روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۳۱۰
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ مَا يُصَلَّى فِيهِ وَ مَا لَا يُصَلَّى فِيهِ مِنَ الثِّيَابِ وَ جَمِيعِ الْأَنْوَاع
و روي :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۳۰۹ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۳۱۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۷۸
روايت شده است كه جبرئيل عليه السّلام در حالى كه قباى سياهرنگى بر تن داشت و كمر بندى بميان بسته بود كه خنجرى بدان آويخته بود به حضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد، آن حضرت باو فرمود: اى جبرئيل اين چه سر و وضعى است كه بخود گرفتهاى؟ گفت: اى محمّد اين هيأت فرزندان و تبار عموى تو عبّاس است، وا اسفا بر فرزندان تو از دست اولاد عمويت عبّاس، پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نزد عبّاس رفت و فرمود: اى عمّ واى بر فرزندان من از جور فرزندان تو، عبّاس گفت: اى رسول خدا آيا اجازه ميدهى خود را مقطوع النّسل سازم؟ آن حضرت فرمود: قلم بدان چه شدنى است جارى شده و باصطلاح: كار از كار گذشته است.