روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۲۲۸
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ فَضْلِ الْمَسَاجِدِ وَ حُرْمَتِهَا وَ ثَوَابِ مَنْ صَلَّى فِيهَا
و اما الجانب الاخر :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۲۲۷ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۲۲۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۴۵
و أمّا آن جانب ديگر مسجد محلّ چادر و خيمه منافقان بود كه چون ديدند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دست بدعا برداشته، و يا دست على را با دست خويش بلند كرده بعضى به بعض ديگر گفتند: بچشمان او بنگريد چگونه در حدقه ميگردد گويا چشمان ديوانه ايست، پس جبرئيل عليه السّلام با اين آيه نازل شد: وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ يعنى: و نزديك بود كافران با بد چشمى خويش يا با چشمان بديشان تو را آسيب رسانند و از پا درآورند آنگاه كه قرآن را شنيدند و گويند كه البتّه او ديوانه است و حال آنكه اين قرآن نيست مگر پندى براى عالميان. و هنگامى كه حسّان شتربان، امام صادق عليه السّلام را از مدينه منوّره به مكّه معظّمه ميبرد آن حضرت او را از اين خبر آگاه ساخت و باو فرمود: اى حسّان اگر تو شتربان من نميبودى و بتو اعتماد نميداشتم اين حديث را بتو نميگفتم.