روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۱۵۹۹
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، بَابُ ارْتِيَادِ الْمَكَانِ لِلْحَدَثِ وَ السُّنَّةِ فِي دُخُولِهِ وَ الْآدَابِ فِيهِ إِلَى الْخُرُوجِ مِنْه
:
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۱۵۹۸ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۱۶۰۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۵۳
و هنگامى كه موسى بن عمران [بر پيغمبر ما و] بر او درود باد با پروردگار خود مناجات ميكرد عرض كرد بار الها آيا تو از من دورى كه ترا به آواز بخوانم يا نزديكى، تا با تو پنهانى راز دل بگويم؟ پس خداوند جلّ جلاله به او فرمود: من همنشين هر كس هستم كه مرا ياد كند. موسى عليه السّلام عرض كرد: پروردگارا من در حالتهايى هستم كه ترا بزرگ ميدارم و شرم ميكنم از اينكه در آن حال ذكر تو كنم. پس خداى تعالى فرمود: اى موسى مرا ذكر گوى يا بياد آر در هر حال كه باشى. و شخص جايز نيست به بيت الخلا داخل شود در حالى كه با او انگشترى باشد كه بر آن اسم خدا منقوش است، يا با مصحف و نوشتهاى كه در آن قرآن است. پس هر گاه داخل شد و انگشترى كه نام خداوند بر آن منقوش است بدست داشت وقت استنجا بايد آن را از دست چپ كه (با آن خود را ميشويد) در آورد، و همچنين اگر بدست او انگشترى است كه نگينش از سنگريزه چاه زمزم است بايد بهنگام استنجا آن را از دست بيرون آورد، پس چون شخص از انجام كار خود فراغت يافت بايد بگويد: «الحمد للَّه الّذي أماط عنّي الأذى و هنّأني طعامي (و شرابى) و عافاني من البلوى» يعنى: حمد مخصوص خداوندى است كه اين فضولات را از من دور گردانيد و خوراك [و آشاميدنى] من را بر من گوارا ساخت، و مرا عافيت و تندرستى از بلاها عطا فرمود. و استنجا با سه سنگ صورت ميگيرد، سپس با آب (موضع را ميشويند) پس اگر به آب (به تنهائى) بسنده شود كافى و رواست. و استنجا كردن با سرگين چهار پايان و استخوان جايز نيست زيرا نمايندگان اعزامى جنّ خدمت رسول خدا (ص) آمده و عرض كردند: اى رسول خدا ما را بهرهاى مقرّر فرما، پس آن حضرت سرگين و استخوان را به ايشان عطا فرمود. بدان سبب استنجا كردن با آن دو شايسته و روا نيست.