روایت:الکافی جلد ۸ ش ۴۵۰
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن محمد بن علي عن عبد الرحمن بن ابي هاشم عن سفيان الجريري عن ابي مريم الانصاري عن هارون بن عنتره عن ابيه قال :
الکافی جلد ۸ ش ۴۴۹ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۴۵۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۱۹
هارون بن عنترة از پدرش روايت كرده كه گفت: بارها امير مؤمنان را ديدم كه انگشتان خود را مشبك ميساخت و درهم ميكرد و (دنيا را مخاطب ساخته يا حكايت نفس ميكرد و) ميفرمود: گشاد شو و تنگ شو و تنگ شو و گشاد شو، سپس فرمود: شتابكنندگان (در امر فرج و ظهور ما) هلاك شدند، و مقربان (يا آنان كه آن را نزديك دانند) نجات يافتند، و سنگريزه بر سر ميخ (قدرت) آنها بجاى مانده، سوگند ميخورم بخدا از روى راستى كه همانا پس از اندوه و غم فتح و گشايش شگفت آورى است.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۴۴
هارون بن عنتره از پدرش روايت كرد كه گفت: بارها امير المؤمنين عليه السّلام را ديدم كه انگشتان خود را درهم مىكرد و خطاب به دنيا مىفرمود: فراخ شو و تنگ شو و تنگ شو و فراخ شو، و سپس مىفرمود: شتابكنندگان [در امر ظهور] هلاك شدند و مقربان [آنان كه آن را نزديك مىدانند] نجات يافتند و سنگريزه بر سر ميخ قدرت آنها به جاى مانده. به حق، بخداوند سوگند مىخورم كه پس از اندوه و غم گشايشى شگفت آور باشد.