روایت:الکافی جلد ۸ ش ۳۲۰
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عنه عن المعلي عن الحسن عن ابان عن ابي هاشم قال :
الکافی جلد ۸ ش ۳۱۹ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۳۲۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۴۵
ابو هاشم گويد: هنگامى كه على عليه السّلام را (از خانه) بيرون بردند حضرت فاطمه عليها السّلام نيز بدنبال آن حضرت بيرون آمد در حالى كه پيراهن رسول خدا (ص) را روى سرش گذارده بود و دست حسن و حسين عليهما السّلام را بدست گرفته بود و ميفرمود: مرا با تو چه كار اى ابا بكر؟ ميخواهى بچههايم را يتيم كنى و مرا بىشوهر كنى؟ بخدا سوگند اگر كار بدى نبود مويم را پريشان ميكردم و بدرگاه پروردگار خود فرياد ميزدم، مردى از آن جمعيت گفت: (اى فاطمه) چه منظورى از اين كار دارى؟ (مجلسى (ره) گويد: يعنى ميخواهى عذاب بر اين امت نازل كنى؟) سپس حضرت زهرا دست على را گرفت و از مسجد او را برد.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۲۸۱
ابو هاشم مىگويد: هنگامى كه على عليه السّلام را از خانه بيرون بردند حضرت فاطمه عليها السّلام نيز به دنبال آن حضرت بيرون آمد در حالى كه پيراهن رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را روى سر گذاشته بود و دست حسن و حسين عليه السّلام را در دست داشت و مىفرمود: مرا با تو چكار اى ابا بكر؟ مىخواهى بچههايم را يتيم كنى و مرا بىشوهر؟ بخدا سوگند اگر بد نمىبود مو پريشان مىكردم و به درگاه پروردگارم فرياد مىزدم. مردى از ميان آن جمعيت [آن ملعون را مورد خطاب نموده] گفت: از اين كار چه منظورى دارى؟ [يعنى مىخواهى عذاب بر اين امّت نازل كنى] سپس حضرت زهرا عليها السّلام دست على عليه السّلام را گرفت و از مسجد بيرون برد.