روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۰۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن صفوان عن معاويه بن عمار عن ناجيه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۹۰۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۰۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۸۵
از ناجيه، گفت: به امام باقر (ع) گفتم كه: مغيره مىگويد (مغيرة بن سعيد است كه «كشّى» اخبار بسيارى در لعن او روايت كرده است) كه: مؤمن به خوره و پيسى و به چنين و چنان گرفتار نمىشود؟ در پاسخ فرمود: راستش اين است كه او از اصحاب «يس» (يعنى حبيب كه داستان او در سوره يس وارد شده) به راستى كه او دست بريده (چلاق بود خ ل)، امام انگشتانِ خود را برگردانيد (به شكل انگشتان چلاق) پس فرمود: گويا نگاه مىكنم به چلاقى او، آمد و آن مردم را بيم داد، سپس فردا به سوى آنها برگشت و او راكشتند، سپس فرمود: راستى مؤمن به هر بلائى گرفتار شود و به هر مرگى بميرد جز اينكه خودكشى نكند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۵۳
ناجيه گويد: بامام باقر عليه السّلام عرضكردم مغيره ميگويد: مؤمن بمرض جذام و پيسى و امثال آن مبتلا نميشود، فرمود: او از صاحب ياسين (حبيب نجار كه داستانش در سوره يس مذكور است). غافل است كه دستش چلاق بود- سپس امام انگشتان خود را برگردانيد- (بشكل انگشتان چلاق) آنگاه فرمود: گويا اكنون او را مىبينم كه با دست چلاقش نزد آنها آمده و اندرزشان ميدهد، سپس فردا نزد آنها آمد و ايشان او را كشتند، آنگاه امام فرمود: مؤمن بهر بلائى مبتلا مىشود و بهر مرگى ميميرد ولى خودكشى نميكند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۱۹
محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان، از معاويه بن عمّار، از ناجيه روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه: مغيره مىگويد كه: مؤمن مبتلى نمىشود به خوره و پيسى و نه به فلان و فلان. فرمود: «به درستى كه مغيره غافل است و خبر ندارد از حال صاحب سوره ياسين- يعنى حبيب نجّار كه قصّهاش در آن مذكور است- به درستى كه حبيب، دستش چلاق و خشكيده و به هم بسته و درهم كشيده بود». بعد از آن، حضرت انگشتان خويش را به سوى كف خويش برگردانيد و فرمود كه: «گويا من به چلاقى او مىنگرم، و آن را مىبينم [كه] به نزد قوم خود آمد و ايشان را از عذاب خدا ترسانيد. بعد از آن، در فردا به سوى ايشان برگشت و او را كشتند». بعد از آن حضرت فرمود كه:
«مؤمن به هر بليّهاى مبتلى مىشود و به هر نوع مردنى مىميرد، مگر آنكه خود، خود را نمىكشد».