روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۶۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن الوشا عن منصور بن يونس عن عباد بن كثير قال :
الکافی جلد ۲ ش ۶۶۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۶۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۵۳
از عباد بن كثير، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: من به يك قصه گو گذر كردم كه قصه مىگفت: و او مىگفت كه: اين مجلسى است كه هر كه آن نشيند شقى نگردد، گويد: امام صادق (ع) فرمود: هيهات هيهات پر خطا رفتند، به راستى براى خدا فرشتههائى است گشتى جز كرام الكاتبين و چون به مردى رسند كه ذكر محمد و آل محمد كنند، گويند: بايستيد، به تحقيق كه به حاجت خود رسيديد و به نشينند و با آنها فقه آموزند و چون برخيزند بيماران آنان را عيادت كنند و سر مرده آنها حاضر شوند و از غائبين آنها بازرسى و احوال پرسى كنند، اين است آن مجلسى كه هر كه در آن نشيند شقى نگردد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۶۸
عباد بن كثير گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم: داستانسرائى را ديدم كه داستان ميسرود و مىگفت: اين است آن مجلسى كه هر كه در آن نشيند شقى نگردد، امام صادق عليه السلام فرمود: هيهات هيهات ، بخطا رفتى استاههم الحفرة
«۱» همانا براى خدا جز كرام كاتبين «۲» فرشتگانى است سياح
__________________________________________________
(۱) در لغت عربى اين جمله در موردى گفته مىشود كه سخن ياوه و نامربوطى از دهن شخصى در آيد. (۲) فرشتگان بزرگوارى كه كار آنها نوشتن است.
كه چون بمردمى برخورند كه از محمد و آل محمد ياد كنند، گويند: بايستيد كه بحاجت خود رسيديد، سپس مىنشينند و با آنها دانش آموزند، و چون برخيزند از بيمارانشان عبادت كنند و بر سر مردههايشان حاضر شوند و از غائبشان خبرگيرى كنند. اينست مجلسى كه هر كه در آن نشيند شقى نگردد
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۷۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از سهل بن زياد، از وشّاء، از منصور بن يونس، از عبّاد بن كثير كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: من به يكى از قاضيان گذشتم كه حكم مىكرد و مىگفت: اين مجلسى است كه هيچ همنشينى به واسطه آن بدبخت نمىشود. راوى مىگويد كه: حضرت صادق عليه السلام فرمود: «بسيار دور است آنچه گفته، و مقعدهاى ايشان گودال را غلط كرده است» (يعنى سخن ايشان از موضع خود تجاوز كرده و سوراخ دعا را گم كردهاند). «۱» تتمّه حديث آنكه حضرت فرمود: «به درستى كه خدا را فرشتگانى چندند كه در زمين مىگردند، غير از كرامالكاتبين كه حافظان اعمالاند؛ پس چون به گروهى بگذرند كه محمد و آلمحمد را ياد مىكند، مىگويند كه: بدانيد و آگاه باشيد! (يا بايستيد) كه به حاجت خود رسيديد؛ پس مىنشينند و دانشمند مىشوند، و چون برخاستند، بيماران ايشان را عيادت مىكنند، و در جنازههاى مردگان ايشان حاضر مىشوند، و غائب ايشان را جستجو و يادآورى مىنمايند؛ پس اين مجلس، مجلسى است كه هيچ همنشينى به واسطه آنبدبخت نمىشود». __________________________________________________
(۱). در اين كلام، تعبير شده از دهان ايشان به مقعد، و از آنچه از آن بيرون مىآيد، به آنچه از اين بيرون مىآيد، به علاقه مشابهت در قباحت و پليدى و قذارت. و در مستقصىالأمثال زمخشرى مذكور است كه: أَخْطَأَتْ اسْتُكَ الْحُفْرَةَ؛ يعنى: مقعدت گودال را غلط كرده است. و گفته است كه اين مثلى است كه زده مىشود از براى كسى كه به موضع حاجت نرسيده و آن را درست نيافته است؛ پس آنچه حضرت فرموده است كه: أَخْطَأَتْ أَسْتاهُهُمْ الْحُفْرَةَ، به آن معنى كه مذكور شد، مضمون اين مثل است كه در آن به جهت غرضى كه معلوم است تغييرى واقع شده است، وليكن مقصود از آن، همان مقصود از مثل است. (مترجم)