روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۲
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن الحسن بن محبوب عن جميل بن صالح عن سماعه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۶۱ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۸۵
از سماعه، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: به من خبر بده از اسلام و ايمان، كه آيا اين دو جدا هستند؟ فرمود: ايمان همه جا شريك اسلام است ولى اسلام شريك ايمان نيست، گفتم: آنها را براى من شرح بدهيد، فرمود: اسلام شهادت به يگانگى خدا و تصديق رسول خدا است (ص) و به وسيله آن، خونها محفوظ گردد و نكاح و ارث مجرى شوند و همه مردم مسلمان بر ظاهر آن باشند و ايمان: هدايت معنوى و عقيدهاى است كه در دل نسبت به اسلام ثابت مىشود و عملى كه بدان انجام مىشود، ايمان يك درجه برتر از اسلام است به راستى ايمان از نظر ظاهر با اسلام شريك است ولى اسلام در باطن با ايمان شريك نيست و اگر چه در بيان و شرح باهم جمع مىشوند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۴۰
سماعه گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: بمن خبر ده آيا اسلام و ايمان دو چيز مختلفند؟ فرمود: ايمان شريك اسلام مىشود، ولى اسلام شريك ايمان نيست، عرضكردم: آن دو را برايم وصف كن فرمود: اسلام شهادت بيگانگى خدا و تصديق رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله است كه بسبب آن خونها از ريختن محفوظ ماند و زناشوئى و ميراث بر آن اجرا گردد و جماعت مردم طبق ظاهرش رفتار كنند. ولى ايمان هدايت است و آنچه در دلها از صفت اسلام پا بر جا مىشود و عمل بآن هويدا ميگردد پس ايمان يكدرجه از اسلام بالاتر است. ايمان در ظاهر شريك اسلام است، ولى اسلام در باطن شريك ايمان نيست، اگر چه هر دو در گفتار و وصف گرد آيند (يعنى اگر چه گفتن شهادتين و تصديق بتوحيد و رسالت از شرايط هر دو ميباشد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۷۱
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از حسن بن محبوب، از جميل بن صالح، از سماعه روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم: مرا خبر ده از اسلام و ايمان، كه آيا اين دو مختلفاند؛ يعنى در حقيقت دو چيزاند، يا دو لفظاند كه يك معنى دارند؟ فرمود: «ايمان با اسلام مشاركت مىكند، و اسلام با ايمان مشاركت نمىكند»؛ يعنى مشاركت كلّى. عرض كردم: پس هر دو را از براى من بيان فرما. فرمود: «اسلام، گواهى دادن است به اينكه خدايى نيست، مگر خدا، و تصديق كردن به رسول خدا صلى الله عليه و آله، و به همين (يعنى اسلام) خونها از ريختن باز داشته مىشود، و نكاحها و ميراثها بر آن جارى مىگردد (چه به محض اسلام، نكاح و ارثى كه به جهت كفر بر او حرام بود و حق نداشت، حلال مىشود و حق به هم مىرساند.). و جماعت مردمان بر ظاهر اسلامند. و ايمان، هدايت است، و آنچه در دلها ثابت مىشود از صفت اسلام، و آنچه __________________________________________________
(۲). يعنى در ميان اين دو، عموم و خصوص مطلق است. چه در هر جا كه ايمان هست، البته اسلام هست، و در بعضى ازموادّ اسلام هست، و ايمان نيست؛ پس مؤمن و مسلمان، مانند انسان و حيوان [عام و خاصّ] اند. (مترجم)
ظاهر مىشود از عمل. و ايمان، يك درجه از اسلام بلندتر است؛ زيرا كه ايمان با اسلام در ظاهر شركت دارد، و اسلام با ايمان در باطن شركت ندارد، و هر چند كه در گفتار و صفت با هم جمع باشند». «۱» __________________________________________________
(۱). و مراد اين است كه ايمان با اسلام، در جميع احوال ظاهر كه در اسلام معتبر است؛ مانند نماز و زكات و غير آن، شركت دارد، و اسلام با ايمان در همه امور باطنه كه در ايمان معتبر است، شركت ندارد؛ زيرا كه در تصديق به ولايت با آن مشاركت ندارد، و هر چند كه در شهادتين با هم اجتماع بسته باشند. (مترجم)