روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۲۵۵
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الْعِشْرَة
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن النوفلي عن عبد العظيم بن عبد الله بن الحسن العلوي رفعه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۲۲۵۴ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۲۵۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۵۵۹
از ابى حمزه ثمالى، گويد: من ديدم على بن الحسين (ع) نشسته و يكى از دو پا را روى ران ديگر نهاده، گفتم: مردم از اين نشستن بدشان آيد و گويند: اين نشستن پروردگارى است، در پاسخ فرمود: من خود از دل تنگى چنين نشستم و پروردگار را دلتنگى نيست و چرت و خواب او را فرانگيرد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۸۲
عبد العظيم بن عبد اللَّه در حديث مرفوعى (كه سند را بمعصوم عليه السّلام رسانده) حديث كند كه فرمود: پيغمبر (ص) سه جور مىنشست: ۱- سر پا مىنشست و آن اين گونه است كه ساقهاى پا را از زمين بلند كند و دو زانو را در ميان دو دست خود حلقه وار بگيرد (و رانها را بشكم چسباند) و بشانه پاها را ببندد ۲- و گاهى دو زانو مىنشست ۳- و گاهى يك پا را خم ميكرد و پاى ديگر را روى آن ميانداخت، و هرگز ديده نشد كه آن حضرت (ص) چهار زانو بنشيند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۷۵۳
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از نوفلى، از عبد العظيم بن عبداللَّه بن حسن علوى كه آن را مرفوع ساخته، گفت كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله سه قسم مىنشست: يكى قُرْفَصاء، و آن، اين است كه ساقهايش را راست و برپا كند، و به دستهايش رو به آنها آورد، و دستش را در ارشش «۱» سخت و محكم كند «۲»، و دويم بر زانوهايش بر سر پا مىنشست، چنان كه مترافعين در نزد قاضى و حاكم مىنشينند، و آن را دوزانو مىگويند، و سيم يك پا را دونه «۳» مىكرد و پاى ديگر را بر بالاى آن مىگسترد، و هرگز آن حضرت عليه السلام ديده نشد كه چهارزانو نشسته باشد. __________________________________________________
(۱). ارش، به ساعد دست گويند. (۲). و در بعضى از لغات چنين بيان كرده كه قرفصاء- به ضمّ يكم و فتح سيم-، زانو به خود كشيدن در نشستن، و دستها به زير زانو درهم افكندن [است]. (مترجم) (۳). يعنى يك پا را خم كرده و زير پاى ديگر مىنهاد.