روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۱۵۵
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الْعِشْرَة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن بعض اصحابه عن ابراهيم بن ابي البلاد عمن ذكره قال قال لقمان ع لابنه :
الکافی جلد ۲ ش ۲۱۵۴ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۱۵۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۵۰۱
لقمان به پسرش گفت: پسر جانم! پر نزديك مشو تا تو را دور كند و پر دورى مكن تا خوار و بىمقدار شوى، هر جاندار همانند خود را دوست دارد و راستى كه آدمىزاده مانند خود را دوست دارد، كالاى خود را پهن مكن مگر در برابر خريدارش و جويايش، چنانچه ميان گرگ و گوسفند دوستى نباشد، همچنان ميان خوش كردار و بدكردار دوستى نيفتد، هر كه به قير نزديك شود، قير به او مىچسبد، همچنين هر كس به بدكار شريك شود، از روشهاى او بياموزد، هر كه ستيزهجو است، دشنام خورد و هر كه به محلهاى بدى رود، متهم گردد، و هر كه با همنشين بد جفت شود، سالم نماند، و هر كه زبان خود را نگه ندارد، پشيمان گردد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۵۶
از لقمان حديث شد كه به پسرش گفت: اى پسر جانم زياد با مردم نزديك مشو كه موجب دوريت از دلهاى آنها شوى (يعنى چون زياد رفت و آمد با مردم كردى موجب ملال و خستگى آنها شود و در نتيجه مورد بىمهرى آنان واقع شوى) و يكسره از آنان دورى مكن كه (اعتنايت نكنند و) خوار و بىمقدار شوى، هر جاندارى همانند خود را دوست دارد و آدميزاد هم بمانند خود دوستى ورزد، كالاى خود را جز در نزد خريدار و جويايش پهن مكن، و چنانچه ميان گرگ و گوسفند دوستى نباشد هم چنين ميان نيكوكار و بدكار دوستى نباشد، و هر كه بقير نزديك شود پارهاى از آن باو بچسبد هم چنين هر كس با تبهكار در زندگى شريك شود از روشهاى او بياموزد، و هر كه جدال و ستيزهجوئى را دوست دارد دشنام خورد، و هر كه بجاهاى بد رود متهم گردد، و كسى كه با رفيق بد همنشين شود در امان نباشد، و هر كه زبان خود را نگه ندارد پشيمان گردد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۷۰۷
على بن ابراهيم روايت كرده، از پدرش، از بعضى از اصحابش، از ابراهيم بن ابى البلاد، از آنكه او را ذكر كرده و آن را مرفوع ساخته، گفت كه: لقمان عليه السلام به پسرش گفت كه: «اى فرزند دلبند من! نزديك مشو، كه همين نزديكى، بيشتر باعث دورى تو باشد، و دورى مكن، كه خوارى يابى «۱»، هر جنبندهاى مانند خود را دوست مىدارد «۲»، و به درستى كه فرزند آدم مثل خود را دوست مىدارد. و جامه خود را باز مگشا، مگر در نزد طالب و جوينده آن. چنان كه در ميانه گرگ و گوسفند دوستى نيست، همچنين در ميان نيكوكار و نابكار دوستى نيست. هر كه به زِفت «۳» نزديك شود، پارهاى از آن به او مىآويزد [و آلوده شود]. همچنين هر كه با نابكار مشاركت مىكند، چيزى از طريقها و روشهاى او را مىآموزد، و هر كه ستيزه و جدال را دوست دارد، دشنام داده خواهد شد، و هر كه در مدخلهاى بد داخل شود، متّهم مىشود، و هر كه با همنشين بد همنشينى كند، سالم و بىآفت نباشد، و هر كه مالك زبانش نباشد و اختيار آن را نداشته باشد، پشيمان مىشود». __________________________________________________
(۱). و مراد اين است كه، در باب نزديكى و اظهار خصوصيّت و دورى با مردم، ميانهرو باش. و بعضى گفتهاند كه: شايد معنى آن، اين باشد كه، به نابكار نزديك مشو، كه همين نزديكى، بيشتر تو را از خوبى دور مىگرداند، و از خوبى دور مشو، كه در دنيا و آخرت خوار و رسوا شويد. و اوّل، به حسب عبارت و ظاهر كلام، اظهر است، و اگرچه دويم، به حسب باب، مناسبت و وجهى دارد. (مترجم) (۲). چنان كه شاعر گفته كه: كبوتر با كبوتر، باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز (مترجم)
(۳). و زفت- به كسر زاى هوّز-، چيزى [چسبنده] است مانند قير، كه در زمين پيدا شود، و از درخت نيز پيدامىشود. (مترجم)