روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۱۰۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن اسماعيل بن مهران عن عبيس بن هشام عمن ذكره عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۲۱۰۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۱۰۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۴۶۳
از امام باقر (ع) فرمود: قرآنخوانان سه باشند: ۱) مردى كه قرآن بخواند و آن را كاسبى خود بحساب گيرد و پادشاهان را به وسيله آن بدو شد و از آنها سود برد و به وسيله آن به مردم گردن فرازى و دست اندازى كند. ۲) كسى كه قرآن را بخواند و الفاظ آن را نگهدارى كند و مقرراتش را از دست بنهد و آن را چون جام آب بر دست دارد و براى سود نقدى خواهد (و آن را چون چوبه تير بىپيكان پيكان بر پا دارد كه فرمود: معنايش اين است كه آنچه خداى عز و جل در گله و سرزنش ۳) كسى كه قرآن را بخواند و بداند و داروى شفا بخش آن را بر دل دردمند خود نهد و براى آن شبها بيدارى كشد (و آن را بخواند و با آن مناجات كند يا در آن مطالعه كند و از حقائق آن دريابد) و روزها را براى آن به تشنگى به سر آورد (روزه گيرد و رياضت كشد) و در مساجد خود براى خواندن و آموختن و آموزش و ترويج آن قيام كند و از بستر آسايش و خوابش به خاطر آن دورى گزيند به آنان است كه خداى عزيز جبّار بلا را بگرداند و مردم روى زمين را به هلاكت نرساند (چون طاغيان مردم پيشين مانند قوم فرعون و عاد و ثمود) و به وسيله اينان است كه خدا عز و جل شرّ دشمنان اسلام را بگرداند و به اينان است كه خدا عز و جل باران را از آسمان فرو ببارد، به خدا سوگند هر آينه اينان در ميان قرآنخوانان و قرآندانان از كبريت احمر كمياب ترند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۳۵
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: قرآنخوانان سه گروهاند: يكى آنكه قرآن خواند و آن را سرمايه كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدو شد و بمردم بزرگى بفروشد. و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند (يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد چنان كه شخص سواره جام آبش را پشت سرش مىآويزد و مانند اين كلام در كتاب دعاء باب صلوات گذشت مراجعه شود) خداوند امثال اينان را در قرآنخوانان زياد نكند. و ديگر مردى است كه قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و بكار بستن و دقت و غور در معانيش) شب زنده دارى كند و روزش را بتشنگى بسر برد، و در هنگام نمازهايش و جاهاى آن بدان قيام كند، و از بستر خواب بخاطر آن دورى گزيند، و بخاطر اين دسته از مردمان است كه خداى عزيز جبار بلا را بگرداند، و ببركت ايشان است كه خداى عز و جل شر دشمنان را باز دارد، و بسبب آنان است كه خداى عز و جل از آسمان باران فرستد، پس بخدا سوگند اينها در ميان قرآنخوانان از كبريت احمر كميابترند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۶۷۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از اسماعيل بن مهران، از عبيس بن هشام، از آنكه او را ذكر كرده، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود: «قاريان قرآن سه قسماند: يكى مردى است كه قرآن را خوانده، پس آن را سرمايه فرا گرفته، و به آن از پادشاهان طلب خير و منفعت نموده، كه آن را وسيله جلب منافع و اموال از ايشان ساخته، و به آن بر مردمان فخر و گردنكشى نموده، و ديگر مردى است كه قرآن را خوانده، پس حرفهاى آن را حفظ و ضبط نموده، و حدود و احكامش را ضايع ساخته، و آن را به جاى قدح «۱» برپا داشته. پس خدا اين جماعت از حاملان قرآن را بسيار نكند، و سيم مردى است كه قرآن را خوانده، پس دواى قرآن را بر درد دل خود گذاشته، و شبش را به آن بيدار داشته، و روزش را به آن تشنه ساخته، و در مساجد خويش به آن برپا داشته، و به آن از رختخوابش دورى گزيده، و از آن پهلو تهى نموده. پس خداوند عزيز جبّار به بركت اين گروه، بلا را دفع مىنمايد، و به اين جماعت، مسلمانان را بر دشمنان ظفر و غلبه مىدهد، و به اين جماعت، حق- تبارك و تعالى- باران را از آسمان فرو مىفرستد. پس به خدا سوگند كه اين گروه، در ميان قاريان قرآن از كبريت احمر كمترند» (يعنى گوگرد سرخ) «۲». ( ۱). و مراد از قرار دادن قرآن به جاى قدح، بىاعتنايى است و عدم رجوع به سوى آن، مگر در وقت حاجت وضرورت، چنان كه در باب صلوات بر پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام مذكور شد.( مترجم) ( ۲). مترجم گويد كه: كبريت- به كسر كاف و راء و سكون باء و ياء-، گوگرد و زر خالص و نقره خالص باشد. و در قاموس مذكور است كه: كبريت، از سنگ آن چيزى است كه آتش به آن افروخته مىشود، و ياقوت سُرخ و طلا يا جوهرى است كه معدن آن در پشت« تبّت»، در وادى مورچگان است. و در قاموس نيز مذكور است كه: تبّت- بر وزن سكّر-، بلادى است در مشرق، كه مشك ازفر به سوى آن منسوب است، و مراد از آن در اين حديث، همين معنى اخير است كه صاحب قاموس ذكر كرده، و آن از جمله اكسيرات است. امّا گوگرد آتشگيرا، كه مراد نبودنش معلوم است، و امّا نقره، به جهت وصف سرخى بيرون است، و طلا و ياقوت سرخ، اگرچه هر يك مىتواند كه مراد باشد در ظاهر حال، وليكن به اين حد كم نيست كه در مقام قلّت اين نوع از قارى ذكر شود.( مترجم)