روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۰۲۶
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
ابو علي الاشعري عن الحسن بن علي بن عبد الله عن عبيس بن هشام قال حدثنا صالح القماط عن ابان بن تغلب عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۲۰۲۵ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۰۲۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۴۰۳
از ابان تغلب، از امام صادق (ع) كه فرمود: مردم چهار دستهاند، گفتم: قربانت، چه هستند؟ فرمود: ۱- مردى كه ايمانش داده و قرآنش ندادند. ۲- مردى كه قرآنش داده و ايمانش ندادند. ۳- مردى كه قرآنش داده و ايمانش هم دادند. ۴- مردى كه نه قرآن به او داده شده و نه ايمان. گويد: گفتم: قربانت، حال آنها را برايم شرح كن، فرمود: آنكه ايمان داده شده و قرآن نمىداند، چون ميوه (خرماخ) اى است كه شيرين است و بو ندارد و اما آنكه قرآن مىداند و ايمان ندارد چون مورد است كه خوشبو است و تلخ مزّه است و اما آنكه هم قرآن به او داده شده و هم ايمان چون ترنج است كه خوشبو و خوش مزّه است و اما آنكه نه ايمان به او داده شده و نه قرآن، چون حنظل است (هندوانه ابو جهل) تلخ است و بو ندارد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۰۷
ابان تغلب از امام صادق عليه السّلام حديث كند كه فرمود: مردم بر چهار گونه هستند، من عرضكردم: فدايت شوم آنها كيانند؟ فرمود: يكى مردى كه ايمان دارد ولى قرآن باو داده نشده، (ديگر) مردى كه قرآن را دارد ولى ايمان ندارد، (سوم) مردى كه هم قرآن را باو دادهاند و هم ايمان را، (چهارم) مرديكه نه قرآن را دارا است و نه ايمان دارد، عرضكردم: قربانت گردم براى من حال اينها را بيان و شرح فرمائيد، فرمود: اما آنكه ايمان دارد ولى قرآن بدو داده نشده چون ميوه (يا خرما) ايست كه مزهاش شيرين است ولى بو ندارد، و اما آن كس كه قرآن را دارا است ولى ايمان ندارد چون برگ درخت مورد است كه بويش خوش ولى مزهاش تلخ است، و اما آن كس كه هم قرآن را دارا است و هم ايمان دارد چون ترنج است كه هم خوشبو است و هم خوش مزه، و اما آن كس كه نه قرآن باو داده شده و نه ايمان مانند هندوانه بو جهل است كه نه بو دارد و مزهاش نيز تلخ است.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۶۱۹
ابو على اشعرى، از حسن بن على بن عبداللَّه، از عبيس بن هشام روايت كرده است كه گفت: حديث كرد ما را صالح قمّاط، از ابان بن تغلب، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «مردمان چهار قسماند». عرض كردم كه: فداى تو گردم! ايشان كيانند؟ و چه صفت دارند؟ فرمود: «يكى مردى است كه ايمان به او عطا شده، و قرآن به او عطا نشده، و ديگر مردى است كه قرآن به او عطا شده، و ايمان به او عطا نشده، و سيم مردى است كه قرآن به او عطا شده، و ايمان نيز به او عطا شده، و چهارم مردى است كه نه قرآن به او عطا شده، و نه ايمان». ابان گفت كه: عرض كردم: فداى تو گردم! حال ايشان را از براى من تفسير و بيان فرما؟ فرمود: «امّا آنكه ايمان به او عطا شده و قرآن به او عطا نشده است، داستانش چون داستان خرما است كه مزه آن شيرين است و هيچ بو ندارد، و امّا آنكه قرآن به او عطا شده و ايمان به او عطا نشده، داستانش چون داستان ريحان و مُورْد است كه بوى آن خوش و مزهاش تلخ است، و امّا آنكه قرآن و ايمان، هر دو به او عطا شده، داستانش چون داستان ترنج است كه بوى و مزه آن، هر دو خوش است، و امّا كسى كه نه ايمان به او عطا شده و نه قرآن، داستانش چون داستان حنظل است كه مزهاش تلخ است و آن را هيچ بويى نيست».