روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۹۶
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسن بن علي عن كرام عن ابن ابي يعفور عن ابي عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۱۹۹۵ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۹۹۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۳۴۵
از امام صادق (ع)، مىگفت: «بار خدايا! دلم را پر از مهر خود كن و از ترس خودت و از تصديق و ايمان به تو و از بيمت و از اشتياق درگاهت يا ذو الجلال و الاكرام، بار خدايا! لقايت را محبوبم ساز و در لقايت خير و رحمت و بركت برايم مقرر دار و مرا به نيكان پيوند و با بدان به دنبال مگذار و مرا به نيكان گذشته پيوند، و با نيكان به جا مانده همراه كن، و مرا به راه نيكان بر، و مرا در باره خودم كمكى كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، يا ربّ العالمين! از تو خواهم ايمانى كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا زنده دارى و بميرانى بر آن و مبعوثم كنى گاه انگيزشم بر آن، و دلم را از خودنمائى و شهرتجوئى و شكّ در دينت پاك كن. بار خدايا! به من بده يارى در دينت و نيرو در پرستشت و فهم در آفرينشت و دو بهره از رحمتت و رويم را به نورت سپيد كن و مرا رغبت ده بدان چه در نزد تو است، جانم را بگير در راه خودت و بر كيش خودت و كيش رسولت. بار خدايا! به تو پناهم از تنبلى و پيرى و ترسناكى و بخل و غفلت و سخت دلى و سستى و زبونى، و به تو پناهم پروردگارا از ذاتى كه سيرى ندارد و از دلى كه ترس ندارد و از دعائى كه شنوده نشود و نمازى كه سود ندهد، به تو پناهنده سازم خودم و خاندانم و نژادم را از شيطان رجيم. بار خدايا! راستش اين است كه احدى مرا در برابر تو پناهى نتواند داد و جز تو پشتيبانى نيابم، مرا وامگذار و به هلاكت و عذاب مسپار، از تو خواهم كه در دينت پايدار باشم و به قرآنت ايمان دارم و پيروى رسولت كنم. بار خدايا! مرا به مهرت ياد كن و به خطايم ياد مكن، و از من بپذير و از فضلت بيفزايم، زيرا من به تو رو دارم، بار خدايا! ثواب مجلس و گفتارم را رضاى خود مقرر دار و كردار و دعايم را خالص درگاه خود ساز و ثواب مرا بهشت مقرر كن به رحمت خودت، و فراهم آر برايم هر آنچه از تو خواستم و از فضلت بر آن بيفزا، زيرا من به تو رو دارم. بار خدايا! ستارهگان سرازير به افق شدند و ديدهها همه در خوابند و توئى زنده و پاينده، از تو نهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان پر از برج و نه زمين گسترده و نه درياى عميق ژرف و نه تاريكيهاى بر هم و درهم رحمت خود را شبانه به هر كدام خلقت كه خواهى بدهى، بدانى خيانت ديدهها و آنچه نهان كنند سينهها، من در بارهات گواهم بدان چه خودت در باره خود گواهى و فرشتههايت گواهند و دانشمندان گواهند: نيست شايسته پرستشى جز تو عزّت مدار و حكمت شعار، و هر كس گواهى ندهد بدان چه خودت در باره خودت گواهى دادى و فرشتههايت و دانشمندان بدان گواهى دادند، گواهى مرا به جاى گواهى آنان بنويس، بار خدايا! توئى سلام و از تو است و از تو خواهم يا ذا الجلال و الاكرام كه مرا از دوزخ برهانى.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۷۹
ابن أبى يعفور از حضرت صادق عليه السلام حديث كند كه ميخواند (دعائى را كه ترجمهاش چنين است): بار خدايا دل مرا سرشار از محبت خود و ترس از خودت و تصديق و ايمان بتو و بيم و هراس از تو و اشتياق بسويت كن اى صاحب جلال و اكرام. بار خدايا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت براى من بهترين رحمت و بركت را قرار داده، و مرا به نيكان ملحق ساز، و با بدان بدنبال مينداز، و مرا به نيكان گذشته به پيوند، و با نيكان باقيمانده قرار ده، و براه نيكوكارانم ببر، و مرا در باره خودم كمك كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا بهر بدى كه از آن آزاد ساختهاى بدان باز مگردان اى پروردگار جهانيان، از تو ايمانى خواهم كه پايانش ديدار تو باشد و مرا بدان زنده بدارى و بميرانى و برانگيزانى در آن زمان كه مرا برانگيزانى، و دلم را از خودنمائى و شهرتطلبى و شك در دينت پاك فرما. بار خدايا توفيق يارى در باره دينت، و نيروئى در پرستشت و فهمى در باره آفريدگانت (و بنا بر نسخهاى كه فيض (ره) نقل كند و فهمى در باره حكم خود) و دو بهره از رحمتت بمن عطا فرما، و روى مرا بنور خود سپيد (و روشن) گردان، و رغبت مرا (فقط) در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگير (و بميران) بر آئين خودت و آئين پيامبرت. بار خدايا من بتو پناه برم از بيحالى و پيرى و كمدلى و بخل و غفلت و سنگدلى و سستى و زبونى، و بتو پناه ميبرم از تنى كه سير نشود و از دلى كه خاشع نگردد و از دعائى كه شنيده نشود (و باجابت نرسد) و از نمازى كه سود ندهد، و در پناه تو نهم خود و زن و فرزندانم را از شيطان رانده شده درگاهت. بار خدايا براستى در برابر تو كسى نتواند مرا پناه دهد، و جز تو پناهگاهى نيابم پس مرا وامگذار و در هلاكت و عذاب مينداز، از تو پايدارى در دينت و تصديق قرآنت و پيروى پيامبرت را خواهانم. بار خدايا مرا به بخشايش خود ياد كن نه بخطاهاى من، و از من بپذير و از فضل خود بر من بيفزا. بار خدايا پاداش مجلس و گفتار مرا خشنوديت از من قرار ده و كردار و دعايم را خالص براى خودت ساز، و برحمت خودت بهشت را پاداش من مقرر دار، و آنچه از تو خواستم براى من گرد آر و از بخششت بر من بيفزا كه من تو را خواهانم. بار خدايا ستارگان فرو رفتند و ديدهها بخواب اندر شدند، و توئى زنده و پاينده، از تو پنهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان برج دار و نه زمين بسترگاه، و نه درياى ژرف، و نه تاريكيهاى درهم و برهم، رحمتت را بهر كه خواهى شبانه دهى، توئى كه خيانت ديدهها، و آنچه نهان كنند سينهها بدانى، گواهى دهم بدان چه خودت براى خود بدان گواهى دادى و فرشتگانت و دانشمندانت گواهى دادند، معبودى جز تو كه عزيز و حكيمى نيست، و هر كه گواهى ندهد بدان چه خودت براى خود گواهى دهى و فرشتگان و دانشمندان بدان گواهى دهند گواهى مرا بجاى گواهى آنها بنويس (يعنى من بجاى آنان گواهى دهم و و پاداشش را بمن عطا فرما) خدايا توئى سلام (يعنى سالم از عيوب و نقائص) و از جانب تو است سلامت، اى داراى جلالت و اكرام از تو خواستارم كه مرا از دوزخ برهانى.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۵۶۹
على بن ابراهيم، از پدرش، از حسن بن على، از كرام، از ابن ابى يعفور، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه مىفرمود: «اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ ... أَنْ تَفُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ؛ خداوندا! پر كن دل مرا از دوست داشتن تو، و ترسيدن از تو، و باور داشتن و گرويدن به تو، و بيمى از تو، و آرزومندى به سوى تو. اى صاحب بزرگوارى و نوازش! خداوندا! دوست گردان به سوى من ديدار خود را، و بگردان از برايم در ديدار خود، خوبى رحمت و بركت. دور رسان مرا به شايستگان، و رسوا مگردان مرا با بدان، و ملحق گردان مرا به شايسته آنان كه درگذشتهاند، و بگردان مرا با شايسته آنان كه ماندهاند، و فراگير به من راه شايستگان را، و يارى ده مرا بر خودم، به آنچه يارى مىدهى به آن شايستگان را بر نفسهاى ايشان، و برمگردان مرا در بدى كه رهايندهاى مرا از آن. اى پروردگار جهانيان! سؤال مىكنم تو را ايمانى كه زمانى از براى آن نيست، غير از ديدار تو، كه زنده بدارى مرا، و بميرانى مرا بر آن، و برانگيزى مرا بر آن، چون برانگيزى مرا، و بيزارى ده دل مرا از نمايش و آوازه، و شك و گمان افتادن در دين تو. خداوندا! ببخش به من يارى كردن در دين تو، و توانايى در پرستش تو، و فهميدن در آفريده تو، و دو بهرهاى از رحمت تو، و سفيد گردان روى مرا به نور تو، و بگردان رغبت مرا در آنچه نزد تو است، و بميران مرا در راه تو، بر ملّت تو و ملّت پيغمبر تو. خداوندا! به درستى كه من پناه مىبرم به تو از كاهلى و تنبلى و پيرى و بىدلى و بخل و ناآگاهى و بىخبرى و سختدلى و سستى و درويشى، و پناه مىبرم به تو، اى پروردگار من! از نفسى كه سير نمىشود، و از دلى كه فروتنى نمىكند، و از دعايى كه شنيده نمىشود، و از نمازى كه سود نمىدهد، و پناه مىدهم به تو، خودم را و كسانم و فرزندانم، از ديو سركش راندهشده. خداوندا! به درستى كه پناه نمىدهد مرا از تو كسى، و نه مىيابم از غير تو پناهگاهى را؛ پس درمگذار مرا، و برمگردان مرا در نابودى، و باز مگردان مرا به عذاب. سؤال [/ درخواست] مىكنم تو را ايستادن بر دين تو، و تصديق كردن به كتاب تو، و پيروى كردن فرستاده تو. خداوندا! ياد كن مرا به رحمت خود، و ياد مكن مرا به گناه من، و بپذير از من، و زياد كن مرا از فضل خود. به درستى كه من به سوى تو رغبت دارم. خداوندا! بگردان ثواب سخن من و ثواب نشستن مرا، خشنودى تو از من، و بگردان كار مرا و دعاى مرا، پاكيزه از براى تو، و بگردان ثواب مرا بهشت، به رحمت خود، و جمع كن از برايم همه آنچه سؤال كردم تو را، و زياد كن مرا از فضل خود. به درستى كه من به سوى تو رغبت دارم. خداوندا! فرو رفتند ستارگان و به خواب رفتند چشمها، و تويى زنده پاينده. پنهان نمىكند از تو شب تارى، و نه آسمان صاحب برجها، و نه زمين صاحب قرارگاه، و نه درياى گود پرآب، و نه تاريكىها كه پارهاى از آنها بر پارهاى است. در مىآورى رحمت را بر آنكه مىخواهى از آفريده خود. مىدانى خيانت چشمها را و آنچه پنهان مىكند سينهها. گواهى مىدهم به آنچه گواهى دادهاى به آن به خودت، و گواهى دادهاند فرشتگانت و خداوندان دانش. نيست خدايى، مگر تو كه صاحب عزّت و حكمتى، و هر كه گواهى نداد بر آنچه گواهى دادهاى بر خودت، و گواهى دادهاند فرشتگانت و خداوندان دانش، پس بنويس گواهى مرا به جاى گواهى ايشان. خداوندا! تويى بىآفت و از تو است بىآفتى. سؤال مىكنم تو را، اى خداوند بزرگوارى و نوازش! كه رها و آزاد كنى گردن مرا از آتش».