روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۸۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد رفعه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۹۸۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۹۸۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۳۳۳
حديث را به معصوم رسانيده كه فرمود: جبرئيل نزد پيغمبر (ص) آمد و به او گفت: هر گاه خواهى روزى و شبى مرا چنانچه شايد بپرستى، هر دو دست خود را به درگاهم بر آور و بگو: «بار خدايا! از آنِ تو است سپاس، سپاسى جاويدان با جاويديت و از آن تو است حمد و سپاس، سپاسى كه پايانى ندارد تا آنجا كه دانشت رسد و از آنِ تو است سپاسى كه نهايت ندارد كمتر از خواستت، و از آنِ تو است سپاس سپاسى كه مزدى ندارد، گويندهاش جز خشنوديت، بار خدايا! از آن تو است همه سپاس و از آنِ تو است همه بخشش و از تو است همه فخر و از تو است همه بهاء و از تو است همه نور و از تو است همه عزّت و از تو است همه جبروت و از تو است همه بزرگوارى و از تو است همه دنيا و از تو است همه آخرت و از تو است همه شب و روز و از تو است همه خلق و به دست تو است همه خوبيها و به سوى تو، باز گردد همه امور از عيان و نهان. بار خدايا! از تو است سپاس ابدى، توئى خوش آزمايشى و بزرگ ستايش و پر نعمت و عادل قضاوت و شايان عطا و نيك نعمت معبود هر كه در زمين است و معبود هر كه در آسمان است، بار خدايا! از تو است سپاس در هفت آسمان سخت و از تو است سپاس در زمين گسترده و از تو است توان و تاب بندهها و از تو است سپاس به وسعت بلاد و از آنِ تو است سپاس در كوههاى ميخين و از تو است سپاس در شب تاريكيش همه را فرو گيرد و از آنِ تو است سپاس در روز چون پرتو افكند و از آن تو است سپاس در آخرت و دنيا و از آنِ تو است سپاس در مثانى و قرآن عظيم و منزّه باد خدا كه به سپاسش اندرم و همه زمين در قبضه او است، روز رستاخيز آسمانها به هم نورديده در سمت راستش، منزّه است و فراز است از آنچه بدو شريك سازند، سبحان اللَّه و به حمده همه چيز نابود است جز نمودار او، منزّهى تو پروردگار ما برترى و مباركى و مقدّسى، هر چيزى را به توان خود آفريدى و همه چيز را به عزّتت مقهور ساختى و بالاتر هر چيز بر آمدى به فرازى خود، و بر همه چيز چيرهاى به توانائى خود و همه چيز را به حكمت و دانشت ابتكار كردى و آفريدى و رسولان را به كتاب خود برانگيختى و شايستهها را به اذن خود رهبرى كردى و مؤمنان را به يارى خود كمك دادى و همه را به سلطان خود مقهور نمودى، نيست شايسته پرستشى جز تو، يگانهاى شريك ندارى و جز تو را نپرستيم و جز از تو نخواهيم و جز به سوى تو روى دل نداريم، توئى موضع شكايت ما و نهايت رغبت ما و معبود ما و مالك ما.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۷۳
احمد بن محمد بن خالد در حديث مرفوعى (كه سند را بمعصوم عليه السلام رسانده) حديث كند كه جبرئيل خدمت پيغمبر (ص) آمده و باو عرضكرد: همانا پروردگارت بتو ميفرمايد: هر گاه خواستى در شب و روزى چنانچه شايد مرا پرستش كنى پس دستهايت را بسوى من بردار و بگو: «اللهم لك الحمد حمدا خالدا مع خلودك و لك الحمد حمدا لا منتهى له دون علمك، و لك الحمد حمدا لا امد له دون مشيئتك، و لك الحمد حمدا الاجزاء لقائله الا رضاك، اللهم لك الحمد كله، و لك المن كله، و لك الفخر كله، و لك البهاء كله، و لك النور كله، و لك العزة كلها، و لك الجبروت كلها، و لك العظمة كلها، و لك الدنيا كلها و لك الآخرة كلها، و لك الليل و النهار كله، و لك الخلق كله، و بيدك الخير كله، و اليك يرجع الامر كله علانيته و سره، اللهم لك الحمد حمدا أبدا أنت حسن البلاء، جليل الثناء، سابغ النعماء، عدل القضاء جزيل العطاء حسن الالاء، اله [من] في الارض و اله [من] في السماء، اللهم لك الحمد في السبع الشداد، و لك الحمد في الارض المهاد، و لك الحمد طاقة العباد، و لك الحمد سعة البلاد، و لك الحمد في الجبال الاوتاد، و لك الحمد في الليل اذا يغشى، و لك الحمد في النهار اذا تجلى، و لك الحمد في الآخرة و الاولى، و لك الحمد في الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ، و سبحان اللَّه و بحمده و الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ، سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ، سبحان اللَّه و بحمده كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ سبحانك ربنا و تعاليت و تباركت و تقدست، خلقت كل شىء بقدرتك و قهرت كل شىء بعزتك و علوت فوق كل شىء بارتفاعك، و غلبت كل شىء بقوتك و ابتدعت كل شىء بحكمتك و علمك، و بعثت الرسل بكتبك، و هديت الصالحين باذنك، و ايدت المؤمنين بنصرك، و قهرت الخلق بسلطانك، لا اله الا أنت وحدك لا شريك لك لا نعبد غيرك و لا نسئل الا اياك و لا نرغب الا اليك، انت موضع شكوانا و منتهى رغبتنا الهنا و مليكنا».
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۵۵۹
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد كه آن را مرفوع ساخته، گفت كه: «جبرئيل عليه السلام به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه: پروردگارت به تو مىفرمايد كه: اگر خواسته باشى كه در روز و شب مرا عبادت كنى به وضعى كه سزاوار عبادت من است، دستهايت را به سوى من بردار و بگو: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً ... وَ إِلهُنَا وَ مَلِيكُنَا؛ خداوندا! تو را است ستايش، ستايشى هميشه، با هميشگى تو، و تو را است ستايش، ستايشى كه نيست پايانى از برايش، غير از علم تو، و تو را است ستايش، ستايشى كه نيست انتهايى براى آن جز خواست تو، و تو را است ستايش، ستايشى كه نيست پاداشى از براى گوينده آن، مگر خشنودى تو. خداوندا! تو را است ستايش، همه آن، و تو را است منّت، همه آن، و تو را است نازيدن، همه آن، و تو را است زيبايى، همه آن، و تو را است روشنى، همه آن، و تو را است ارجمندى، همه آن، و تو را است بزرگى، همه آن، و تو را است دنيا، همه آن، و تو را است آخرت، همه آن، و تو را است شب و روز، همه آن، و تو را است آفرينش، همه آن، و به دست تو است خوبى، همه آن، و به سوى تو برمىگردد كار، همه آن، آشكار آن و نهان آن. خداوندا! تو را است ستايش، ستايشى هميشه، تويى خوش زحمت، بزرگ ستايش، تمام [كننده] نعمتها، عدل [در] قضا، بزرگ عطا، خوب نعمتها، خدايى در زمين و خدايى در آسمان. خداوندا! تو را است ستايش در هفت آسمانِ سختِ محكم، و تو را است ستايش در زمينِ بستر و قرارگاه، تو را است ستايش به اندازه توانايى بندگان، و تو را است ستايش به قدر وسعت شهرها، و تو را است ستايش در كوهها كه ميخهاى زميناند، و تو را است ستايش در شب، چون فرو پوشد، و تو را است ستايش در روز، چون روشن شود، و تو را است ستايش در آخرت و نخستين، و تو را است ستايش در درودها و قرآن بزرگ، و پاك و منزّه است خدا، و به ستايش او مشغولم، و زمين، همه، يك مشت او را است در روز رستاخيز، و آسمانها پيچيده شده است به دست راستش. پاك است او و برتر از آنچه شرك مىآورند، منزّه است خدا و به ستايش او مشغولم. هر چيزى نابودشونده است، مگر ذات او. منزّهى تو، اى پروردگار ما! و برترى و پرخيرى و به غايت پاكيزهاى. آفريدهاى هر چيزى را به قدرت خود، و مغلوب كردهاى هر چيزى را به عزت خود، و برآمدهاى زبَر هر چيزى به بلند شدن خود، و غالب شدهاى بر هر چيزى به قوّت خود، و پديد آوردهاى هر چيزى را به حكمت خود و علم خود، و برانگيختهاى پيغمبران را، و راه نمودهاى شايستگان را به اذن خود، و تقويت دادهاى مؤمنان را به يارى خود، و مقهور كردهاى خلايق را به سلطنت خود. نيست خدايى، مگر تو. تنهايى كه نيست شريكى از براى تو، نمىپرستيم غير تو را، و سؤال نمىكنيم، مگر تو را، و رغبت نمىكنيم، مگر به سوى تو. تويى موضع گِله ما و پايان رغبت ما، و خداى ما و پادشاهى ما».