روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
الحسين بن محمد الاشعري عن معلي بن محمد عن الحسن بن علي الوشا عن حماد بن عثمان عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۲۵۹
از امام صادق (ع) فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و گفت: يا نبى اللَّه الغالب، من هم بدهكارى دارم و هم وسوسه در سينه. پيغمبر (ص) در پاسخش فرمود: بگو: توكلت على الحى الذى لا يموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً . گويد: آن مرد تا زمانى كه خدا مىخواست گذرانيد و سپس پيغمبر گذر كرد، پيغمبر او را آواز داد و گفت: چه كردى؟ جواب داد: يا رسول اللَّه، آنچه را به من تعليم دادى ادامه دادم و خدا بدهكاريم را ادا كرد و وسوسه خاطرم را از ميان برد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۳۶
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردى خدمت رسول خدا (ص) آمده عرضكرد: اى پيغمبر خدا قرض و وسوسه در دل بر من غالب گشته (دستورى براى رفع هر دو بمن بدهيد) پس پيغمبر (ص) باو فرمود: بگو: «توكلت على الحى الذى لا يموت، الحمد للَّه الذى لم يتخذ صاحبة و لا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً» حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مدتى بر اين جريان گذشت، پس روزى آن مرد بر پيغمبر (ص) گذر كرد آن حضرت صداى او زد و فرمود: چه كردى؟ عرضكرد: اى رسول خدا آنچه بمن فرمودى بدان ادامه دادم و خدا دين مرا ادا كرد و وسوسه خاطرم را نيز از ميان برد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۴۹۵
حسين بن محمد اشعرى، از معلّى بن محمد، از حسن بن على وشّاء، از حمّاد بن عثمان، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه: اى پيغمبر خدا! قرض و وسوسه سينه بر من غالب شده. پيغمبر صلى الله عليه و آله به او فرمود كه: بگو: تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ … وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً؛ توكل كردم بر زندهاى كه نمىميرد، و ستايش مر خدايى را است كه فرا نگرفت زنى را و نه فرزندى، و نبود از برايش شريكى در پادشاهى، و نبود او را صاحب اختيارى از روى خوارى، و تعظيم كن او را، تعظيم كردنى». حضرت فرمود: «پس آن مرد، آن قدر كه خدا مىخواست، صبر كرد، بعد از آن بر پيغمبر صلى الله عليه و آله گذشت. حضرت او را آواز داد و فرمود كه: چه كردى؟ عرض كرد كه: آنچه به من فرمودى يا رسول اللَّه! پيوسته كردم، و خدا قرض مرا ادا كرد، و وسواس سينهام را از من برد».