روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۵۹۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن ابي داود المسترق قال حدثني عمرو بن مروان قال سمعت ابا عبد الله ع يقول قال رسول الله ص :
الکافی جلد ۲ ش ۱۵۹۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۵۹۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۵۸۳
عمرو بن مروان، باز گفته است كه شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: از امت من چهار خصلت برداشته شده است: ۱- خطاء ۲- فراموشى ۳- آنچه به زور بر آن وادار شوند ۴- آنچه تاب آن را ندارند و اين معنى قول خدا عز و جل است (۲۸۶ سوره بقره): «پروردگارا از ما مؤاخذه مكن اگر فراموش كرديم يا خطاء كرديم و بار تكليفهاى سنگين به دوش ما مگذار چنانچه به دوش آنها كه پيش از ما بودند گزاردى، پروردگارا به ما تحميل مكن آنچه تاب آن را نداريم» و هم قول خدا (۱۰۶ سوره نحل):
« [كسى است كه پس از ايمانش به كفر گرايد] جز كسى كه به زور وادار شود و دلش مطمئن به ايمان است» (و اظهار كفرش تنها با زبان است).
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۲۰۳
عمرو بن مروان گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: رسول خدا (ص) فرموده: چهار خصلت از امت من برداشته شده: خطا، فراموشى، آنچه بزور بآن وادار شوند، آنچه تاب آن را ندارند، و اين است معناى گفتار خداى عز و جل: «پروردگارا مگير بر ما اگر فراموش كرديم يا خطا كرديم، پروردگارا تكليفهاى سنگين را بر ما بار مكن چنانچه بآنان كه پيش از ما بودند بار كردى، پروردگارا بما تحميل مكن آنچه ما تاب آن را نداريم» (سوره بقره آيه ۲۸۶) و گفتار ديگر او «مگر آنكه وادار شود بناخواه در حالى كه دلش مطمئن بايمان است» (سوره نحل آيه ۱۰۶).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۲۸۵
حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از ابو داود مسترقّ روايت كرده است كه گفت: حديث كرد مرا عمرو بن مروان و گفت كه: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: چهار خصلت از امّت من برداشته شده: يكى خطاى ايشان (يعنى امرى كه به غفلت از ايشان صادر شود بدون اراده يا با اراده غير آن)، و ديگر، فراموشى ايشان (كه از روى فراموشى حرامى را به فعل آورند، يا واجبى را ترك كنند، بىآنكه متذكّر حرمت يا وجوب آن باشند)، و سيم، آنچه بر آن اكراه شده باشند (كه كسى ايشان را بر آن جبر كرده باشد)، و چهارم، آنچه طاقت آن نداشته باشند. و اين است معنى قول خداى عز و جل: «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» «۲»؛ يعنى: «اى پروردگار ما! مگير ما را به عقوبت، اگر فراموش كنيم يا خطا نماييم. اى پروردگار ما! و بار مكن بر ما بار گران را، چنان كه بار كردهاى آن را بر كسانى كه پيش از ما بودهاند. اى پروردگار ما! و بار مكن ما را آنچه هيچ طاقت و توانايى نيست از براى ما به آن چيز» «۱». (و حضرت صادق عليه السلام بعد از ذكر آيه اوّل كه دلالت مىكند بر سه چيز از آن چهار چيز، كه عبارت است از غير اكراه، فرموده است كه:) و قول آن جناب: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ» «۲»» و ترجمه آن گذشت. ( ۱). و بعضى از مفسّران گفتهاند كه: در شب معراج، بعد از مكالماتى چند كه در ميان خدا و رسول صلى الله عليه و آله او اتّفاق افتاد، پيغمبر به الهام حضرت ربّ العزّة، به زبان امّت، اين كلام ميمنت فرجام را به عرض ملك علّام رسانيد. و گفتهاند كه: هر يك از اين كلام، بر وجه خضوع و خشوع است و مجرّد دعا كردن، كه محض عبادت است، كه اگرچه ما اين دعا نكنيم، حق- تعالى- ما را مؤاخذه بر نسيان و خطا و تكليف ما لا يطاق نفرمايد؛ زيرا كه آن قبيح است، و حق تعالى از اين مبرّا است. و در آيه، سخن بسيار است كه بعضى از آنها را در غير اين كتاب ذكر كردهام، و اين مقام، گنجايش ذكر بيش از اين ندارد.( مترجم) ( ۲). نحل، ۱۰۶. جز كسى كه مجبور شود، در حالى دلش به ايمان آرام و قرار دارد.