روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۶
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن الحسين بن اسحاق عن علي بن مهزيار عن محمد بن عبد الحميد و الحسين بن سعيد جميعا عن محمد بن الفضيل قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۵ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۲۱
از محمد بن فضيل، گويد: به ابى الحسن (ع) نوشتم و از او مسألهاى پرسيدم، به من در پاسخ نوشت: (۱۴۲ سوره نساء):
«راستى منافقان با خدا فريب كارى كنند و او هم با آنها فريب به كار برد و هر گاه به نماز ايستند تنبلى كنند و به مردم خودنمائى سازند و جز اندكى به ياد خدا نباشند* در اين ميانه آويزانند و نه اينانند و نه از آنانند هر كه را خدا گمراه سازد هرگز راه را براى او در نيابى» نه از كفّارند و نه از مؤمنان و نه از مسلمانان، اظهار ايمان كنند و به كفر و تكذيب گرايند، خدا آنها را لعنت كند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۱۱
محمد بن فضيل گويد: بحضرت أبى الحسن عليه السّلام نوشتم و از مسألهاى از او پرسش كردم در پاسخ بمن نوشت: «همانا منافقان نيرنگ ورزند با خدا و اوست فريب دهنده ايشان و هر گاه برخيزند بسوى نماز برخيزند سرگران خودنمائى كنند بمردم و ياد نكنند خدا را جز اندكى، در اين ميانه سرگردانند نه بسوى اينانند و نه بسوى. آنان و هر كه را خدا گمراه سازد براى او راهى نيابى» (سوره نساء آيه ۱۴۲- ۱۴۳) اينها نه از كفارند و نه از مسلمانان، اظهار ايمان كنند و بسوى كفر و تكذيب روند، خدا آنها را لعنت كند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۴۹
محمد بن يحيى، از حسين بن اسحاق، از علىبن مهزيار، از محمد بن عبد الحميد و حسين بن سعيد، هر دو از محمد بن فضيل روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام موسىكاظم عليه السلام نوشتم و آن حضرت را از مسئلهاى سؤال كردم. پس آن حضرت عليه السلام به سوى من نوشت كه: « «إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا* مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا» «۱»؛ يعنى: «به درستى كه منافقان، به اعتقاد خود فريب مىدهند خدا را (در اظهار اسلام، و پنهان كردن كفر)، و آن جناب، در فريب دادن، بر ايشان غالب است «۲». و چون برخيزند به سوى نماز، برخيزند، در حالتى كه كاهلان و تنبل باشند (مانند كسى كه او را به زور بر كارى داشته باشند). خود را به مردمان مىنمايند (و به ريا نماز مىگذارند، تا اهل ايمان بپندارند كه ايشان مؤمنانند. و اگر كسى از اصحاب ايشان نبيند، ترك نماز مىكنند) و ياد نمىكنند خدا را، مگر ياد كردنى اندك (كه آن در زمانى است كه مردم ايشان را ببينند)، در حالتى كه متحيّر و متردّدند در ميان ايمان و كفر. نه با گروه مؤمنانند (به جهت كفر باطن) __________________________________________________
(۱). نساء، ۱۴۲ و ۱۴۳. (۲). چه، در ظاهر، حكم به اسلام و طهارت ايشان نموده، و ساير احكام مسلمانان را بر ايشان جارى فرموده، و درباطن، ايشان را كافر مىداند، و احكام كافران را بر ايشان جارى مىفرمايد در قيامت؛ بلكه ايشان را بدتر از كافران، و عذاب ايشان را، سختتر از عذاب ايشان قرار خواهد داد، و با ايشان، كارى چند خواهد كرد كه با كافران نخواهد كرد. (مترجم)
و نه با جماعت كافرانند (به جهت اسلام ظاهر). و هر كه را خداى- تعالى- فرو گذارد و خذلان نمايد (به جهت عناد و جحود او)، پس نيابى از براى او راهى را به سوى حق و ثواب». و حضرت فرمود كه: «ايشان، از جمله كافران نيستند، و از جمله مؤمنان نيستند، و از جمله مسلمانان نيستند، ايمان را اظهار مىكنند و به سوى كفر و تكذيب باز مىگردند، خدا ايشان را لعنت كند».