روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۳۸۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج عن زراره قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۳۸۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۳۸۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۹۹
از زراره، گويد: به امام باقر (ع) گفتم: مؤمن به دوزخ مىرود؟ فرمود: نه به خدا، گفتم: به دوزخ نرود جز كافر؟ فرمود: نه، جز كسى كه خدا خواهد و چون چند بار تكرار كردم، به من فرمود: اى زراره! من راستى كه من گويم: نه، و مىگويم: جز هر كه را خدا خواهد و تو مىگوئى: نه، و نمىگوئى: جز كسى كه خدا خواهد. (راوى) گويد: هشام بن حكم و حماد از زراره نقل كردهاند كه: گفته: من با خود گفتم: استادى است كه علم بحث و مناظره ندارد، گويد: پس از اين خاطره به من فرمود: اى زراره! چه گوئى در باره كسى كه براى تو اعتراف كرده كه بر مذهب تو است و هر چه بگوئى بدان عقيدهمند و متديّن است، آيا او را مىكشى؟ چه مىگوئى در باره خدمتكاران و خانواده خودتان، آيا آنها را مىكشى؟ گويد: پس من گفتم: به خدا منم كه علم بحث و مناظره ندارم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۹۶
زراره گويد: بحضرت باقر عليه السلام عرضكردم: مؤمن بدوزخ ميرود؟ فرمود: نه بخدا سوگند، عرضكردم: پس بدوزخ نرود جز كافر؟ فرمود: نه مگر آنكه خدا خواهد، و چون چند بار (اين حرف را) تكرار كردم بمن فرمود: اى زراره من ميگويم: نه، و ميگويم: مگر آنكه خدا خواهد، و تو ميگوئى: نه، و نميگوئى: مگر آنكه خدا خواهد؟. (راوى گويد: هشام بن حكم و حماد براى من حديث كردند: كه زراره گفت: من با خود گفتم: (اين آقا) استادى است كه علم بحث و مناظره ندارد؟ گويد: (همين كه اين مطلب در دل من خطور كرد) بمن فرمود: اى زراره چه گوئى در باره كسى كه براى تو بحكم اسلام اقرار كند (و گويد: هر چه تو گوئى من بهمان معتقدم) آيا او را ميكشى؟ (يا از او مىپذيرى؟ بنا بر اينكه «تقبله» باشد چنانچه در نسخه وافى است) چه گوئى در باره خدمتكاران و خانوادهتان آيا ايشان را ميكشى؟ (زراره) گويد: عرضكردم بخدا سوگند منم كه علم بحث و مناظره ندارم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۲۵
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از عبد الرحمان بن حجّاح، از زراره روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه: آيا هيچ مؤمنى داخل آتش دوزخ مىشود؟ فرمود: «نه، به خدا سوگند». عرض كردم كه: آيا كسى غير از كافر در آن داخل مىشود؟ فرمود: «نه، مگر كسى كه خداى عز و جل خواهد». زراره مىگويد كه: چون چندين مرتبه اين را بر آن حضرت برگردانيدم، به من فرمود كه: «اى زراره! به درستى كه من مىگويم نه و مىگويم مگر كسى كه خدا خواهد، و تو مىگويى نه و نمىگويى مگر كسى كه خدا خواهد». عبد الرحمان مىگويد كه: بعد از آن، حديث كردند مرا هشام بن حكم و حمّاد، از زراره كه گفت: پس من در دل خويش گفتم كه: حضرت شيخى است كه او را دانشى به طريقه خصومت و جدال نيست. زراره گفت كه: پس حضرت به من فرمود كه: «اى زراره! چه مىگويى در حقّ كسى كه از براى تو به احتلام «۲» اقرار كند؟ آيا او را مىكشى؟ «۳» چه مىگويى __________________________________________________ (۲). در متن عربى «حكم» است. (۳). در برخى نسخهها، «آيا او را مىپذيرى» است.
در باب خدمتكاران شما و زنان و فرزندان شما؟ آيا ايشان را مىكشى؟» پس گفتم: به خدا سوگند كه منم آن كسى كه مرا دانشى به طريقه خصومت و جدال نيست.