روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۴۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
الحسين بن محمد عن جعفر بن محمد عن القاسم بن الربيع و عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد رفعه قال في وصيه المفضل سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۱۲۴۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۲۴۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۰۱
در وصيّت مفضل است كه شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: دو مرد به طور قهر كردن از هم جدا نشوند جز اينكه يكى از آنها مستحق بيزارى و لعنت است و بسا كه هر دو مستحقّ آن باشند، معتب به آن حضرت عرض كرد: خدا مرا قربانت كند، اين جزاى ظالم است، مظلوم چه تقصيرى دارد؟ فرمود: براى آنكه برادر خود را به پيوست و آتشى با خويش دعوت نمىكند و از گفته او صرف نظر نمىكند، شنيدم پدرم مىفرمود: هر گاه دو تن با هم ستيزه كردند و يكى بر ديگرى غلبه كرد، آن كه ستمديده نزد طرف ستمگرِ خود رود تا آنكه به او بگويد: اى برادر! من به تو ستم كردم، تا اينكه قهر و متاركه ميان او و رفيق او برطرف شود، زيرا خدا حكيم و عادل است، از ظالم داد مظلوم را مىستاند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۳
در وصيت مفضل است كه (گويد): شنيدم از حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: از هم جدا نشوند دو مرد بصورت قهر كردن جز اينكه يكى از آن دو سزاوار بيزارى (خدا و رسولش از وى) و لعنت (يعنى دورى از رحمت حق) گردد، و چه بسا كه هر دوى آنها سزاوار آن شوند، معتب (كه يكى از دوستان مخصوص آن حضرت بود) عرضكرد: خدا مرا بقربان تو گرداند! آنكه ظالم و ستمكار است اين سزاى اوست، اما مظلوم چه جرمى دارد (كه سزاوار بيزارى و لعنت شود؟) فرمود: براى آنكه برادر خود را بآشتى و پيوست با خود دعوت نمىكند، و از گفتار او صرف نظر نمىكند (و آن را نشنيده نميگيرد) شنيدم پدرم ميگفت: هر گاه دو تن با هم ستيزه كنند و يكى بر ديگرى غالب آيد، بايد آن ستمديده و مظلوم نزد رفيق ستمگر خود رود و باو بگويد: اى برادر من ستمكارم، تا جدائى ميانه او و رفيقش از بين برود، پس خداى تبارك و تعالى حكيم و عادل است و داد مظلوم را از ظالم بستاند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۴۷
حسين بن محمد روايت كرده است، از جعفر بن محمد، از قاسم بن ربيع و چند نفر از اصحاب ما، از احمد بن محمد بن خالد كه آن را مرفوع ساخته و گفته است كه: در وصيّت مفضّل است كه شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «دو مرد بر هجران از يكديگر جُدا نمىشوند، مگر آنكه يكى از ايشان مستوجب و سزاوار بيزارى و لعنت مىشود، و بسا است كه هر دو اين را مستوجب مىشوند». پس معتّب به حضرت عرض كرد كه: خدا مرا فداى تو گرداند! اينك ظالم است كه مستوجب اين است. پس حال مظلوم چيست؟ و او را چه باك است كه بايد مستوجب بيزارى و لعنت باشد؟ فرمود: «زيرا كه برادرش را به سوى پيوند با خود نمىخواند، و براى او (از سخنش تن به غفلت نمىدهد)، و از سر آن نمىگذرد. و شنيدم از پدرم عليه السلام كه مىفرمود: چون دو كس باهم نزاع كنند و يكى از ايشان بر ديگرى غالب شود، بايد كه مظلوم به سوى صاحب خود برگردد، تا آنكه به صاحب خويش بگويد كه: اى برادر من! من ظالم و ستمكارم، تا جدايى و دورى ميان او و صاحبش بريده شود؛ زيرا كه خداى عز و جل حاكمى است عادل، كه داد مظلوم را از ظالم مىستاند».