روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۱۴
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابيه عن عبد الله بن القاسم عن ابي حمزه عن ابي جعفر ع قال قال رسول الله ص :
الکافی جلد ۲ ش ۱۲۱۳ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۲۱۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۸۱
از امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: خدا عز و جل مىفرمايد: به عزت و جلال و بزرگى و كبرياء و نور و برترى و مقام بلندم سوگند، هيچ بندهاى دلخواه خود را بر دلخواه من اختيار نكند جز آنكه كارش را پريشان كنم و دنيايش را در هم سازم و دلش را بدان سرگرم كنم و از آن بدو ندهم جز همان كه مقدّر او كرده ام، به عزت و جلال و عظمت و نور و علوّ و مقام بلندم سوگند، هيچ بندهاى خواست مرا بر دلخواه خود مقدم ندارد جز آنكه فرشتههاى من او را نگهبانى كنند و آسمانها و زمين را كفيل روزى او سازم و از پس تجارت و بهرهجوئى هر تاجرى من پشتيبان اويم و دنيا هم به آستان بوسى او آيد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۱
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خداى عز و جل فرمايد: سوگند بعزت و جلال خودم و بزرگى و كبريائم و نور و برترى مقامم كه هيچ بنده دلخواه خود را بر دلخواه من مقدم ندارد جز اينكه كارش را پريشان كنم و دنيايش را در هم سازم، و دلش را باو مشغول كنم، و از دنيا بر او ندهم جز آنچه برايش مقدر كردهام، و سوگند بعزت و جلال و بزرگى و نور و برترى و بلندى مقامم كه هيچ بنده دلخواه مرا بر خود مقدم ندارد جز آنكه فرشتگان من او را نگهبانى كنند، و آسمانها و زمينها روزى او را متكفل گردند (و بعهده گيرند) و از پس تجارت هر تاجرى پشتيبان و نگران او باشم، و دنيا هم در حالى كه نخواهد بجانب او رو كند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۳۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از عبداللَّه بن قاسم، از ابو حمزه، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: خداى- تبارك و تعالى- مىفرمايد كه: سوگند ياد مىكنم به عزّت و جلال و بزرگوارى و نور و برترى و بلندى مرتبه خويش، كه هيچ بندهاى خواهش خود را بر خواهش و فرمان من اختيار نكند، مگر آنكه امرش را بر او پراكنده و پريشان مىگردانم، و دنياى او را بر او مشكل و مشتبه مىسازم، و دلش را به آن مشغول مىكنم، و او را از دنيا نمىدهم، مگر آنچه را كه از برايش مقدّر كردهام. و به عزّت و جلال و عظمت و نور و علوّ و ارتقاع مرتبه خودم سوگند، كه هيچ بندهاى خواهش و امر مرا بر خواهش خود اختيار نمىكند، مگر آنكه فرشتگان خود را حافظ او مىگردانم كه او را نگاهدارى كنند، و آسمانها و زمين را ضامن روزى او مىگردانم، (يا آنكه آن را در ضمن آنها قرار مىدهم كه از هر جا به او برسد)، و از براى او از پس تجارت هر تاجرى باشم (يعنى تجارت هر تجارتكنندهاى را به سوى او مىرسانم، يا من از براى او هستم، به عوض آنكه تجارت تاجران باطل را ترك كرده، و رضاى مرا اختيار نموده، چنان كه بعضى گفتهاند). و دنيا به نزدش آيد، و حال آن كه او دنيا را نخواهد».