روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الهيثم بن ابي مسروق عن يزيد بن اسحاق شعر عن الحسين بن عطيه عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۱۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۱۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۷۷
از عبد الله بن مسكان از امام صادق (ع) كه فرمود:مكارم (سر فرازيها) دهاند، اگر مىتوانى كه در وجود تو باشند بايد باشند، اينها بسا كه در مردى باشند و در فرزندش نباشند يا در فرزند باشند و در پدرش نباشند و يا در بندهاى باشند و در آزادى نباشند؛ گفته شد كه: آنها چيستند؟ فرمود: به راستى نوميد بودن (از آنچه در دست ديگر است) (صدق البأس- به راستى نبرد كردن خ ل) و راستگوئى و پرداخت امانت و صله رحم و پذيرائى از مهمان و اطعام سائل و پاداش دادن به هر احسان و نگهدارى از همسايه و نگهدارى از رفيق و همصحبت و سر همه مكارم حيا و شرم است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹۲
حسين بن عطيه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: مكارم ده چيز است، اگر ميتوانى آنها را داشته باش، زيرا گاهى شخصى آنها را دارد و فرزندش ندارد و گاهى در فرزند هست و در پدرش نيست، و گاهى در برده هست و در آزاد نيست، عرض شد: آنها چه هستند؟ فرمود: نوميدى حقيقى (از آنچه دست مردم است) و راستى زبان و اداء امانت وصله رحم و پذيرائى از مهمان و غذا دادن بسائل (كسى كه از او غذا طلبد) و جبران نيكىهاى و مراعات حق همسايه و مراعات حق رفيق «۱» و سر همه مكارم (افضل و عاليتر از همه) حيا و شرم است (زيرا كسى كه در برابر خالق و مخلوق شرم داشته باشد، همه اين مكارم را انجام ميدهد و همان خصلت حيا بر تمام اين مكارم داعى و باعث مىشود).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۶۵
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از هيثم بن ابىمسروق، از يزيد بن اسحاق شعر، از حسين بن عطيّه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «مكارم اخلاق ده چيز است؛ پس اگر بتوانى كه آنها در تو باشد، بايد كه باشد؛ زيرا كه آنها در مردى مىباشد و در فرزندش نمىباشد، و در فرزند مىباشد و در پدرش نمىباشد، و در بنده مىباشد و در آزاد نمىباشد». به آن حضرت عرض شد كه: آنها چيست؟ فرمود:
«راستى، فروتنى، و ترس، و درويشى، و راستى زبان كه دروغ نگويد، و اداى امانت كه به صاحبش برساند، و صله رحم به جا آوردن، و ميهماننوازى به تحفه و تكلّف از برايش آوردن، و سائل را طعام دادن، و بر كارها جزا دادن به وضعى كه با آنها برابرى كند، و ننگ و عار داشتن از براى همسايه از آنچه از براى خود ننگ و عار مىدارد، و ننگ و عار داشتن از براى يار و صاحب خويش، و سَرِ همه اينها شرم داشتن است».