روایت:الکافی جلد ۱ ش ۸۲۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن محمد بن علي و عبيد الله بن المرزبان عن ابن سنان قال :
الکافی جلد ۱ ش ۸۲۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۸۲۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۵۰۵
ابن سنان گويد: يك سال پيش از آنكه ابو الحسن موسى (ع) به عراق آيد خدمت آن حضرت رسيدم و پسرش على (ع) در برابر او نشسته بود، به من نگاهى كرد و فرمود: اى محمد متوجه باش كه در اين سال جنبشى (سفرى) باشد، از آن بىتابى مكن، گويد: گفتم، قربانت چه مىشود آنچه فرمودى مرا پريشان كرد؟ فرمود: من نزد اين سركش مىروم ولى از خود او به من آفتى نرسد و نه از آنكه بعد از او باشد، گويد: گفتم: آن چه باشد؟ قربانت، فرمود: هر كه ستم كند به حق اين پسرم و منكر امامتش گردد بعد از من چون كسى است كه ستم به على بن أبى طالب (ع) كرده و منكر امامت او شده بعد از رسول خدا (ص)، گويد: گفتم: اگر خدا به من عمرى داد حق وى را به او تسليم كنم و به امامتش اقرار نمايم، فرمود: اى محمد، راست گفتى خدا عمر تو را طولانى كند و حق او را به وى تسليم كنى و معترف به امامت او و امامت آن كه بعد از او است باشى، گويد: گفتم: او كيست؟ فرمود: محمد پسرش، گويد: گفتم: براى او هم رضا و تسليم دارم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۰۲
محمد بن سنان گويد: يك سال پيش از آنكه موسى بن جعفر عليه السلام بعراق آيد خدمتش رسيدم پسرش على برابرش نشسته بود، حضرت بمن نگريست و فرمود: اى محمد! در اين سال جنبشى (مسافرتى) پيش آيد، بخاطر آن بيتابى مكن، عرضكردم: قربانت گردم، چه پيش آمدى ميكند؟ سخن شما مرا پريشان كرد، فرمود: من بسوى آن طغيانگر (مهدى عباسى) ميروم، ولى آگاه باش كه از خود او و از كسى كه بعد از اوست (هادى) بدى بمن نميرسد. عرضكردم قربانت گردم، سپس چه مىشود؟ فرمود: خدا ستمگران را گمراه كند و خدا آنچه خواهد ميكند (اشاره بمسموم شدن آن حضرت بدست هارون است) عرضكردم: قربانت، مطلب چيست؟ فرمود: هر كه در حق اين پسرم ستم كند و امامتش را پس از من انكار نمايد (چون طايفه واقفيه)، مانند كسى است كه در حق على بن ابى طالب عليه السلام ستم كرده و امامت او را پس از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله انكار نموده است، عرضكردم: بخدا كه اگر خدا بمن عمرى دهد حق او را تسليمش كنم و بامامتش اقرار ورزم، فرمود: راست گفتى، اى محمد! خدا بتو عمر ميدهد و تو هم حق او را تسليمش ميكنى و بامامت او و آنكه بعد از اوست اقرار ميكنى، عرضكردم، بعد از او كيست؟ فرمود: پسرش محمد. عرضكردم: نسبت باو هم راضى و تسليمم
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۱۱۹
محمد بن حسن روايت كرده است از سهل بن زياد، از محمد بن على و عبيداللَّه بن مرزبان، از ابن سِنان كه گفت: داخل شدم بر ابوالحسن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام، يك سال پيش از آنكه به جانب عراق رود و پسرش على بن موسى الرّضا عليه السلام در پيش روى آن حضرت نشسته بود. پس به من نظر كرد و فرمود كه: «اى محمد، زود باشد كه در اين سال حركتى واقع شود، پس براى آن جزع مكن». محمد مىگويد كه: عرض كردم كه: چه واقع شد؟ فداى تو گردم، كه آنچه ذكر فرمودى، مرا مضطرب گردانيد. فرمود كه: «مىروم به سوى اين جبّار متكبّرِ (يعنى: مهدى عبّاسى) امّا بدان كه بدى از او نسبت به من به ظهور نمىرسد، و نه از كسى كه بعد از او خواهد بود» (يعنى: هادى، پسر آن ملعون). محمد مىگويد كه: عرض كردم: فداى تو گردم، بعد از آن، چه خواهد بود؟ فرمود كه: «خدا ستمكاران را گمراه مىگرداند و به خود وا مىگذارد، و خدا آنچه خواهد، به فعل مىآورد». محمد مىگويد كه: عرض كردم: مراد از اين، چيست؟ فداى تو گردم، فرمود كه: «هر كه بر اين پسرم، ستم كند و حقّ او را ناقص گرداند، و امامت او را بعد از من انكار كند، چون كسى خواهد بود كه بر على بن ابىطالب عليه السلام ستم كرده، و حقّ او را ناقص گردانيده، و امامت او را بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله انكار كرده». محمد مىگويد كه: عرض كردم: به خدا سوگند، كه اگر خدا طول عمرى به من كرامت كند، حقّ او را برايش تسليم مىنمايم، و براى او به امامتش اقرار مىكنم. حضرت فرمود كه: «راست مىگويى اى محمد، خدا عمر تو را دراز خواهد كرد، و حقّ او را از برايش تسليم مىنمايى، و براى او به امامتش اقرار مىكنى، و اقرار مىكنى به امامت آنكه بعد از او خواهد بود». محمد مىگويد كه: عرض كردم كه: كيست آنكه بعد از او خواهد بود؟ فرمود: «پسرش محمد» عرض كردم كه: به او راضى و در مقام تسليم.