روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۴۷
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
احمد بن محمد عن احمد بن محمد بن ابي نصر قال :
الکافی جلد ۱ ش ۵۴۶ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۵۴۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۵۹
احمد بن محمد بن ابى نصر گويد: من نامهاى به امام رضا (ع) نوشتم و در ضمن نوشتم: خدا عز و جل فرموده (۴۳ سوره نحل): «از اهل ذكر بپرسيد اگر تاكنون ندانستهايد» و خداى عز و جل فرموده (۱۲۲ سوره توبه): «شيوه مؤمنان نيست كه همه و همه بسيج كنند و بكوچند ولى بايد از هر تيرهاى يك دسته بكوچند تا در دين بينا شوند و چون به تيره خود برگردند آنها را بيم دهند تا شايد بفهمند و در حذر شوند» (به حكم اين دو آيه) بر مردم پرسش واجب شده ولى بر شما پاسخ واجب نشده؟ در پاسخ فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمايد (۵۰ سوره قصص): «اگر" اى پيغمبر" از تو نپذيرفتند بدان كه همانا پيرو هوس خويشند و چه كسى گمراهتر است از آنكه پيرو هوس خود باشد»؟
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۰۶
محمد بن ابى نصر گويد: بامام رضا عليه السلام نامهاى نوشتم: كه قسمتى از آن اين بود خداى عز و جل فرمايد: «اگر نميدانيد از اهل ذكر بپرسيد» و نيز فرموده است (۱۲۲ سوره ۹) «مؤمنين همگى نتوانند سفر كنند، پس چرا از هر گروه ايشان، دستهاى سفر نكنند، تا در امر دين دانش آموزند و چون بازگشتند، قوم خويش را بيم دهند: شايد آنها بترسند» بنا بر اين بر مردم پرسش واجب گشته و بر شما پاسخ واجب نيست، امام عليه السلام مرقوم فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمايد: (۵۰ سوره ۲۸) «اگر از تو نپذيرفتند، بدان كه فقط از هوسهاى خود پيروى ميكنند، گمراهتر از كسى كه پيروى هوس خود كند كيست؟».
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۶۹۱
احمد بن محمد، از احمد بن محمد بن ابى نصر روايت كرده است كه گفت: عريضهاى به خدمت امام رضا عليه السلام نوشتم و در بعضى از آنچه نوشتم، اين بود كه: خداى عزّوجلّ فرموده است كه: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، و باز خداى عزّوجلّ فرموده است كه: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» «۱»، يعنى: «و روا نيست و نشايد مؤمنان را كه بيرون روند همه ايشان» «۲» (تا آخر آنچه در باب فرض علم گذشت). پس سؤال كردن بر ايشان واجب شده، و حال آنكه جواب ايشان بر شما واجب نيست؟ حضرت فرمود كه: «خداى تبارك و تعالى فرموده است كه: «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ» «۳»، يعنى: پس اگر اجابت نكنند تو را، پس بدان كه جز اين نيست كه ايشان پيروى مىكنند خواهشهاى خويش را. چه كسى گمراهتر است از آنكه پيروى كند خواهش خويش را» (و مقصود حضرت از ذكر آيه، اين است كه از اين آيه معلوم مىشود كه كسانى هستند كه اجابت نمىكنند، و پيروى حقّ نمىنمايند، و آن را قبول نخواهند كرد، پس جواب عبث __________________________________________________ (۱). توبه، ۱۲۲. (۲). اما چرا تعدادى از آنها بيرون نروند، و كوچ نكنند تا در دين تفقه كنند، و قوم خودشان را پس از آن كه به سوىقومشان بازگشتند، انذار نمايند، تا شايد كه قومشان حذر كنند. (۳). قصص، ۵۰. است و حكيم، فعل عبث از او سر نمىزند. و از مفهوم آيه و منطوق غير آن، محقّق مىشود كه جواب آنان را كه اجابت مىنمودهاند، مىفرمودهاند، مگر آنكه در ضمن آن، مفسده بوده).