روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۷۷
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۷۶ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۷۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۴۲۹
معلى بن محمد گويد: از عالم (امام) سؤال شد كه: خدا چطور داند؟ فرمود: بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم صادر كند و اجراء كند، اجراء كند آنچه را حكم صادر كرده و حكم صادر كند نسبت به آنچه تقدير كرده و اندازه گرفته و تقدير كند آنچه را اراده كرده، از علم او مشيت خيزد و از مشيت او اراده آيد و از ارادهاش تقدير زايد و از تقديرش حكم بر آيد و به حكم اجراء پديد شود. علم بر مشيت مقدم است و مشيت در درجه دوم است و اراده سوم و تقدير بر قضاى مقرون به امضاء و اجراء واقع شود، براى خداى تبارك و تعالى بداء باشد در آنچه بداند به اين طريق كه كى خواهد و در چه شرائطى اراده كند براى تقدير اشياء و چون قضا به مرحله امضا و اجراء رسيد، ديگر بداء نيست، علم به هر معلومى پيش از بودن او است و خواست هر چه پديد شود پيش از وجود او در خارج محقق است و اراده پيش از برپا شدن مراد است و تقدير و اندازه براى اين معلومات پيش از آن است كه تفصيل داده شوند و به هم پيوندند در وجود مشخص و وقت معين، قضاى مجرد شده كردارهاى قطعى خدا هستند كه تحقق و تجسم در خارج يافتهاند و بوسيله حواس درك شوند از آنچه رنگ و بو دارد و در كيل و وزن در آيد و آنچه بجنبد و بخرامد از انسان و جن و پرنده و درنده و محسوسات ديگر. بداء براى خدا در آن چيزى باشد كه هنوز وجود خارجى ندارد و چون وجود خارجى قابل ادراك پيدا كند براى خدا بداء در آن نباشد و خدا هر چه خواهد بكند، به علم خود همه چيز را پيش از آنكه بوده باشند دانسته و به خواست خود صفات و حدود آنها را شناخته و پيش از اظهار آنها آهنگ هستى آنها را داشته و به اراده خود ذات آنها را بوسيله رنگ آميزى و نشانهگذارى تميز بخشيده و با تقدير و اندازه قوت و رزق آنها را مقدر نموده و آغاز و انجام آنها را شناخته و به قضاى خود اماكن آنها را براى مردم بيان كرده و مردم را بدانها رهنمائى نموده و با اجراء و امضاء علل آنها را تشريح كرده و امر آنها را آشكار ساخته و اين است تقدير عزيز دانا.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۰۴
از امام عليه السلام سؤال شد كه خدا چگونه داند؟ فرمود: خدا بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم كند و امضاء فرمايد پس امضاء كند آنچه را حكم كرده و حكم كند آنچه را مقدر ساخته و مقدر كند آنچه را اراده كرده، بنا بر اين از علمش مشيت خيزد و از مشيتش اراده و از ارادهاش تقدير و از تقديرش حكم و از حكمش امضاء و علمش مقدم بر مشيت است، مشيت در مرتبه دوم است و اراده در مرتبه سوم و تقدير بر حكم مقرون بامضاء واقع شود، و براى خداى تبارك و تعالى بد است نسبت بآنچه بداند هر گاه كه خواهد و نسبت بآنچه اراده كند براى تقدير چيزها ولى اگر حكم مقرون بامضاء گشت ديگر بدا نيست و علم بهر معلومى پيش از بودن اوست و مشيت نسبت بخواسته شده پيش از وجود آنست و اراده پيش از بر پا شدن مراد است و تقدير اين معلومات پيش از آنست كه جدا شوند و بهم پيوندند در وجود مشخص و از لحاظ وقت و حكم مقرون بامضا انجامشدنيهاى قطعى ميباشند كه داراى جسمند و بحواس درك شوند مانند آنچه رنگ و بو دارد و وزن دارد و پيمانه شود و آنچه در زمين بجنبد و بخرامد كه انسان و جن و پرندگان و درندگان و جز اينها باشد كه بحواس درك شود، براى خداى تبارك و تعالى نسبت به آنچه وجود خارجى ندارد بدا ميباشد و چون وجود خارجى قابل فهم و درك بيابد، بدا نباشد و خدا آنچه خواهد بكند، بعلم خود همه چيز را پيش از پديد آمدنشان دانسته و با مشيت خود صفات و حدود آنها را شناخته و پيش از اظهار آنها انشائشان كرده و بوسيله اراده تعيين رنگ و صفاتشان نموده و با تقدير خود روزيشان را اندازهگيرى نموده و آغاز و پايان آنها را شناخته و بسبب حكمش اماكن آنها را براى مردم هويدا ساخته و به آنها رهبريشان نموده و با امضائش علل آنها را تشريح كرده و امرشان را آشكار نموده، اينست، تقدير خداى عزيز دانا.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۷۷
حسين بن محمد، از مُعلّى بن محمد روايت كرده است كه از امام على نقى عليه السلام سؤال شد كه علم خدا چگونه است؟ حضرت فرمود كه: «دانست و خواست و اراده نمود، و تقدير كرد و اندازه فرمود (كه طول و عرض و عمق و باقى مشخصات آن مقدّر را معيّن گردانيد)، و حكم فرمود به وجود، و امضاى حكم خويش نمود (كه آن را نافذ و جارى ساخت)، پس امضا فرمود آنچه را حكم فرموده بود، و حكم كرد به آنچه تقدير كرده بود، و تقدير نمود آنچه را كه اراده نموده بود، و همچنين اراده نمود آنچه را كه خواسته بود. پس به سبب علم آن جناب، مشيت و خواست تحقق يافت، و به مشيت او، اراده به هم رسيد و به ارادهاش تقدير موجود شد، و به تقدير وى، قضا حادث گرديد، و به قضايى كه فرمود، امضا به عمل آمد، و علم بر مشيت پيشى دارد، و مشيت در مرتبه دوم و اراده در مرتبه سوم است، و تقدير واقع مىشود بر آن قضا كه با امضا باشد. پس از براى خدا- تبارك و تعالى- بداء جايز است و آنچه دانسته در هر زمان كه خواسته باشد، و در آنچه اراده فرموده به جهت تقدير فرمودن چيزها. پس چون قضايى كه با امضاست واقع شود، بدائى بعد از آن نباشد. پس علم تعلق به معلوم مىگيرد، پيش از بودن آن، و مشيت تعلق دارد به آنچه ايجاد آن را خواسته، پيش از وجود آن در خارج، و اراده متعلق است به مراد، پيش از قيام و بر پاشدنش در آن و تقدير اين معلومات پيش از آن است كه بعضى از آنها از بعضى جدا شود، يا پارهاى از آنها به پارهاى پيوند شود و بچسبد در خارج و در وقتى از اوقات».
(مثال آنچه حضرت فرموده، چون بلندى آسمان، و پستى زمين، و قرار دادن بعضى چيزها در زمانى و بعضى از آن در زمان ديگر، و اتصال بعضى از اجسام به بعضى، و ايجاد چيزهاى بسيار در يك زمان) و حضرت فرمود: «قضايى كه با امضا باشد، محكم و در هم بافته است (كه تغيير و تبديل در آن نمىشود، از هر چه باشد) از مفعولات و معمولات محكمه كه باب در بيان آنكه در آسمان و زمين چيزى …
به عمل آمده، و صاحبان اجساماند كه به حواس درك مىشوند از صاحبان رنگ و بو و وزن و كيل و پيمانه و آنچه بجنبد بر روى زمين و آنچه آن را در نوردد؛ از آدميان و جنيان و مرغان و درندگان و غير آن، از آنچه به حواس، درك آن ممكن باشد كه از براى خداى تبارك و تعالى در هر يك از آن بداء جائز است، مادام كه در خارج موجود نباشد. پس هرگاه آن مفهوم كه ادراك مىشود، در خارج واقع شود، بدائى نمىباشد و خدا مىكند آنچه را كه خواسته باشد؛ از بداء و امضا. پس خدا به علم، همه چيز را دانسته، پيش از بودن آنها و به مشيت، صفات و حدود و كيفيت ايجاد آنها را پيش از بروز دادن آنها شناخته كه به آن وضعى كه خواسته، قرار داد فرموده و به اراده آنها را در رنگها و صفاتى كه دارند، تميز داده، و به حسب اين، بعضى را از بعضى ممتاز و جدا ساخته و به تقدير، روزىهاى آنها را معيّن و مقدّر ساخته، و اول و آخر آنها را به حسب زمان شناخته، و به قضا، مكانهاى ايشان را براى مردمان ظاهر گردانيده، و ايشان را بر آن دلالت فرموده، و به امضا علتهاى آن را (از علت مادى و فاعلى و صورى) شرح و بيان نموده، و امر آنها را ظاهر و هويدا كرده و اين ايجاد (به ترتيب امور ششگانه) تقدير و اندازهاى است كه خداوند غالب بر همه چيز و دانا به همه آنها مقرر فرموده».