روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۳۹
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن محمد عن سهل بن زياد عن عمرو بن عثمان عن محمد بن يحيي عن محمد بن سماعه عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۳۸ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۴۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۲۶۳
امام ششم فرمود: رأس الجالوت به يهوديان گفت: مسلمانان معتقدند كه على از همه مردم در مناظره تواناتر و از همه دانشمندتر است، مرا نزد على بريد شايد پرسشى از او كنم كه در پاسخ آن او را تخطئه توانم كرد، نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: اى امير مؤمنان، من مىخواهم از شما پرسشى كنم، فرمود: از هر چه خواهى بپرس، گفت: اى امير المؤمنين از كى پروردگار ما بوده است؟ فرمود: اى يهودى همانا كى را براى كسى گويند كه نبوده و بود شده، و گفته شود از كى بوده، پروردگار ما بوده است بدون پديدش پديد آينده، بوده است بىچگونگى آنچه مىباشد. آرى، اى يهودى و باز هم آرى اى يهودى، چطور براى او پيش از او تصور شود؟ او از پيش هم پيش است بىانجام و نهايت انجام، انجام مر او را در نيابد، انجامها در آستانه او گسيختهاند، او انجام هر انجامى است، گفت: من گواهم كه دين تو درست است و آنچه مخالف آن است باطل است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۲۱
امام صادق (ع) فرمود: رأس الجالوت بيهود گفت: مسلمين گمان كنند على از همه مردم بحاثتر و داناتر است، مرا نزدش بريد، شايد از او چيزى پرسم و خطايش را ثابت كنم خدمت حضرت آمد و عرضكرد: اى امير مؤمنان ميخواهم از شما مسألهاى پرسم. فرمود هر چه خواهى بپرس گفت: اى امير مؤمنان پروردگار ما از كى بوده؟ فرمود: اى يهودى از كى بوده را بكسى گويند كه زمانى نبوده آنجا درست است از كى بوده، ولى خدا موجود است بدون بودن پديد آمدهئى، بوده است بدون هيچ كيفيتى آرى اى يهودى باز هم آرى اى يهودى چگونه براى او قبلى باشد؟ در صورتى كه او پيش از پيش است، بدون پايان، و پايانش نهايت ندارد، پايان باو نرسد، پايانها نزد او منقطع شوند، اوست پايان هر پايان، يهودى گفت: گواهى دهم كه دين تو حق است و آنچه مخالف آنست باطل (به حديث- ۴- رجوع شود).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۲۹۷
على بن محمد، از سهل بن زياد، از عمرو بن عثمان، از محمد بن يحيى، از محمد بن سَماعه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: «رأس الجالوت به جهودان گفت كه: مسلمانان گمان مىكنند كه على عليه السلام جدال و علمش از همه مردمان بيشتر است. بياييد تا با هم به نزد او رويم تا باشد كه من او را از مسألهاى سؤال كنم و در آن، او را به خطا منسوب سازم. بعد از آن رأس الجالوت به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، مىخواهم كه تو را از مسألهاى سؤال كنم. فرمود كه: از هر چه مىخواهى بپرس. عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، پروردگار ما، در چه زمان بود؟ حضرت فرمود كه: اى يهودى، جز اين نيست كه اين سخن، گفته مىشود در باب آنكه نبود و بعد از آن، بود. آن جناب، بوده و مىباشد؛ بىبودنى كه حادث باشد و بىچگونگى كه تحقق يابد. بلى اى يهودى، بعد از آن چگونه او را پيشى باشد با آنكه آن جناب پيش از پيش است، بىآنكه آخرى داشته باشد از طرف ازل و بىپايان آخر و بىآخرى كه به آخر رسد از طرف ابد. همه آخرها در نزد او بريده شده و آن جناب آخر هر آخرى است. يهودى گفت كه: شهادت مىدهم به اينكه خدايى نيست مگر خدا و اينكه دين تو حق است آنچه به آن مخالفت داشته باشد، باطل است».