تَرْهَقُهَا
ریشه کلمه
قاموس قرآن
پوشاندن. رسيدن. مثلا گوئيم ذلّت او را پوشيد و فقز به او رسيد. طبرسى ذيل آيه 27 يونس گويد: رهق لا حق شدن امر است «راهق الغلام» يعنى پسر به مردان لا حق شد «رهقه فى الحرب» او را در جنگ درك مرد. راغب آن را پوشاندن از روى قهر و صحاح مطلق پوشاندن گفته است. ولى قاموس پوشاندن و رسيدن و نزديك شدن است. نا گفته نماند پوشاندن با رسيدن توأم است و پوشاندن بدون رسيدن غيرممكن است گرچه رسيدن ممكن است گاهى توأم باپوشاندن نباشد در بعضى از آيات پوشاندن و در بعضى رسيدن مناسباست [عبس:40و41] بعضى چهرهها در آن روز كدر و غبارآلود است و سياهى آن را فرا گرفته و پوشانده است. [يونس:27]. كدورت و تيرگى و ذلت چهره آنها را نمىپوشاند و يا به چهره آنها نمىرسد . [كهف:73].در كار من بر من سختى نرسان بر من سخت مگير. [كهف:80] ترسيديم كه به آنها كفر و طغيان برساند و وادار به كفر نمايد. در اين دو آيه (رساندن) بهتر است گرچه پوشاندن نيز درست است. در نهج البلاغه خطبه 181 آمده «يُوشِكُ اَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ الْاَمَلُ وَ يَرْهَقَهُمُ الْاَجَلُ» كه ظاهراً به معنى رسيدن است. بايد دانست رهق لازم و متعدى هر دو آمده است . * [مدثر:17] او را بعقبه سختى مىرسانم. صعود در مفردات و اقرب عقبه سخت معنى شده است. * [جنّ:13]. رهق به فتح (ر - ه) هم مصدر آمده و هم اسم. و در صورت دوم معنى آن تحمل ملا يطاق است (اقرب) قاموس نيز آن را از جمله معانى اين كلمه شمرده است على هذا ظاهراً مراد از آن در آيه ظلم است چنانكه صحاح آن را ظلم گفته است يعنى هر كه به پروردگارش تسليم شود از نقصان و ظلم نمىترسد زيرا اين دو بار نخواهد رسيد مثل [طه:112]. و شايد مراد از آن در آيه خفّت و خوارى باشد چنانكه در قاموس و اقرب هست. * [جن:6] ظاهراً مراد از رهق طغيان و سفاهت و گمراهى است چنانكه در مجمع و صحاح و قاموس است به نظر مىآيد: اطلاق رهق به اين چيزها از براى آن است كه به شخص لاحق مىشود و يا او را مىپوشانند. يعنى مردانى از انس به مردانى از جنّ پناه مىبردند. جنّ در اثر اين پناه بردن به آنهاسفاهت و گمراهى افزودند.