تفسیر:نمونه جلد۶ بخش۶۶
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
سپس ميگويد: اگر آنها از آيات الهى آگاهى نداشتند و دست به اين اعمال خلاف ميزدند ممكن بود براى خودشان عذرى بسازند، ولى اشكال كار اين است كه آنها كرارا محتويات تورات را ديده و فهميده بودند در عين حال آنرا ضايع ساختند و فرمانش را پشت سر انداختند (و درسوا ما فيه ).
درس در لغت به معنى تكرار چيزى است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فرا گرفتن چيزى از استاد و معلم ، مطالب تكرار ميگردد به آن ، درس گفته شده است ، و نيز اگر مى بينيم كهنگى و فرسودگى را درس و اندراس ميگويند به خاطر آن است كه باد و باران و حوادث ديگر پيدرپى بر بناهاى كهنه گذشته و آنها را فرسوده ساخته است .
سرانجام مى فرمايد: اينها اشتباه ميكنند، و اين اعمال و متاعها سودى براى آنها نخواهد داشت ، بلكه سراى ديگر براى پرهيزكاران بهتر است (و الدار الاخرة خير للذين يتقون ).
آيا شما حقايقى را به اين روشنى درك نميكنيد (ا فلا تعقلون ).
در برابر گروه فوق اشاره به گروه ديگر مى كند كه آنها نه تنها از هر
گونه تحريف و كتمان آيات الهى بر كنار بودند، بلكه به آن تمسك جسته و مو به مو آنها را اجرا كردند، قرآن اين جمعيت را مصلحان جهان نام نهاده و اجر و پاداش مهمى براى آنها قائل شده و در باره آنها چنين ميگويد: كسانى كه تمسك به كتاب پروردگار جويند و نماز را برپا دارند پاداش بزرگى خواهند داشت زيرا ما پاداش مصلحان را ضايع نخواهيم ساخت (و الذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضيع اجر المصلحين ). در اينكه منظور از اين كتاب تورات است يا قرآن مجيد مفسران دو گونه تفسير دارند ولى با توجه به آيات گذشته ، ظاهر اين است كه اشاره به گروهى از بنى اسرائيل باشد كه حساب خودشان را از افراد گمراه جدا ساختند. البته شك نيست كه تمسك جستن به تورات يا انجيل - با توجه به بشاراتى كه در آنها راجع به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است - از ايمان به اين پيامبر جدا نخواهد بود تعبير به يمسكون كه به معنى تمسك جستن است ، نكته جالبى را در بر دارد، زيرا تمسك به معنى گرفتن و چسبيدن به چيزى براى حفظ و نگهدارى آن ميباشد، و اين صورت حسى آن است ، و صورت معنوى آن اين است كه انسان با كمال جديت پايبند به عقيده و برنامه اى باشد و در حفظ و حراست آن بكوشد، تمسك به كتاب الهى اين نيست كه انسان صفحات قرآن و تورات و يا كتاب ديگرى را محكم در دست بگيرد و در حفظ و حراست جلد و كاغذ آن بكوشد، بلكه تمسك واقعى آن است كه اجازه ندهد كمترين مخالفتى با آن از هيچ سو انجام شود و در تحقق يافتن مفاهيم آن از جان و دل بكوشد. آيات فوق به خوبى نشان مى دهد كه اصلاح واقعى در روى زمين بدون
تمسك به كتب آسمانى و فرمانهاى الهى امكانپذير نميباشد، و اين تعبير بار ديگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه دين و مذهب تنها يك برنامه مربوط به جهان ماوراء طبيعت و يا سراى آخرت نيست ، بلكه آئينى است در متن زندگى انسانها، و در طريق حفظ منافع تمام افراد بشر و اجراى اصول عدالت و صلح و رفاه و آسايش و بالاخره هر مفهومى كه در معنى وسيع اصلاح جمع است . و اينكه مى بينيم از ميان فرمانهاى خدا مخصوصا روى نماز تكيه شده است به خاطر آن است كه نماز واقعى پيوند انسانرا با خدا چنان محكم مى كند كه در برابر هر كار و هر برنامه او را حاضر و ناظر مى بيند و مراقب اعمال خويش و اين همان است كه در آيات ديگر از آن تعبير به تاثير نماز در دعوت به امر به معروف و نهى از منكر شده است ، و ارتباط اين موضوع با اصلاح جامعه انسانى روشنتر از آن است كه نياز به بيان داشته باشد. از آنچه گفته شد روشن مى شود كه اين يك برنامه ويژه قوم يهود نبوده است بلكه اصلى است در زندگى امتها و ملتها، بنابراين آنان كه با كتمان كردن حقايق و تحريف آنها متاعى ناپايدار و منافعى زودگذر براى خود فراهم ميسازند و به هنگامى كه نتائج شوم كار خود را مى بينند، حالت يك توبه دروغين به خود مى گيرند توبه اى كه در برابر لبخند يك منفعت مادى ديگر همچون برف در آفتاب تابستان آب مى شود، در حقيقت مخالفان اصلاح در جوامع انسانى هستند و منافع جمع را فداى منافع شخص خود ميكنند، خواه اين كار از يك يهودى سر بزند يا يك مسيحى و يا يك مسلمان !
آيه ۱۷۱
آيه و ترجمه وَ إِذْ نَتَقْنَا الجَْبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظلَّةٌ وَ ظنُّوا أَنَّهُ وَاقِعُ بهِمْ خُذُوا مَا ءَاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ(۱۷۱) ترجمه : ۱۷۱ - و (نيز بخاطر بياور) هنگامى را كه كوه را بر فراز آنها همچون سايبانى بلند كرديم ، آنچنان كه گمان كردند بر آنها فرود خواهد آمد (و در اين حال از آنها پيمان گرفتيم و گفتيم ) آنچه را به شما (از احكام و دستورات ) داده ايم با قدرت (و جديت ) بگيريد و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد (و عمل كنيد) تا پرهيزگار شويد. تفسير : آخرين سخن درباره قوم يهود نتقنا از ماده نتق (بر وزن قلع ) در اصل به معنى كندن چيزى از جايش و به سوى ديگرى پرتاب كردن است ، به زنانى كه زياد فرزند مى آورند نيز ناتق ميگويند، زيرا به آسانى فرزند را از محيط رحم جدا كرده و به خارج ميگذارند. اين آيه آخرين آيه اى است كه در اين سوره پيرامون زندگى بنى اسرائيل سخن ميگويد و در آن سرگذشت ديگرى را به جمعيت يهود يادآورى مى كند، سرگذشتى كه هم درس عبرت است و هم دليل بر سپردن يك پيمان ميگويد: به خاطر بياوريد هنگامى كه كوه را بالاى سر آنها قرار داديم ، آنچنان كه گوئى سايبانى بر سر آنها بود (و اذ نتقنا الجبل فوقهم كانه ظلة)
و آنچنان كه آنها گمان مى بردند بر سرشان سقوط خواهد كرد وحشت و اضطراب سراسر وجودشان را گرفت ، و به تضرع افتادند (و ظنوا انه واقع بهم ). در همان حال به آنها گفتيم آنچه را از احكام به شما داده ايم با جديت و قوت بگيريد (خذوا ما آتيناكم بقوة ). و آنچه در آن آمده است به خاطر داشته باشيد تا پرهيزگار شويد از كيفر خدا بترسيد و به پيمانهائى كه در آن از شما گرفته ايم عمل كنيد (و اذكروا ما فيه لعلكم تتقون ). اين آيه با تفاوت مختصرى در سوره بقره آيه ۶۳ گذشت ، و همانطور كه در آنجا گفتيم طبق گفته مفسر معروف طبرسى در مجمع البيان از قول ابن زيد، اين جريان هنگامى بود كه موسى (عليه السلام ) از كوه طور باز مى گشت و احكام تورات را با خود مى آورد، موقعى كه وظايف واجب و دستورات حلال و حرام را به قوم خود اطلاع داد، آنها تصور كردند عمل به اينهمه وظائف كار مشكلى است و به همين جهت بناى مخالفت و نافرمانى گذاردند، در اين هنگام قطعه عظيمى از كوه بالاى سر آنها قرار گرفت آنها چنان در وحشت فرو رفتند كه دست به دامن موسى (عليه السلام ) زدند، موسى (عليه السلام ) در همان حال گفت : اگر پيمان وفادارى به اين احكام ببنديد اين خطر برطرف خواهد شد، آنها تسليم شدند و در پيشگاه خدا سجده كردند و بلا از سر آنها گذشت . نكته ها در اينجا دو سؤ ال پيش مى آيد كه در سوره بقره به آنها و پاسخ آنها اشاره كرده ايم و فشرده آنرا در اينجا مى آوريم . سؤ ال اول - آيا پيمان گرفتن در اين حال جنبه اجبارى ندارد؟
پاسخ - شك نيست كه در آن حال يكنوع اضطرار بر آنها حكومت ميكرده ، ولى مسلما بعدا كه خطر برطرف شد ادامه راه را با اختيار خود مى توانستند انتخاب كنند. به علاوه اجبار و اكراه در عقيده معنى ندارد ولى در برنامه هاى عملى كه ضامن خير و سعادت انسان است چه مانعى دارد كه با اجبار مردم را به آن وادار كنند، آيا اگر كسى را به اجبار وادار به ترك اعتياد و يا رفتن از راه امن و امان و خوددارى از راه خطرناك كنند عيب دارد؟ سؤ ال دوم - چگونه كوه بالاى سر آنها قرار گرفت ؟ پاسخ - بعضى از مفسران معتقدند كه به فرمان خدا كوه طور از جا كنده شد و همچون سايبانى بر سر آنها قرار گرفت . بعضى ديگر مى گويند بر اثر يك زلزله شديد چنان كوه تكان خورد كه افرادى كه پاى كوه بودند، سايه قسمت بالاى آنرا بر سر خود مشاهده كردند. اين احتمال نيز وجود دارد كه قطعه عظيمى از كوه كنده شد و در يك لحظه زودگذر بر فراز سر آنها قرار گرفت ، سپس از آنجا گذشت و به كنارى افتاد. و در هر حال شك نيست كه اين يك موضوع خارق العاده بوده است نه يك جريان طبيعى . موضوع ديگرى كه بايد در آيه مورد توجه قرار گيرد اين است كه نمى گويد كوه بر سر آنها سايبان شد، بلكه ميگويد همانند سايبانى گرديد (كانه ظلة ). اين تعبير يا به خاطر آن است كه سايبان را معمولا براى اظهار محبت بالاى سر افراد قرار مى دهند، در حالى كه در آيه مورد بحث اين كار به عنوان يك بلا و تهديد بود و يا به خاطر اين است كه سايبان امرى است پايدار در حالى كه قرار گرفتن كوه بالاى سر آنها جنبه موقتى و ناپايدار داشت .
گفتيم با اين آيه آيات مربوط به سرگذشت بنى اسرائيل و حوادث گوناگون و خاطرات شيرين و تلخ در مورد آنها (در اين سوره ) پايان مى پذيرد، و اين سرگذشت آخرين سرگذشت انبياء است كه در اين سوره آمده است . ذكر اين آيه در پايان سرگذشت آنها در اين سوره - با اينكه آخرين جريان مربوط به اين جمعيت نيست - ممكن است به خاطر اين باشد كه هدف نهائى از تمام اين ماجراها همان تمسك به آيات پروردگار و عمل به پيمانهاى او و براى رسيدن به تقوا و پرهيزكارى است كه در اين آيه و آيه پيش از آن بيان شده است . يعنى تمام رسالت موسى (عليه السلام ) و ساير انبياء و مبارزات و درگيريهاى مستمر و سخت آنان ، و ناراحتيها و شدائد طاقتفرسائى كه تن به آن دادند، همه براى آن بوده است كه فرمان خدا و اصول حق و عدالت و پاكى و تقوا در ميان همه به طور كامل اجرا گردد.
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |