تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۹۱
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۸۶-۸۹
آيه و ترجمه
كَيْف يَهْدِى اللَّهُ قَوْماً كفَرُوا بَعْدَ إِيمَنهِمْ وَ شهِدُوا أَنَّ الرَّسولَ حَقُّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَت وَ اللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ(۸۶) أُولَئك جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(۸۷) خَلِدِينَ فِيهَا لا يخَفَّف عَنْهُمُ الْعَذَاب وَ لا هُمْ يُنظرُونَ(۸۸) إِلا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِك وَ أَصلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۸۹) ترجمه : ۸۶ - چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و آمدن نشانه هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد! ۸۷ - كيفر آنها، اين است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست . ۸۸ - همواره در اين لعن (و طرد و نفرين ) ميمانند، مجازاتشان تخفيف نمييابد، و به آنها مهلت داده نمى شود. ۸۹ - مگر كسانى كه پس از آن ، توبه كنند و اصلاح نمايند، (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد،) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است . شان نزول : يكى از انصار (مسلمانان مدينه ) به نام حارث بن سويد دستش به خون بى گناهى به نام محذر بن زياد آلوده گشت و از ترس مجازات از اسلام برگشت و به مكه فرار كرد (و يازده نفر از پيروان او كه مسلمان شده بودند نيز مرتد شدند) پس از ورود به مكه از كار خود سخت پشيمان گشت و در انديشه فرو رفت كه در برابر اين جريان چه كند. بالاخره فكرش به اينجا رسيد كه يك نفر را به سوى خود به
مدينه بفرستد تا از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سؤ ال كنند آيا براى او راه بازگشتى وجود دارد يا نه ؟ آيات فوق نازل شد و قبولى توبه او را با شرايط خاصى اعلام داشت ، حارث بن سويد خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد و مجددا اسلام آورد و تا آخرين نفس به اسلام وفادار ماند (ولى يازده نفر ديگر از پيروان او كه از اسلام برگشته بودند به حال خود باقى ماندند). در تفسير الدر المنثور و بعضى تفاسير ديگر شان نزولهاى ديگرى براى آيات فوق نقل شده كه تفاوتهاى زيادى با آنچه نقل كرديم ندارد. تفسير: كيفر ارتداد در آيات گذشته سخن از آيين اسلام بود كه تنها آيين مقبول الهى است در اين آيات سخن از كسانى است كه اسلام را پذيرفته و سپس از آن برگشته اند كه در اصطلاح «مرتد» ناميده مى شوند. مى فرمايد: «چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول ، و آمدن نشانه هاى روشن براى آنها كافر شدند و خدا جمعيت ستمكاران را هدايت نمى كند»؟ (كيف يهدى الله قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البينات و الله لا يهدى القوم الظالمين ). چرا خداوند آنها را هدايت نميكند؟ دليل آن روشن است آنها پيامبر را با نشانه هاى روشن شناخته اند و به رسالت او گواهى داده اند بنابراين در بازگشت و عدول از اسلام در واقع ظالم و ستمگرند و كسى كه آگاهانه ظلم و ستم مى كند لايق هدايت الهى نيست او زمينه هاى هدايت را در وجود خود از ميان برده است . منظور از «بينات » در آيه فوق ، قرآن مجيد و ساير معجزات پيامبر اسلام است
و منظور از «ظالم » در اينجا كسى است كه در درجه اول به خود ظلم كرده و راه ارتداد پيش گرفته و در درجه بعد سبب گمراهى ديگران شده است . سپس مى افزايد: «آنها كيفرشان اين است كه لعن خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها است » (اولئك جزاؤ هم ان عليهم لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين ). «لعن » در اصل به معنى طرد و دور ساختن آميخته با خشم و غضب است و در مورد خداوند به معنى دور ساختن از رحمت خويش مى باشد و اما در مورد فرشتگان و مردم به معنى خشم و تنفر و طرد معنوى يا تقاضاى از خداوند درباره دور ساختن اين گونه افراد از رحمت است . آرى اين مرتدان ظالم و ستمگر كه آگاهانه اين راه را پيموده اند چنان در فساد و گناه فرو مى روند كه مورد نفرت همه افراد عاقل و با هدف عالم اعم از انسان و فرشتگان بلكه از آن بالاتر مورد خشم و غضب پروردگار قرار ميگيرند. در آيه بعد مى افزايد: «اين در حالى است كه آنها همواره در اين لعن و طرد و نفرت ميمانند و مجازات آنها تخفيف نمييابد و به آنها مهلت داده نمى شود» (خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون ). در واقع اگر اين لعن و طرد جاودانى نبود و يا جاودانى بود و تدريجا تخفيف مى يافت و يا حد اقل مهلتى به آنها داده مى شد تحملش آسانتر بود ولى هيچ يك از اينها درباره آنها نيست عذابشان دردناك و جاودانى و غير قابل تخفيف و بدون هيچگونه مهلت است در واقع نه از آغاز بريده مى شود، نه از پايان و نه از شدت آن كاهش مى يابد.
در آخرين آيه راه بازگشت را به روى اين افراد مى گشايد و به آنان اجازه توبه مى دهد چرا كه هدف قرآن در همه جا اصلاح و تربيت است و يكى از مهمترين اسباب اصلاح و تربيت گشودن راه بازگشت به روى بدكاران و آلودگان است مى فرمايد: مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و اصلاح نمايند و در مقام جبران بر آيند (كه توبه آنان پذيرفته مى شود) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است (الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان الله غفور رحيم ). اين آيه مانند بسيارى از آيات ديگر قرآن پس از طرح مساله توبه با جمله «و اصلحوا» اين حقيقت را مى فهماند كه توبه تنها ندامت از گذشته و تصميم بر ترك گناه در آينده نيست . بلكه شرط قبولى توبه آن است كه با اعمال نيك خود در آينده اعمال زشت پيشين را جبران كند و لذا در بعضى از آيات قرآن بعد از ذكر توبه اشاره به ايمان و عمل صالح شده است مانند آيه فوق و آيه ۶۰ سوره مريم مى فرمايد: الا من تاب و آمن و عمل صالحا: «مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد» در غير اين صورت توبه يك توبه كامل نيست . بلكه از اين تعبير استفاده مى شود كه گناه نقصى در ايمان انسان ايجاد مى كند كه بعد از توبه بايد تجديد ايمان كند تا اين نقص بر طرف گردد.
نكته :
آيا توبه «مرتد» پذيرفته مى شود؟ «مرتد» يعنى كسى كه اسلام را پذيرفته و سپس از آن باز گشته ، بر دو قسم است «مرتد فطرى » و «مرتد ملى » مرتد فطرى به كسى گفته مى شود كه از پدر و يا مادر مسلمان تولد يافته و يا به قول بعضى در حالى كه نطفه او منعقد شده پدر و يا مادرش مسلمان بوده اند و سپس او اسلام را پذيرفته و بعدا از آن برگشته است ولى مرتد ملى به كسى گفته مى شود كه از پدر و مادر مسلمان تولد نيافته بلكه خود بعد از بلوغ اسلام را پذيرفته و سپس از آن باز گشته است .
توبه مرتد ملى پذيرفته مى شود و در حقيقت مجازات او خفيف است زيرا او مسلمان زاده نيست ولى در مورد «مرتد فطرى » حكم از اين شديدتر و سختتر است گرچه توبه او در واقع و در پيشگاه خداوند پذيرفته مى شود ولى اگر وضع او در دادگاه اسلام ثابت شود محكوم به اعدام خواهد شد و اموال او به عنوان ارث به ورثه مسلمان او مى رسد و همسر او از او جدا خواهد شد و حتى توبه كردن او نمى تواند جلو اين احكام شديد را بگيرد! ولى همانطور كه گفتيم اين سختگيرى تنها در مورد مرتد فطرى آن هم در صورتى است كه مرد باشد. ممكن است كسانى از اين سختگيرى تعجب كنند و آن را يك نوع خشونت شديد غير قابل انعطاف بدانند كه با روح اسلام سازگار نيست . ولى در حقيقت اين حكم يك فلسفه اساسى دارد و آن حفظ جبهه داخلى كشور اسلامى و جلوگيرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است زيرا ارتداد در واقع يك نوع قيام بر ضد رژيم كشور اسلامى است كه در بسيارى از قوانين دنياى امروز نيز مجازات آن اعدام است اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مايل بودند خود را مسلمان معرفى كنند و هر روز مايل نبودند استعفا دهند به زودى جبهه داخلى اسلام از هم متلاشى خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادى آنها باز خواهد شد و هرج و مرج شديدى در سراسر جامعه اسلامى پديد خواهد آمد، بنابراين حكم مزبور در واقع يك حكم سياسى است كه براى حفظ حكومت و جامعه اسلامى و مبارزه با ايادى و عوامل بيگانه ضرورى است . از اين گذشته كسى كه آيينى همچون اسلام را بعد از تحقيق و پذيرش رها كند و به سوى آيينهاى ديگرى برود معمولا انگيزه صحيح و موجهى ندارد، و بنابراين درخور مجازاتهاى سنگين است و اگر مى بينيم اين حكم درباره زنان خفيفتر است به خاطر اين است كه همه مجازاتها در مورد آنها تخفيف مى يابد.
آيه ۹۰-۹۱
آيه و ترجمه
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَنِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولَئك هُمُ الضالُّونَ(۹۰) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الاَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئك لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ مَا لَهُم مِّن نَّصِرِينَ(۹۱) ترجمه : ۹۰ - كسانى كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بر كفر (خود) افزودند، (و در اين راه اصرار ورزيدند،) هيچگاه توبه آنان ، (كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى گيرد،) قبول نمى شود، و آنها گمراهان (واقعى )اند (چرا كه هم راه خدا را گم كرده اند، و هم راه توبه را!). ۹۱ - كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه در روى زمين پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فديه (و كفاره اعمال بد خويش ) بپردازند، هرگز از هيچ يك آنها قبول نخواهد شد، و براى آنان ، مجازات دردناك است ، و ياورانى ندارند. شان نزول : بعضى گفته اند آيه اول در مورد اهل كتاب كه قبل از بعثت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او ايمان آورده بودند اما پس از مبعث به او كفر ورزيدند نازل شده ، و بعضى ديگر گفته اند در مورد «حارث بن سويد» و يازده نفر از ياران او كه از اسلام برگشته بودند نازل شده ولى حارث پشيمان شد و توبه كرد و چنانكه در شاءن نزول آيه قبل نيز اشاره شد يازده نفر از همراهان او به حال خود باقى ماندند و باز نگشتند و در پاسخ دعوت حارث به او گفتند: ما در مكه مى مانيم و به كار خود بر ضد محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) ادامه مى دهيم و انتظار شكست او را داريم اگر مقصود ما حاصل شد چه بهتر و در غير اين صورت راه توبه باز است و هر گاه برگرديم (او ما را مى پذيرد و) درباره ما همان
چيزى كه درباره حارث نازل شد نازل مى گردد. هنگامى كه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) مكه را فتح كرد بعضى از آنها وارد اسلام شدند و توبه آنها پذيرفته شد و اما در مورد كسانى كه در حال كفر از دنيا رفته بودند آيه دوم نازل گرديد. تفسير: توبه بى فايده در آيات قبل سخن از كسانى در ميان بود كه از راه انحرافى خود پشيمان شده و توبه حقيقى نموده بودند و لذا توبه آنها قبول شد ولى در اين آيه سخن از كسانى است كه توبه آنها پذيرفته نيست اينها كسانى هستند كه نخست ايمان آورده سپس كافر شده و در كفر پافشارى و اصرار دارند و به همين دليل هيچگاه حاضر به پيروى از دستورات حق نيستند مگر اينكه كار بر آنها مشكل شود و راهى جز اطاعت و توبه و تسليم نبينند يقينا خداوند توبه اين گونه افراد را قبول نخواهد كرد. مى فرمايد: ((كسانى كه بعد از ايمان آوردن كافر شدند سپس بر كفر خود افزودند (و در اين راه اصرار ورزيدند) هيچگاه توبه آنان قبول نمى شود (چرا كه از روى ناچارى صورت مى گيرد) و آنها گمراهان اند)) چرا كه هم راه خدا را گم كرده اند و هم راه توبه را (ان الذين كفروا بعد ايمانهم ثم ازدادوا كفرا لن تقبل توبتهم و اولئك هم الضالون ). توبه آنها ظاهرى است چرا كه وقتى پيروزى طرفداران حق را ببينند از روى ناچارى اظهار پشيمانى و توبه مى كنند و طبيعى است كه چنين توبه اى پذيرفته نشود. احتمال ديگرى كه در تفسير اين آيه داده شده اين است كه اينگونه اشخاص زمانى پشيمان مى شوند و توبه مى كنند كه خود را در آستانه مرگ و پايان عمر ببينند
و ميدانيم كه در آن ساعت درهاى توبه بسته مى شود و چنان توبه اى پذيرفته نخواهد شد. در واقع اين آيه شبيه همان چيزى است كه در سوره نساء آيه ۱۸ آمده كه مى فرمايد: «كسانى كه اعمال بد انجام مى دهند و به هنگامى كه مرگشان فرا مى رسد توبه مى كنند توبه آنها پذيرفته نيست ». تفسير سومى براى آيه ذكر شده كه منظور از آن توبه از گناهان معمولى در حال كفر است . مثلا كسى در كفر خود اصرار داشته باشد ولى از گناهانى مانند ظلم و غيبت و فحشاء توبه كند توبه او بيفايده است چرا كه شستن آلودگيهاى سطحى از جان و دل با وجود آلودگيهاى شديد و عميق مؤ ثر نخواهد بود. لازم به يادآورى است كه تفسيرهاى سه گانه فوق منافاتى با هم ندارد و ممكن است آيه ناظر به تمام اين توبه هاى بيهوده باشد هر چند تفسير اول با آيات گذشته و شان نزول اين آيات سازگارتر است . در آيه بعد به دنبال اشاره اى كه در آيه گذشته به توبه هاى بيهوده شد سخن از كفاره بيهوده مى گويد: مى فرمايد: كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد و آن را به عنوان فديه (و كفاره اعمال زشت خويش ) بپردازند هرگز از آنها پذيرفته نخواهد شد (ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار فلن يقبل من احدهم مل ء الارض ذهبا و لو افتدى به ). روشن است كفر تمام اعمال نيك انسان را بر باد مى دهد و اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق كنند پذيرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنين چيزى در قيامت در اختيار آنها باشد و بدهند پذيرفته نيست . بديهى است منظور از اين تعبير (تمام روى زمين پر از طلا باشد و انفاق كنند) اين است كه انفاق آنها هر قدر زياد هم باشد با وجود آلودگى روح و جان و دشمنى با حق بى فايده است و گرنه معلوم است كه اگر مجموع زمين پر از طلا گردد در آن
موقع ارزش طلا با خاك يكسان خواهد بود. بنابراين جمله بالا كنايهاى براى بيان وسعت دايره انفاق و بخشش است . در اينكه منظور از اين انفاق در اين جهان يا جهان ديگر است مفسران دو احتمال داده اند ولى ممكن است آيه ناظر به هر دو باشد چه تمام دنيا را در حال حيات خود انفاق كنند و چه در قيامت به عنوان فديه بدهند پذيرفته نيست هر چند ظاهر آيه نشان مى دهد كه مربوط به جهان ديگر است . زيرا مى گويد: كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند يعنى پس از مرگ در حال كفر اگر فرضا بزرگترين ثروتهاى جهان در اختيارشان باشد و تصور كنند همانند اين جهان مى توانند با استفاده از ثروت مجازات الهى را از خود دور سازند سخت در اشتباه اند و اين جريمه مالى و فديه به هيچ وجه در مجازات آنها اثر نخواهد داشت . در واقع مضمون آيه شبيه چيزى است كه در آيه ۱۵ سوره حديد آمده است كه مى گويد: فاليوم لا يوخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا: ((امروز نه از شما (منافقان ) و نه از كافران فديه و غرامتى گرفته (و پذيرفته ) نمى شود)). و در پايان آيه به نكته ديگرى اشاره فرموده ، مى گويد: آنها كسانى هستند كه مجازات دردناك دارند و ياورى ندارند (اولئك لهم عذاب اليم و ما لهم من ناصرين ). يعنى نه تنها فديه و انفاق به حال آنها سودى ندارد بلكه شفاعت ، شفاعت كنندگان نيز شامل حال آنها نمى شود زيرا شفاعت شرايطى دارد كه يكى از مهمترين آنها ايمان به خدا است و به همين دليل اگر تمام شافعان روز قيامت جمع شوند تا براى فرد بيايمانى شفاعت كنند پذيرفته نخواهد شد. و اصولا چون شفاعت به اذن خدا است آنها هرگز از چنين افراد نالايقى شفاعت نمى كنند كه شفاعت نيز لياقتى لازم دارد، چرا كه اذن الهى شامل افراد نالايق نمى شود.
پروردگارا! توفيقى مرحمت فرما كه پيش از بسته شدن درهاى توبه ، توبه كنيم و به سوى تو باز گرديم . خداوندا! لياقتى مرحمت كن كه مشمول شفاعت پاكان و نيكان شويم . خداوندا! حسن عاقبت كه از برترين نعمتهاى تو است از ما دريغ مدار. آمين يا رب العالمين
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |