تفسیر:نمونه جلد۲۵ بخش۱۸
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۲۷ - ۳۱
آيه و ترجمه
إِنَّ هَؤُلاءِ يحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً(۲۷) نحْنُ خَلَقْنَهُمْ وَ شدَدْنَا أَسرَهُمْ وَ إِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَلَهُمْ تَبْدِيلاً(۲۸) إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ سبِيلاً(۲۹) وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً(۳۰) يُدْخِلُ مَن يَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَ الظلِمِينَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَاباً أَلِيمَا(۳۱) ترجمه : ۲۷ - آنها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند در حالى كه پشت سر خود روز سخت و سنگينى را رها مى كنند. ۲۸ - ما آنها را آفريديم و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم ، و هر زمان بخواهيم جاى آنان را به گروه ديگرى مى دهيم . ۲۹ - اين يك تذكر و ياد آورى است و هر كس بخواهد (با استفاده از آن ) راهى به سوى
پروردگارش انتخاب مى كند. ۳۰ - و شما چيزى را نمى خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند عالم و حكيم است . ۳۱ - هر كس را بخواهد (و شايسته ببيند) در رحمت خود وارد مى كند، و براى ظالمان عذاب دردناكى فراهم ساخته است . تفسير : اين يك هشدار است ، و انتخاب راه با شماست ! در آيات گذشته به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هشدار داده شده كه تحت تاءثير افراد «آثم » و «كفور» (مجرم و كافر) هرگز واقع نشود، و به شهادت تاريخ آنها كسانى بودند كه به پندار خامشان براى نفوذ در اراده و تصميم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خواستند از تطميع به مال و مقام و زنهاى زيبا كمك بگيرند. آيات مورد بحث معرفى بيشترى از آنها كرده مى گويد: «آنها زندگى زود گذر اين جهان را دوست دارند، در حالى كه در پشت سر خود روز سخت و سنگينى را رها مى كنند و ناديده مى گيرند»! (ان هؤ لاء يحبون العاجلة و يذرون وراءهم يوما ثقيلا). افق افكار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمى رود، و آخرين نقطه ديد آنها همين لذائد بى قيد و شرط مادى است ، و عجب اينكه مى خواهند روح بزرگ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را نيز با همين مقياس بسنجند. اما اين بيخبران كوردل توجه ندارند كه چه روز سنگينى در پيش دارند؟!، سنگين از نظر مجازاتها، سنگين از نظر محاسبه ، و سنگين از نظر طول زمان و فضاحت و رسوائى سنگين . تعبير به «وراءهم » (پشت سرشان ) با اينكه بايد قاعدتا پيش روى آنها گفته شود به خاطر آن است اينها آن روز را به دست فراموشى مى سپارند،
گوئى پشت سر انداخته اند، ولى به گفته بعضى از مفسران كلمه «وراء» گاه به معنى پشت سر، و گاه به معنى پيش رو به كار مى رود. در آيه بعد به آنها هشدار مى دهد كه از نيرو و قدرت خود مغرور نشوند كه اينها را همه خدا داده ، و هر زمان بخواهد به سرعت باز پس مى گيرد، مى فرمايد: «ما آنها را آفريديم ، و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم ، به آنها قوت و قدرت بخشيديم ، و هر زمان بخواهيم آنها را مى بريم و گروه ديگرى را جانشينشان مى سازيم » (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبديلا). «اسر» (بر وزن عصر) در اصل به معنى بستن چيزى با زنجير است ، و اسيران را از اين جهت اسير ناميده اند كه آنها را مى بندند ولى «اسر» در اينجا اشاره به استحكام پيوندهاى وجودى انسان است كه قدرت حركت و توانائى فعاليتهاى مهم به او مى دهد. به راستى قرآن در اينجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده ، و آن پيوندهاى مختلف اجزاى وجود بشر است از عصبهاى كوچك و بزرگ كه همچون طنابهاى آهنين عضلات را به يكديگر مربوط مى سازد گرفته ، تا رباطها و عضلات مختلف ،
آنچنان قطعات كوچك و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به يكديگر محكم بسته كه از مجموع آنها يك واحد كاملا منسجم كه آماده انجام هر گونه فعاليتى است ساخته ، اما رويهمرفته اين جمله كنايه از قدرت و قوت است . اين آيه در ضمن غنا و بى نيازى ذات پاك خدا را، از آنها، و از اطاعت و ايمانشان ، روشن مى سازد، تا بدانند اگر اصرارى براى ايمان آنها است ، در حقيقت لطف و رحمتى است از ناحيه پروردگار. نظير اين معنى در آيه ۱۳۳ سوره انعام نيز آمده است ، آنجا كه مى فرمايد: و ربك الغنى ذو الرحمة ان يشا يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء: «پروردگار تو بى نياز و مهربان است ، اگر بخواهد همه شما را مى برد، و هر كس را بخواهد جانشين شما مى سازد». سپس به كل بحثهائى كه در اين سوره آمده است كه مجموعا يك برنامه جامع سعادت را ارائه مى دهد اشاره كرده ، مى گويد: «اين يك تذكر و يادآورى است ، و هر كس بخواهد با استفاده از آن راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى كند» (ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا). وظيفه ما نشان دادن راه است ، نه اجبار بر انتخاب ، اين شما هستيد كه بايد با عقل و درك خود، حق را از باطل تشخيص دهيد، و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد. اين در حقيقت تاءكيدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشته كه فرمود:
انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا: «ما راه را به او نشان داديم ، خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را بجا آورد، يا اعراض و كفران كند». و از آنجا كه ممكن است افراد كوته فكر از تعبير فوق نوعى تفويض و واگذارى مطلق به بندگان تصور كنند، در آيه بعد براى نفى اين توهم مى افزايد: «شما چيزى را نمى خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد» (و ما تشاءون الا ان يشاء الله ). «چرا كه خداوند عالم و حكيم است » (ان الله كان عليما حكيما). و اين در حقيقت اثبات اصل معروف «الامر بين الامرين » است ، از يكسو مى فرمايد: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شما است » و از سوى ديگر مى افزايد: «انتخاب شما منوط به مشيت الهى است » يعنى شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه او است ، و هر زمان اراده كند مى تواند اين قدرت و آزادى را سلب كند. به اين ترتيب نه «تفويض » و واگذارى كامل است و نه اجبار و سلب اختيار، بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو، يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى وابسته به مشيت الهى است كه هر لحظه بخواهد مى تواند آن را باز پس گيرد، تا هم بندگان بتوانند بار تكليف و مسؤ وليت را كه رمز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود را بى نياز از خداوند تصور نكنند. خلاصه اين تعبير براى آن است كه بندگان ، خود را بى نياز از هدايت
و حمايت و توفيق و تاءييد ذات مقدس او ندانند، و در عين تصميم گيرى در كارها، خود را به او بسپارند، و تحت حمايت او قرار دهند. از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى از مفسران جبرى مسلك مانند فخر رازى به اين آيه چسبيده اند به خاطر پيشداوريهائى است كه در اين مساءله داشته اند، او مى گويد: و اعلم ان هذه الاية من جملة الايات التى تلاطمت فيها امواج الجبر و القدر!: «بدان كه اين آيه از آياتى است كه امواج جبر در آن متلاطم است »!. آرى ، اگر اين آيه را از آيات قبل جدا كنيم جاى اين توهم وجود دارد ولى با توجه به اينكه در يك آيه بيان تاءثير اختيار شده ، و در يك آيه ديگر بيان تاءثير مشيت پروردگار، به خوبى مساءله «الامر بين الامرين » تثبيت مى گردد. عجيب است طرفداران تفويض به همان آيه اى مى چسبند كه سخن از اختيار مطلق مى گويد، و طرفداران جبر به آيه اى كه به تنهائى بوى جبر مى دهد، و هر كدام مى خواهند پيشداوريهاى خود را با آن توجيه كنند، در حالى كه فهم صحيح كلام الهى (و هر كلام ديگر) ايجاب مى كند كه همه را در كنار هم بگذارند، و بدون تعصب و پيشداورى قبلى قضاوت كنند. ذيل آيه كه مى فرمايد: ان الله كان عليما حكيما نيز ممكن است اشاره به همين معنى باشد چرا كه علم و حكمت خدا ايجاب مى كند بندگان را در پيمودن راه تكامل آزاد بگذارد، و گرنه تكامل اجبارى و تحميلى تكامل نيست بعلاوه علم و حكمت او اجازه نمى دهد كه افرادى را مجبور به كار خير و افرادى را مجبور به كار شر، كند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات كند.
و سرانجام در آخرين آيه اين سوره ، به سرنوشت نيكوكاران و بدكاران در يك جمله كوتاه و پرمعنى اشاره كرده ، مى فرمايد: «خدا هر كس را بخواهد در رحمتش وارد مى كند، و براى ظالمان عذاب دردناكى فراهم ساخته است » (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمين اعدلهم عذابا اليما). جالب اينكه در آغاز آيه مى گويد: «هر كس را بخواهد در رحمت خود وارد مى كند» ولى در پايان آيه ، عذاب را روى ظالمان متمركز مى سازد، و اين نشان مى دهد كه مشيت او بر عذاب به دنبال مشيت انسان بر ظلم و گناه است ، و به قرينه مقابله روشن مى شود كه مشيت او در رحمت نيز به دنبال اراده انسان در ايمان و عمل صالح و اجراى عدل است ، و جز اين از حكيم نمى توان انتظار داشت . عجب اينكه با اين قرينه روشن باز افرادى مانند فخر رازى صدر آيه را دليل بر مساءله جبر گرفته اند بى آنكه ذيل آيه را كه درباره آزادى اراده و عمل ظالمان سخن مى گويد مورد توجه قرار دهند!. خداوندا! ما را در رحمتت داخل كن ، و از عذاب اليمى كه در انتظار ظالمان است برهان . پروردگارا! تو راه را نشان دادى ما نيز تصميم به پيمودن اين راه داريم ، ما را مدد فرما! بارالها! اگر از «ابرار» نيستيم دوستدار آنهائيم ، ما را به آنها ملحق نما.
َسوره مرسلات
مقدمه
اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۵۰ آيه است
محتواى سوره مرسلات معروف اين است كه اين سوره در مكه نازل شده ، ولى بعضى تصريح كرده اند به اين كه آيه ۴۸ «و اذا قيل لهم اركعوا لا يركعون » «مدنى » است ، هر چند دليل روشنى براى آن ذكر نكرده اند، و اگر مساءله «ركوع » و «نماز» سبب اين استنباط شده ، درست به نظر نمى رسد، زيرا مدتها مسلمانان در مكه نماز مى خواندند و ركوع مى كردند. به هر حال بيشترين مطلبى كه در اين سوره مطرح شده است ، مسائل مربوط به قيامت و تهديد و انذار مكذبان و منكران است . و از امتيازات اين سوره اين است كه آيه «ويل يومئذ للمكذبين »: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان ده بار در آن تكرار شده ، و هر بار به دنبال مطلب تازه اى ». بعد از ذكر سوگندهائى ، از قيامت و حوادث سنگين و سخت رستاخيز خبر مى دهد، و به دنبال آن همين آيه را ذكر مى كند، و مى گويد: «واى بر تكذيب كنندگان در آن روز»! در مرحله بعد سرگذشت غم انگيز اقوام گنهكار پيشين . و در مرحله سوم گوشه اى از ويژگيهاى آفرينش انسان . و در مرحله چهارم قسمتى از مواهب الهى در زمين . و در مرحله پنجم قسمتهائى از عذاب تكذيب كنندگان را شرح مى دهد. همچنين در هر مرحله اشاره اى به مطلبى بيدارگر و تكان دهنده كرده ، و به دنبال آن اين آيه را تكرار مى كند، و حتى در بخشى از آن به نعمتهاى
بهشتى كه نصيب پرهيزگاران شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بياميزد و تهديد را با تشويق . و به هر حال اين تكرار، تكرار بعضى از آيات را در سوره الرحمان تداعى مى كند، با اين تفاوت كه در آنجا سخن از نعمتها بود، و در اينجا غالبا از عذابهاى مكذبان است . انتخاب نام «مرسلات » براى اين سوره به تناسب نخستين آيه اين سوره است . فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : «من قرء سورة و المرسلات كتب انه ليس من المشركين »: «كسى كه سوره مرسلات را بخواند نوشته مى شود كه او از مشركان نيست ». و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : «من قراها عرف الله بينه و بين محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم »): ((كسى كه اين سوره را بخواند خداوند او را با پيامبر آشنا (و همجوار) مى سازد)). بدون شك اين ثواب و فضيلت از آن كسانى است كه بخوانند و بينديشند و عمل كنند، و لذا در حديثى آمده است : بعضى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خدمتش عرض كردند: اسرع الشيب اليك يا رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ): «چه زود آثار پيرى در شما نمايان شده اى رسول خدا»؟!
فرمود: «شيبتنى هود و الواقعه و المرسلات و عم يتسائلون »!: «سوره هاى هود، واقعه ، مرسلات ، و عم يتسائلون مرا پير كرده »!. قابل توجه اين كه در تمام اين سوره ها احوال قيامت و مسائل هول انگيز آن دادگاه بزرگ منعكس است ، و همينها بوده كه در روح مقدس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اثر گذارد. بديهى است تلاوت بدون فكر و تصميم بر عمل نمى تواند چنين اثرى بگذارد.
آيه ۱ - ۱۵
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الْمُرْسلَتِ عُرْفاً(۱) فَالْعَصِفَتِ عَصفاً(۲) وَ النَّشِرَاتِ نَشراً(۳) فَالْفَرِقَتِ فَرْقاً(۴) فَالْمُلْقِيَتِ ذِكْراً(۵) عُذْراً أَوْ نُذْراً(۶) إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَقِعٌ(۷) فَإِذَا النُّجُومُ طمِست (۸) وَ إِذَا السمَاءُ فُرِجَت (۹) وَ إِذَا الجِْبَالُ نُسِفَت (۱۰) وَ إِذَا الرُّسلُ أُقِّتَت (۱۱) لاَى يَوْمٍ أُجِّلَت (۱۲) لِيَوْمِ الْفَصلِ(۱۳) وَ مَا أَدْرَاك مَا يَوْمُ الْفَصلِ(۱۴) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۱۵)
ترجمه : ۱ - سوگند به فرشتگانى كه پى درپى فرستاده مى شوند. ۲ - و آنها كه همچون تند باد حركت مى كنند. ۳ - و سوگند به آنها كه (ابرها را) مى گسترانند، و منتشر مى سازند. ۴ - و آنها كه جدا مى كنند. ۵ - و سوگند به آنها كه آيات بيدار كننده (الهى ) را به (انبياء) القا مى نمايند. ۶ - براى اتمام حجت ، يا انذار! ۷ - كه آنچه به شما (درباره قيامت ) وعده داده مى شود به وقوع مى پيوندد. ۸ - در آن هنگام كه ستارگان محو و تاريك گردند، ۹ - و (كواكب ) آسمان از هم بشكافند، ۱۰ - و در آن زمان كه كوهها از جا كنده شوند. ۱۱ - و در آن هنگام كه براى پيامبران (به منظور اداء شهادت ) تعيين وقت شود. ۱۲ - اين امر براى چه روزى به تاءخير افتاده ؟
۱۳ - براى روز جدائى (حق از باطل ). ۱۴ - تو چه مى دانى روز جدائى چيست ؟ ۱۵ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . تفسير : وعده هاى الهى حق است ، واى بر تكذيب كنندگان ! در آغاز اين سوره مقدمه در پنج آيه ، پنج سوگند آمده كه در تفسير معنى آنها سخن بسيار است : مى فرمايد: «سوگند به آنها كه پى درپى فرستاده مى شوند» (و المرسلات عرفا. «و آنها كه همچون طوفان و تند باد حركت مى كنند» (فالعاصفات عصفا). «و سوگند به آنها كه مى گسترانند و منتشر مى سازند» (و الناشرات نشرا). «و آنها كه جدا مى كنند» (فالفارقات فرقا). «و آنها كه آيات بيدار كننده را القا مى نمايند» (فالملقيات ذكرا).
«براى اتمام حجت يا انذار» (عذرا او نذرا). اكنون ببينيم اين سوگندهاى سربسته كه از مسائل مهمى خبر مى دهد مفهومش چيست ؟ در اينجا سه تفسير معروف وجود دارد: ۱ - تمام اين قسمتهاى پنجگانه اشاره به بادها و طوفانها است ، كه نقش مؤ ثرى در بسيارى از مسائل جهان طبيعت دارند، بنابراين مفهوم آيات چنين مى شود: سوگند به بادهائى كه پشت سر هم مى وزند. و سوگند به طوفانهائى كه شديدا حركت مى كنند. و قسم به آنها كه ابرها را مى گسترانند و قطرات حياتبخش باران را از لابلاى آنها روانه سرزمينهاى خشك مى كنند. و سوگند به آنها كه ابرها را بعد از ريزش باران پراكنده مى سازند. و قسم به اين بادها كه با اين برنامه انسانها را به ياد خدا مى اندازند. (بعضى نيز «فالعاصفات عصفا» را اشاره به طوفانهاى عذاب كه نقطه مقابل بادهاى حياتبخش است دانسته اند كه آن هم به نوبه خود مايه تذكر و بيدارى است ). ۲ - تمام اين سوگندها اشاره به «فرشتگان آسمان » است ، يعنى قسم به فرشتگانى كه پى درپى به سوى انبياء فرستاده مى شوند (يا فرشتگانى كه با برنامه هاى شناخته شده و معروف فرستاده مى شوند). و قسم به آنها كه همچون طوفان با سرعت تمام به دنبال ماءموريت خود مى روند.
و به آنها كه آيات كتب آسمانى را در برابر پيامبران مى گسترانند و نشر مى دهند. و آنها كه با اين عمل حق را از باطل جدا مى سازند. و آنها كه ذكر حق و دستورات او را به انبياء القا مى كنند. ۳ - سوگند اول و دوم ناظر به مساءله «بادها و طوفانها» است ، و سوگند سوم و چهارم و پنجم را ناظر به نشر آيات حق به وسيله «فرشتگان »، و سپس جدا كردن حق از باطل ، و بعد القاء ذكر و دستورهاى الهى به پيامبران ، به منظور اتمام حجت و انذار است . چيزى كه مى تواند شاهد بر تفسير سوم باشد اولا جداسازى اين دو دسته از سوگندها در آيات به وسيله «واو» است ، در حالى كه بقيه به وسيله «فاء» عطف شده كه نشانه ارتباط و پيوند آنها است . ثانيا چنانكه خواهيم ديد همه اين سوگندها براى مطلبى است كه در آيه هفتم آمده يعنى حقانيت و واقعيت رستاخيز و معاد، و مى دانيم در آستانه رستاخيز دگرگونى عظيمى در عالم پيدا مى شود، طوفانهاى شديد زلزله ها و حوادث تكاندهنده از يكسو، و سپس تشكيل دادگاه عدل الهى از سوى ديگر كه در آنجا فرشتگان نامه هاى اعمال را نشر مى دهند، و ميان صفوف مؤ منان و كافران جدائى مى افكنند، و حكم الهى را در اين زمينه القا مى كنند. اگر قسمتهاى پنجگانه فوق طبق اين تفسير بيان شود تناسبى با مقسم به يعنى چيزى كه براى آن سوگند ياد شده است خواهد داشت و تفسير اخير از اين نظر برترى دارد. ذكر در جمله «فالملقيات ذكرا» يا به معنى علوم و دانشهائى است كه به انبياء القا شده ، يا آياتى است كه بر آنها نازل گشته است ، و مى دانيم در آيات قرآن از خود قرآن تعبير به «ذكر» شده است ، چنانكه در آيه ۶ سوره حجر
آمده است و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون (دشمنان ) مى گفتند اى كسى كه ذكر بر تو نازل شده است تو ديوانه اى ! تعبير به «الملقيات » به صورت «جمع » با اينكه فرشته وحى يعنى جبرئيل يك فرد بيشتر نبود، به خاطر اين است كه از بعضى از روايات استفاده مى شود كه گاه براى نزول آيات قرآن گروههاى عظيمى از فرشتگان جبرئيل را همراهى مى كردند، در آيه ۱۵ سوره عبس نيز آمده است بايدى سفرة يعنى ((آيات قرآنى به دست سفيران الهى (فرشتگان ) بر پيامبر اسلام نازل شده است )). حال بايد ديد كه اين سوگندها براى چه منظورى است ؟ در آيه بعد پرده از روى اين معنى برداشته ، مى گويد: آنچه به شما وعده داده مى شود واقع خواهد شد (انما توعدون لواقع ) بعث و نشور، ثواب و عقاب ، حساب و جزا، همه حق است ، و ترديدى در آن نيست . بعضى نيز آن را اشاره به تمام وعده هاى الهى ، اعم از وعده هائى كه به نيكان يا بدان در دنيا، يا در آخرت داده است ، ولى آيات بعد نشان مى دهد كه منظور فقط وعده قيامت است . گرچه در اين آيه استدلالى بر مساءله معاد نشده است و تنها به ادعا قناعت گرديده ، ولى لطف مطلب اينجا است كه در قسمهاى پيشين مطالبى آمده كه خود از دلائل معاد است ، از جمله زنده شدن زمينهاى مرده به وسيله نزول بارانها كه خود نمونه اى از صحنه معاد است ديگر نزول تكاليف الهى بر پيامبران و ارسال رسل كه بدون وجود معاد نامفهوم است ، خود نشان مى دهد كه وعده رستاخيز قطعى است .
نظير اين مطلب در آيه ۲۳ سوره ذاريات نيز آمده است كه خداوند مى فرمايد: فو رب السماء انه لحق : «سوگند به پروردگار آسمان كه روزى شما حق است » سوگند به «رب » كه اشاره به ربوبيت پروردگار و تدبير او در جهان آفرينش است ايجاب مى كند كه بندگان را بى روزى نگذارد. سپس به بيان نشانه هاى اين روز موعود پرداخته ، مى فرمايد: «اين روز موعود زمانى فرا مى رسد كه ستاره ها از صفحه آسمان محو و تاريك گردند». (فاذا النجوم طمست ). ((و آسمان (كواكب آسمان ) از هم شكافته شود)) (و اذا السماء فرجت ) «و زمانى كه كوهها از جا كنده شود» (و اذا الجبال نسفت ). «طمست » از ماده «طمس » (بر وزن شمس ) به معنى محو كردن و زائل كردن آثار چيزى است ، و در اينجا ممكن است اشاره به محو نور ستارگان باشد يا متلاشى شدن آنها، ولى تفسير اول مناسبتر است ، همانگونه كه در آيه ۲ - تكوير آمده است و اذا النجوم انكدرت : «در آن هنگام كه ستارگان تاريك شوند». و «نسفت » از ماده «نسف » (بر وزن حذف ) در اصل به معنى ريختن دانه هاى غذائى در غربال و تكان دادن آن است تا پوست از دانه جدا شود، و در اينجا به معنى خرد شدن و سپس بر باد رفتن كوهها است . اصولا از آيات متعددى در قرآن مجيد استفاده مى شود كه پايان اين جهان
با يك سلسله حوادث بسيار هول انگيز و كوبنده همراه است ، به طورى كه نظام آن را به كلى متلاشى مى سازد، و جهان آخرت با نظامى نوين جايگزين آن مى گردد. به طورى كه اين حوادث عجيب و وحشتناك است كه با هيچ بيانى نمى توان آن را توصيف كرد، آيا حوادثى كه كوهها را از جا مى كند و چنان به هم مى كوبد كه تبديل به غبار مى شود، و به صورت پشمهاى زده شده در مى آورد قابل توصيف است ؟ و به تعبير بعضى از مفسران عظمت اين حوادث به قدرى است كه عظيمترين زلزله هائى كه انسان به چشم ديده در برابر آن مانند ترقه هاى كوچكى است كه بچه ها براى بازى منفجر مى كنند در برابر بزرگترين بمب اتم . و به هر حال اين تعبيرات قرآنى دليل بر تفاوت زياد نظامات آخرت با نظامات دنيا است . و به دنبال آن اشاره اى به صحنه رستاخيز كرده مى افزايد: «و اين در هنگامى است كه براى پيامبران تعيين وقت مى شود كه به نوبت بيايند و شهادت خود را درباره امتها بدهند» (و اذا الرسل اقتت ). همانگونه كه در آيه ۶ سوره اعراف آمده است ، فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين : «ما هم از كسانى كه رسولان به آنها مبعوث شدند سؤ ال مى كنيم ، و هم از رسولان ».
سپس مى افزايد: «براى چه روزى شهادت اين رسولان و گواهى آنها بر امتها به تاءخير افتاده »؟! (لاى يوم اجلت ). «براى روز جدائى » (ليوم الفصل ). روز جدائى حق از باطل ، جدائى صفوف مؤ منان از كافران ، و نيكوكاران از بدكاران ، و روز داورى مطلق حق درباره همگان . اين سؤ ال و جواب براى بيان عظمت آن روز بزرگ است و چه تعبير پر معنى و گويائى از آن روز شده است روز جدائيها! سپس براى بيان عظمت آن روز مى فرمايد: «تو چه مى دانى يوم الفصل و روز جدائيها چيست »؟ (و ما ادريك ما يوم الفصل ). جائى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با آن علم وسيع و گسترده ، و با آن ديده تيز بينى كه اسرار غيب را مشاهده مى كرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند، تكليف بقيه مردم روشن است ، و همان گونه كه بارها گفته ايم درك تمام اسرار با عظمت قيامت براى ما زندانيان قفس دنيا ممكن نيست تنها شبحى از آن را مى بينيم و به آن ايمان داريم .
و در آخرين آيه مورد بحث ، تكذيب كنندگان آن روز را شديدا مورد تهديد قرار داده ، مى فرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). «ويل » را بعضى به معنى «هلاكت »، و بعضى به معنى «انواع عذاب » و بعضى آن را به معنى «وادى پر عذابى در جهنم » تفسير كرده اند، اين كلمه معمولا در مورد حوادث اسفناك به كار مى رود، و در اينجا حكايت از سرنوشت دردناك تكذيب كنندگان در آن روز مى كند. منظور از «مكذبين » در اينجا كسانى است كه قيامت را تكذيب مى كنند، و مى دانيم كسى كه ايمان به قيامت و دادگاه عدل خداوند و حساب و جزا نداشته باشد به آسانى مرتكب هر گونه گناه و ظلم و فسادى مى شود، اما ايمان راسخ به آن روز به انسان تعهد و احساس مسؤ وليت و تقوى و پرهيزگارى مى بخشد.
نكته :
۱ - محتواى اين سوگندها! در آيات فوق نخست به بادها و طوفانها سوگند ياد شده ، و اين بخاطر نقش مهمى است كه آنها در جهان آفرينش دارند: ابرها را به حركت در مى آورند، و سپس آنها را بر فراز زمينها خشك و مرده پيوند مى دهند، و بعد از نزول باران آنها را متفرق مى سازند. بذرهاى گياهان را جابجا مى كنند، و جنگلها و مرتعها به وجود مى آورند. بسيارى از گلها و ميوه ها را بارور مى سازند، و حرارت و برودت را از
مناطق مختلف زمين به نقاط ديگر مى برند و هوا را تعديل مى كنند. هواى زنده و پر اكسيژن را از مزارع و صحراها به شهرها مى برند، و هواى آلوده را براى تصفيه به صحراها مى فرستند. آبهاى دريا را متلاطم و مواج ، و براى موجودات زنده آبزى پر اكسيژن مى كنند آرى بادها و نسيمها خدمات عظيم و حياتى در جهان دارند. بخش ديگر اين سوگندها كه از برنامه نزول وحى به وسيله فرشتگان سخن مى گويد نيز در عالم معنى شباهت با وزش نسيم در عالم ماده دارد، فرشتگان ، كلمات وحى را كه همچون قطرات باران زنده كننده است بر قلوب پيامبران خدا نازل مى كنند، و گلها و ميوه هاى معارف الهى و تقوى را در قلبها مى رويانند، و به اين ترتيب خداوند هم به مربيان عالم ماده و هم مربيان عالم معنى سوگند ياد كرده است . و جالب اينكه تمام اين سوگندها براى بيان واقعيت روزى است كه تمام اين تلاشها و كوششها به ثمر مى نشيند روز قيامت و يوم الفصل .
آيه ۱۶ - ۲۸
آيه و ترجمه
أَ لَمْ نهْلِكِ الاَوَّلِينَ(۱۶) ثمَّ نُتْبِعُهُمُ الاَخِرِينَ(۱۷) كَذَلِك نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ(۱۸) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۱۹) أَ لَمْ نخْلُقكم مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ(۲۰) فَجَعَلْنَهُ فى قَرَارٍ مَّكِينٍ(۲۱) إِلى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ(۲۲) فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَدِرُونَ(۲۳) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۲۴) أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض كِفَاتاً(۲۵) أَحْيَاءً وَ أَمْوَتاً(۲۶) وَ جَعَلْنَا فِيهَا رَوَسىَ شمِخَتٍ وَ أَسقَيْنَكم مَّاءً فُرَاتاً(۲۷) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۲۸)
ترجمه : ۱۶ - آيا ما اقوام (مجرم ) نخستين را هلاك نكرديم ؟ ۱۷ - سپس آخرين را به دنبال آنها مى فرستيم . ۱۸ - (آرى ) اينگونه با مجرمان رفتار مى كنيم . ۱۹ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۲۰ - آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم ؟ ۲۱ - سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم . ۲۲ - تا مدتى معين . ۲۳ - ما قدرت بر اين كار داشتيم پس ما قدرتمند خوبى هستيم (و امر معاد براى ما سهل است ) ۲۴ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۲۵ - آيا زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم ؟ ۲۶ - هم در حال حياتشان و هم مرگشان . ۲۷ - و در آن كوههاى استوار و بلند قرار داديم ، و آبى گوارا به شما نوشانديم . ۲۸ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . تفسير : با اينهمه مظاهر قدرت باز در معاد شك داريد؟! در اين آيات نيز از طرق مختلف به منكران رستاخيز هشدار مى دهد، و با بيانات گوناگون آنها را از خواب سنگين غفلت بيدار مى كند. نخست دست آنها را گرفته و به گذشته تاريخ مى برد، و سرزمينهاى بلا ديده اقوام كفار پيشين را به آنها نشان مى دهد، مى فرمايد: «آيا ما اقوام نخستين كه راه كفر و انكار را پيش گرفتند هلاك نكرديم » (الم نهلك الاولين ). آثار آنها نه تنها بر صفحات تاريخ كه بر صفحه روى زمين نيز نمايان است ،
اقوامى همچون قوم «عاد» و «ثمود» و قوم «نوح » و قوم «لوط» و قوم «فرعون » كه گروهى با طوفان ، و جمعى با صاعقه ، و عده اى با تندباد، و قومى با زلزله و سنگهاى آسمانى به كيفر اعمالشان مجازات و نابود شدند. «سپس ما اقوام آخرين را كه اعمال مشابهى دارند به دنبال آنها مى فرستيم » (ثم نتبعهم الاخرين ). چرا كه اين يك سنت مستمر است و تبعيض و استثنا برنمى دارد، مگر ممكن است گروهى را به جرمى مجازات كند و همان جرم را براى ديگران بپسندد؟! و لذا در آيه بعد مى افزايد: «اينگونه ما با گنهكاران رفتار مى كنيم » (كذلك نفعل بالمجرمين ). اين آيه در حقيقت به منزله بيان دليل بر هلاكت اقوام اولين و به دنبال آنها هلاكت اقوام آخرين است ، چرا كه عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد، و نه تصفيه حساب شخصى است ، بلكه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حكمت است . بعضى گفته اند: منظور از «اولين » اقوامى هستند كه در گذشته دور بودند، مانند قوم نوح و عاد و ثمود، و «آخرين » اقوامى مى باشند كه بعد از آنها آمدند، مانند قوم لوط و قوم فرعون ، ولى با توجه به اينكه «نتبعهم » به صورت «فعل مضارع » آمده در حالى كه «الم نهلك » معنى ماضى دارد روشن مى شود كه «اولين » تمام اقوام پيشين را مى گيرد كه به عذاب الهى هلاك شدند، و «آخرين » كفارى را شامل است كه در عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودند، يا بعد از آن پا به عرصه وجود مى گذارند و آلوده جرم و گناه و ظلم و فساد مى شوند.
و سرانجام نتيجه گيرى كرده ، مى افزايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). «يومئذ» در اينجا اشاره به روز رستاخيز است كه مجازات اصلى و مهم آنها مربوط به آن روز است ، و اين تكرار براى تاءكيد مطلب است ، و اينكه بعضى احتمال داده اند كه اين آيه ناظر به عذاب دنيا مى باشد، و آيه مشابه آن كه قبلا آمد ناظر به عذاب آخرت است بسيار بعيد به نظر مى رسد. سپس دست آنها را گرفته ، و به عالم جنين مى برد، و عظمت و قدرت خداوند، و كثرت مواهب او را در اين جهان اسرار آميز، به آنها نشان مى دهد، تا از يكسو به قدرت خدا بر مساءله رستاخيز و معاد پى ببرند، و از سوى ديگر خود را مديون نعمتهاى بيشمارش بدانند، و سر تعظيم بر آستانش فرود آورند. مى فرمايد «آيا ما شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم »؟! (الم نخلقكم من ماء مهين ). سپس ما آن را در قرار گاهى مناسب و محفوظ و آماده قرار داديم (فجعلناه فى قرار مكين ). قرار گاهى كه تمام شرائط حيات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان در آن از هر نظر تاءمين شده ، و آنقدر عجيب و جالب و موزون است كه هر انسانى را در شگفتى فرو مى برد.
سپس مى افزايد: «قرار گرفتن نطفه در آن جايگاه محفوظ تا مدت معينى ادامه دارد» (الى قدر معلوم ). مدتى كه آن را هيچكس جز خدا نمى داند، مدتى مملو از تغييرات و دگرگونيها و تحولات بسيار كه هر روز لباس تازه اى از حيات و زندگى بر نطفه پوشانيده مى شود، و او را در مسير تكامل در آن مخفيگاه پيش مى برد. سپس نتيجه گيرى مى كند «ما قدرت بر اين كار داشتيم كه از نطفه بى ارزش و حقير و ناچيزى چنان انسان شريف و كاملى بسازيم ، پس ما قادر و تواناى خوبى هستيم » (فقدرنا فنعم القادرون ). اين همان دليلى است كه قرآن بارها براى اثبات مساءله معاد روى آن تكيه كرده است ، از جمله در آيات آغاز سوره حج مى گويد: چگونه در بازگشت مردگان به حيات جديد ترديد مى كنيد با اينكه قدرت او را در آفرينش اين انسان از يك نطفه بى ارزش مشاهده مى كنيد كه هر روزش معاد و رستاخيزى
است ؟! چه تفاوتى ميان خاك و آن نطفه بى ارزش است ؟ در پايان باز همان جمله را تكرار فرموده ، مى گويد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). واى بر آنها كه اينهمه آثار قدرت او را مى بينند و باز او را انكار مى كنند. امير مؤ منان على (عليه السلام ) در اين زمينه مى فرمايد: ايها المخلوق السوى ، و المنشا المرعى فى ظلمات الارحام ، و مضاعفات الاستار، بدئت من سلالة من طين ، و وضعت فى قرار مكين ، الى قدر معلوم ، و اجل مقسوم ، تمور فى بطن امك جنينا، لا تحير دعاء، و لا تسمع نداء، ثم اخرجت من مقرك الى دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها، فمن هداك لاجترار الغذاء من ثدى امك ، و عرفك عند الحاجة مواضع طلبك و ارادتك ؟! اى مخلوقى كه با اندام متناسب و در محيطى محفوظ آفريده شده اى ! در ظلمات رحم و پرده هاى مضاعف ، آفرينش تو از عصاره گل آغاز شده ، و در قرارگاه محفوظى تا زمان معلوم و سرآمد معينى قرار داده شدى . آن روز كه چنين بودى و در رحم مادر حركت داشتى نه قدرت پاسخگوئى در تو بود، و نه توانائى شنيدن صداى كسى . سپس از اين قرارگاه به سرائى آمدى كه هرگز آن را مشاهده نكرده بودى ، و راه منافع آن را نمى شناختى . بگو چه كسى در مكيدن شير از پستان مادرت تو را هدايت كرد؟ و چه كسى راههاى وصول به نيازهايت را به تو نشان داد؟
در بخش ديگرى از اين آيات به بيان قسمتى از آيات و نشانه هاى آفاقى خداوند و نعمتها و مواهب او در جهان بزرگ مى پردازد كه هم دليل بر قدرت و رحمت واسعه او است ، و هم دليلى بر امكان معاد، در حالى كه در آيات گذشته سخن از آيات انفسى و مواهب خداوند در آفرينش خود انسان بود. مى فرمايد: «آيا ما زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم »؟! (الم نجعل الارض كفاتا). «هم در حال حيات و هم مرگشان » (احياء و امواتا). «كفات » (بر وزن كتاب ) و «كفت » (بر وزن كشف ) به معنى جمع كردن و ضميمه كردن چيزى به يكديگر است ، و به پرواز سريع پرندگان نيز «كفات » گفته مى شود، چرا كه به هنگام پرواز سريع بالها را جمع مى كند تا با سرعت بيشترى هوا را بشكافد و به پيش رود. منظور اين است كه زمين قرارگاهى است براى همه انسانها، زندگان را روى خود جمع مى كند، و تمام حوائج و نيازهايشان را در اختيارشان مى گذارد، و مردگان آنها را نيز در خود جاى مى دهد، كه اگر زمين آماده براى دفن مردگان نبود عفونت و بيماريهاى ناشى از آن فاجعه اى براى همه زندگان به وجود مى آورد. آرى زمين همچون مادرى كه فرزندان را دور خود جمع مى كند و زير
پر و بال خويش قرار مى دهد انسانها را روى خود جاى مى دهد، نوازش مى كند، تغذيه مى نمايد، لباس مى پوشاند، مسكن مى دهد، و همه حوائجشان را تاءمين مى نمايد و مردگان آنها را نيز در دل خود نگاه مى دارد، و جذب مى كند، و آثار سوء آنها را از بين مى برد. بعضى در اينجا «كفات » را به معنى پرواز سريع تفسير كرده ، و آيه را اشاره به حركت زمين به دور آفتاب و حركات ديگر مى دانند كه در زمان نزول قرآن مسلما كشف نشده بود. ولى با توجه به آيه بعد از آن يعنى «احياء و امواتا» تفسير اول مناسبتر به نظر مى رسد. به خصوص اينكه در روايتى آمده است كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) هنگامى كه از ميدان صفين باز مى گشت به نزديك كوفه رسيد، هنگامى كه چشمان مباركش به قبرستانى كه بيرون دروازه كوفه بود افتاد فرمود: هذه كفات الاموات اى مساكنهم : «اين كفات مردگان است يعنى منزلگاههاى آنها است » و سپس نگاهى به خانه هاى كوفه كرده ، و فرمود: هذه كفات الاحياء: «اين هم منازل زندگان است » سپس آيات فوق را تلاوت فرمود: الم نجعل الارض كفاتا احياء و امواتا. اشاره به اينكه فاصله زيادى ميان منازل زندگان و مردگان وجود ندارد. سپس به يكى از نعمتهاى بزرگ الهى در كره زمين اشاره كرده ، مى افزايد: «در آن كوههاى ثابت و استوار و بلند قرار داديم » (و جعلنا فيها رواسى شامخات )
اين كوهها كه سر به آسمان كشيده ، و ريشه هاى آن به يكديگر پيوسته است از يك سو همچون زرهى زمين را در بر گرفته ، و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و مد خارجى حفظ مى كند، و از سوى ديگر جلو اصطكاك قشر هوا را با زمين مى گيرد، و پنجه در هوا انداخته و آن را با خود به گردش در مى آورد، و از سوى سوم طوفانها و بادهاى عظيم را كنترل مى كند، و به اين ترتيب از جهات مختلف به اهل زمين آرامش مى بخشد. و در ذيل همين آيه به يكى ديگر از بركات كوهها اشاره كرده مى افزايد: «و آبى گوارا به شما نوشانديم » (و اسقيناكم ماء فراتا). آبى كه هم براى شما گوارا و مايه حيات است ، و هم براى حيوانات شما و زراعتها و باغهايتان . درست است كه تمام آبهاى گوارا از باران است ، ولى كوهها مهمترين نقش را در آن ايفا مى كند بسيارى از چشمه ها و قناتها از كوهها مى جوشد، و سرچشمه بسيارى از نهرها و شطهاى عظيم از برفهاى متراكمى است كه بر قله هاى كوهها مى نشيند، و مهمترين ذخائر آبى انسانها را تشكيل مى دهد. قله كوهها به خاطر دورى از سطح زمين هميشه سرد است و مى تواند ذخائر برف را ساليان دراز در خود جاى دهد تا تدريجا در پرتو آفتاب آب شود و به صورت نهرها جريان يابد.
در پايان اين قسمت باز مى فرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). همان كسانى كه اينهمه آيات و نشانه هاى قدرت حق را با چشم خود مى بينند، و اينهمه نعمتهاى الهى را كه در آن غرقند مشاهده مى كنند باز هم رستاخيز و دادگاه قيامت را كه مظهر عدل و حكمت او است انكار مى نمايند.
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |