تفسیر:نمونه جلد۲۰ بخش۷۰
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۱۶-۱۸
آيه و ترجمه
وَ الَّذِينَ يحَاجُّونَ فى اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا استُجِيب لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضةٌ عِندَ رَبهِمْ وَ عَلَيهِمْ غَضبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ(۱۶) اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَب بِالحَْقِّ وَ الْمِيزَانَ وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّ الساعَةَ قَرِيبٌ(۱۷) يَستَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مُشفِقُونَ مِنهَا وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَْقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فى الساعَةِ لَفِى ضلَلِ بَعِيدٍ(۱۸) ترجمه : ۱۶ - آنها كه درباره خدا بعد از پذيرفتن دعوت او، محاجه مى كنند دليل آنها نزد پروردگارشان باطل و بى اساس است و غضب بر آنها است و عذاب شديد از آن آنها. ۱۷ - خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل ) را، اما تو چه مى دانى شايد ساعت (قيام قيامت ) نزديك باشد. ۱۸ - آنها كه به قيامت ايمان ندارند درباره آن شتاب مى كنند، ولى آنها كه ايمان آورده اند پيوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است آگاه باشيد آنها كه در قيامت ترديد مى كنند در گمراهى عميقى هستند.
تفسير: شتاب نكنيد، قيامت مى آيد! از آنجا كه در آيات گذشته اين سخن به ميان آمد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ماءمور بود ضمن احترام به محتواى كتب آسمانى عدالت را در ميان همه مردم اجرا كند و هرگونه خصومت و محاجه با آنها را ترك كند، در آيات مورد بحث براى تكميل اين سخن و اين كه حقانيت پيامبر اسلام نياز به دليل ندارد مى فرمايد: « آنها كه درباره خداوند يكتا به محاجه برمى خيزند بعد از آن كه دعوت او از سوى مردم پذيرفته شد دليل آنها نزد پروردگارشان باطل و بى اساس است » (و الذين يحاجون فى الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم ). « و خشم و غضب پروردگار بر آنها است » (چون از روى علم و عمد به مخالفت خود ادامه مى دهند) (و عليهم غضب ). « و عذاب شديد الهى نيز در قيامت از آن آنها است » (و لهم عذاب شديد) چرا كه لجاجت و عناد ثمره اى جز اين ندارد. در اين كه منظور از جمله « من بعد ما استجيب له » (بعد از آن كه دعوت او اجابت شد) چيست ؟ مفسران تفسيرهاى مختلفى ذكر كرده اند. گاه گفته اند منظور اجابت توده هاى مردم پاك دل و بى غرض مى باشد كه با الهام از فطرت الهى و مشاهده محتواى وحى و معجزات گوناگون پيامبر اسلام سر تسليم در برابر او فرود آوردند. و گاه اجابت دعاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را در حق مخالفان در روز جنگ بدر كه منجر به نابودى بخش عظيمى از لشكر آنان و درهم شكستن شوكتشان شد ذكر كرده اند. و گاه آن را اشاره به پذيرش خود آنها يعنى اهل كتاب دانسته اند، كه قبل
از ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در انتظارش بودند و نشانه هاى او را براى مردم از كتابهاى خود مى خواندند و اظهار علاقه و ايمان نسبت به او مى نمودند، اما پس از ظهور اسلام چون منافع نامشروعشان به خطر افتاد راه انكار پيش گرفتند. از همه مناسبتر تفسير اول است ، زيرا تفسير دوم ايجاب مى كند كه اين آيات بعد از غزوه بدر نازل شده باشد، در حالى كه دليل روشنى بر اين امر در دست نيست و به نظر مى رسد كه همه اين آيات در مكه نازل شده باشد. و تفسير سوم با لحن آيه موافق نيست ، زيرا بايد گفته شود: « من بعد استجابوا له » (بعد از آن كه دعوت او را اجابت كردند). بعلاوه ظاهر جمله « يحاجون فى الله » اشاره به گفتگوى مشركان درباره خدا است ، نه اهل كتاب درباره پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اما اين محاجه باطل اشاره به طرح چه مسائلى است ؟ باز محل گفتگو است . بعضى گفته اند: منظور ادعاى يهود است كه مى گفتند آئين ما پيش از اسلام بوده و برتر از آن است . يا اين كه شما مدعى وحدت هستيد بيائيد آئين موسى (عليه السلام ) را كه مورد قبول طرفين است بپذيريد. ولى همانگونه كه گفتيم بعيد است كه روى سخن در اين آيات با يهود و اهل كتاب باشد چرا كه « محاجه درباره الله » بيشتر متناسب با مشركان است ، بنابراين جمله فوق اشاره به دلائل بى اساس و پوسيده اى است كه مشركان براى پذيرش شرك مى آوردند، از جمله شفاعت بتها و يا پيروى از آئين نياكانشان . به هر حال افراد لجوجى كه بعد از آشكار شدن حق به لجاجت و پافشارى خود ادامه مى دهند هم در نظر خلق خدا رسوا هستند و هم مشمول غضب خالق در اين جهان و جهان ديگر مى باشند.
سپس به يكى از دلائل توحيد و قدرت پروردگار، كه در عين حال متضمن اثبات نبوت است در مقابل احتجاج كنندگان بى منطق پرداخته مى گويد: « خداوند همان كسى است كه كتاب آسمانى را به حق نازل كرد و همچنين ميزان را» (الله الذى انزل الكتاب بالحق و الميزان ). « حق » كلمه جامعى است كه معارف و عقائد حقه ، و همچنين اخبار صحيح و برنامه هاى هماهنگ با نيازهاى فطرى و اجتماعى را و آنچه از اين قبيل است شامل مى شود، چرا كه حق ، همان چيزى است كه با عينيت خارجى موافق است و تحقق يافته ، و جنبه ذهنى و پندارى ندارد. همچنين « ميزان » در اينگونه موارد معنى جامعى دارد هر چند معنى آن در لغت به معنى « ترازو» و ابزار سنجش وزن است ، اما در معنى كنائى به هر گونه معيار سنجش ، و قانون صحيح الهى ، و حتى شخص پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و امامان راستين (عليه السلام ) كه وجودشان معيار تشخيص حق از باطل است اطلاق مى گردد و ميزان روز قيامت نيز نمونه اى است از اين معنى . به اين ترتيب خداوند كتابى بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل كرده است كه هم حق است ، و هم ميزان ارزيابى ارزشها است ، به گونه اى كه دقت در محتواى اين كتاب ، از معارف و عقائدش گرفته تا طرق استدلال منطقى آن ، و از قوانين اجتماعيش گرفته تا برنامه هائى كه براى تهذيب نفوس و تكامل انسانها ريخته دليل حقانيت آن است ، اين محتوى عالى با اين عمق و عظمت ، آنهم از يك فرد امى و درس نخوانده كه از عقب افتاده ترين محيطها برخاسته خود دليلى است بر عظمت پروردگار و وجود عالم ماوراء طبيعت و هم دليلى است بر حقانيت آورنده آن . و به اين ترتيب جمله فوق پاسخى است براى مشركان و هم اهل كتاب . و از آنجا كه نتيجه همه اين مسائل ، مخصوصا بروز و ظهور كامل حق و عدالت
و ميزان در قيامت است در پايان آيه مى گويد: (( تو چه ميدانى شايد ساعت ( قيام رستاخيز) نزديك باشد)) ؟! (و ما يدريك لعل الساعة قريب ). همان قيامتى كه وقتى برپا شود همگان در دادگاه عدلش حضور مى يابند، و در برابر ميزان سنجشى كه حتى به اندازه سنگينى يكدانه خردل و كوچكتر از آن را دقيقا مى سنجند قرار مى گيرند. سپس به موضع گيرى كفار و مؤ منان در برابر آن ، پرداخته مى گويد: « آنها كه به قيامت ايمان ندارند درباره آن شتاب مى كنند، و مى گويند اين قيامت كى خواهد آمد» ؟! (يستعجل بها الذين لا يؤ منون بها). آنها هرگز به خاطر عشق به قيامت و رسيدن به لقاى محبوب ، اين سخن را نمى گويند، بلكه از روى استهزاء و مسخره و انكار چنين تقاضائى دارند، و اگر مى دانستند قيامت بر سر آنها چه مى آورد هرگز چنين تقاضائى نداشتند. « ولى آنها كه ايمان آورده اند پيوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند پيوسته آن حق است و خواهد آمد» (والذين آمنوا مشفقون منها و يعلمون انها الحق ). البته لحظه قيام قيامت بر همه پوشيده است ، حتى بر پيامبران مرسل و فرشتگان مقرب خدا، تا هم وسيله تربيت مداوم باشد براى مؤ منان ، و هم آزمون و اتمام حجتى براى منكران ، ولى اصل وقوع آن جاى ترديد نيست . و از اينجا روشن مى شود كه ايمان به قيامت و دادگاه بزرگ عدل الهى
مخصوصا با توجه به اين معنى كه هر لحظه احتمال وقوع آن مى رود چه تاءثير تربيتى عميقى در مؤ منان دارد. و در پايان آيه به عنوان يك اعلام عمومى ، مى فرمايد: « آگاه باشيد كسانى كه در قيامت ترديد مى كنند و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجه مى پردازند. در گمراهى عميقى هستند» (الا ان الذين يمارون فى الساعة لفى ضلال بعيد). چرا كه نظام اين جهان خود دليلى است بر اينكه مقدمه اى است بر جهان ديگر، كه بدون آن ، آفرينش اين جهان ، لغو و بى معنى است ، نه با حكمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او. تعبير به « ضلال بعيد» اشاره به اين است كه گاه انسان راه را گم مى كند اما چندان فاصله با آن ندارد، با مختصر تلاش و جستجو ممكن است راه را پيدا كند، اما گاه چنان فاصله او زياد است كه ديگر پيدا كردن راه براى او مشكل يا غير ممكن است . جالب توجه اينكه در حديثى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : « مردى با صداى بلند از رسول خدا در يكى از سفرها سؤ ال كرد و گفت : اى محمد!... پيامبر نيز با صدائى بلند همچون صداى خودش فرمود: چه مى گوئى » ؟ عرض كرد: متى الساعة ؟ « روز قيامت كى خواهد بود» ؟ پيامبر فرمود: انها كائنة فما اعددت لها؟: « قيامت خواهد آمد، براى آن چه تهيه كرده اى » ؟ عرض كرد: حب الله و رسوله !: « سرمايه من محبت خدا و پيامبر او است » . پيامبر فرمود: « انت مع من احببت » : « تو با كسى خواهى بود كه او را دوست دارى » !.
آيه ۱۹-۲۰
آيه و ترجمه
اللَّهُ لَطِيف بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِى الْعَزِيزُ(۱۹) مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فى حَرْثِهِ وَ مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فى الاَخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ(۲۰) ترجمه : ۱۹ - خداوند نسبت به بندگانش لطف دارد، هر كس را بخواهد روزى مى دهد، و او قوى و شكست ناپذير است . ۲۰ - كسى كه زراعت آخرت را بخواهد به او بركت مى دهيم ، و بر محصولش مى افزائيم ، و آنها كه فقط كشت دنيا را مى طلبند كمى از آن به آنها مى دهيم اما در آخرت هيچ نصيبى ندارند! تفسير: مزرعه دنيا و آخرت از آنجا كه در آيات قبل بحثى از عذاب شديد خداوند به ميان آمد، و نيز تقاضائى از ناحيه منكران معاد مطرح شده بود كه چرا قيامت زودتر برپا نمى شود؟ نخستين آيه مورد بحث براى آميختن آن « قهر» با « لطف » و براى پاسخگوئى به شتاب كردن بى معنى منكران معاد مى فرمايد: « خداوند نسبت به بندگانش لطيف است ، و داراى لطف و مرحمت » (الله لطيف بعباده ).
اگر در يكجا تهديد به عذاب شديد مى كند در جاى ديگر وعده لطف مى دهد، آن هم لطفى نامحدود و گسترده ، و اگر در مجازات جاهلان مغرور تعجيل نمى كند آن هم از لطف او است . سپس يكى از مظاهر بزرگ لطف عميقش را كه روزى گسترده او است مطرح كرده مى گويد: « هر كس را بخواهد روزى مى دهد» (يرزق من يشاء). منظور اين نيست كه گروهى از روزى او محرومند، بلكه منظور توسعه روزى است درباره هر كس بخواهد، همانگونه كه در آيه ۲۶ سوره رعد آمده است : الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر: « خداوند روزى را بر هر كس بخواهد وسيع و براى هر كس بخواهد تنگ مى سازد» . در چند آيه بعد از همين سوره نيز مى خوانيم : گستردگى و محدوديت روزى او روى حساب معينى است ، چرا كه « اگر خداوند روزى را براى همه گسترده سازد در زمين طغيان خواهند كرد» : « و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض » (آيه ۲۷ - همين سوره ). روشن است كه « روزى » در اينجا هم ارزاق معنوى را شامل مى شود و هم مادى را، هم جسمانى و هم روحانى ، هنگامى كه مبداء لطف او است و روزى دهنده نيز او است ، پس چرا به سراغ بتهائى مى رويد كه نه رازقند و نه لطيف ، نه گرهى به كار كسى مى زنند و نه گرهى مى گشايند؟! و در پايان آيه مى افزايد: « او قوى و شكست ناپذير است » (و هو القوى العزيز). اگر وعده روزى و لطف به بندگان مى دهد قادر بر انجام اين امر مى باشد و به همين دليل هرگز در وعده هاى او تخلف نيست . توجه به اين نكته لازم است كه « لطيف » دو معنى دارد: يكى همان كه در بالا گفتيم يعنى صاحب لطف و محبت و مرحمت ، و ديگر آگاه بودن از امور
دقيق و پنهانى ، و از آنجا كه روزى دادن به همه بندگان نياز به اين دارد كه از تمام آنها در هر گوشه و كنار در سراسر آسمان و زمين آگاه و با خبر باشد در آغاز به لطيف بودنش اشاره مى كند و سپس به مقام رزاقيت و لذا در آيه ۶ سوره هود بعد از آنكه مى گويد: « روزى همه جنبندگان روى زمين بر خدا است » اضافه مى كند: و يعلم مستقرها و مستودعها « او قرارگاه و محل نقل و انتقال همه آنها را مى داند» . البته ميان اين دو معنى نه تنها تناقضى نيست ، بلكه مكمل يكديگرند، لطيف كسى است كه هم از نظر آگاهى كامل باشد، و هم از نظر لطف و محبت در حق بندگان ، و از آنجا كه خداوند هم به خوبى از نيازهاى بندگانش آگاه است و هم به بهترين وجه به نيازهايشان پاسخ مى گويد از همه كس شايسته تر براى اين نام است . به هر حال در آيه فوق به چهار وصف از اوصاف پروردگار اشاره شده : مقام لطف ، و رازقيت ، و قوت ، و عزت ، كه بهترين دليل بر مقام « ربوبيت » است چرا كه « رب » (مالك و مدبر) بايد واجد اين صفات باشد. در آيه بعد با يك تشبيه لطيف ، مردم جهان را در برابر روزيهاى پروردگار و چگونگى استفاده از آن ، به كشاورزانى تشبيه مى كند كه گروهى براى آخرت كشت مى كنند، و گروهى براى دنيا، و نتيجه هر يك از اين دو زراعت را مشخص مى كند، مى فرمايد: « كسى كه زراعت آخرت را طالب باشد به او بركت مى دهيم و بر محصولش مى افزائيم » (من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حرثه ). « و آنها كه فقط براى دنيا كشت كنند و تلاش و كوشششان براى بهره گيرى از اين متاع زود گذر و فانى باشد تنها كمى از آنچه را مى طلبند به آنها مى دهيم اما در آخرت هيچ نصيب و بهره اى نخواهند داشت » (و من كان يريد حرث الدنيا
نؤ ته منها و ما له فى الاخرة من نصيب ). تشبيه جالب و كنايه زيبائى است : انسانها همگى زارعند و اين جهان مزرعه ماست ، اعمال ما بذرهاى آن ، و امكانات الهى بارانى است كه بر آن مى بارد، اما اين بذرها بسيار متفاوت است ، بعضى محصولش نامحدود، جاودانى و درختانش هميشه خرم و سرسبز و پر ميوه ، اما بعضى ديگر محصولاتش بسيار كم ، عمرش كوتاه و زودگذر، و ميوه هائى تلخ و ناگوار دارد. تعبير به « يريد» (مى خواهد و اراده مى كند) در حقيقت اشاره به تفاوت نيتهاى مردم است ، و مجموع آيه شرحى است پيرامون آنچه در آيه قبل از مواهب و روزيهاى پروردگار آمده كه گروهى از اين مواهب به صورت بذرهائى براى آخرت استفاده مى كنند و گروهى براى تمتع دنيا. جالب اينكه در مورد كشتكاران آخرت مى گويد: نزد له فى حرثه (زراعت او را افزون مى كنيم ) ولى نمى گويد از تمتع دنيا نيز بى نصيبند، اما در مورد كشتكاران دنيا مى گويد: « مقدارى از آن را كه مى خواهند به آنها مى دهيم ، بعد مى افزايد در آخرت هيچ نصيب و بهره اى ندارند» . به اين ترتيب نه دنياپرستان به آنچه مى خواهند مى رسند و نه طالبان آخرت از دنيا محروم مى شوند، اما با اين تفاوت كه گروه اول با دست خالى به سراى آخرت مى روند و گروه دوم با دستهاى پر! نظير همين معنى در آيه ۱۸ و ۱۹ سوره اسراء به شكل ديگرى آمده است : « من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما تشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم
يصلاها مذموما مدحورا و من اراد الاخرة و سعى لها سعيها و هو مؤ من فاولئك كان سعيهم مشكورا: (( كسى كه زندگى زودگذر را مى طلبد آن مقدار از آن را كه بخواهيم به هر كس اراده كنيم مى بخشيم ، سپس دوزخ را براى او قرار مى دهيم ، در آن وارد مى شود در حالى كه مذموم و رانده شده در گاه خدا است ، و آن كس كه سراى آخرت را مى طلبد و كوشش خود را براى آن انجام دهد و ايمان داشته باشد به تلاشهاى او پاداش داده خواهد شد» . تعبير به « نزد له فى حرثه » هماهنگ است با آنچه در آيات ديگر قرآن آمده ، از جمله من جاء بالحسنة فله عشر امثالها: « كسى كه كار نيكى انجام دهد ده برابر پاداش او است » (انعام - ۱۶۰) و « ليوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله » « خدا پاداش آنها را به طور كامل مى دهد، و از فضلش بر آنها مى افزايد» (فاطر - ۳۰). به هر حال آيه فوق ترسيم گويائى از بينش اسلامى درباره زندگى دنيا است ، دنيائى كه مطلوب بالذات است ، و دنيائى كه مقدمه جهان ديگر و مطلوب بالغير، اسلام به دنيا به عنوان يك مزرعه مى نگرد كه محصولش در قيامت چيده مى شود. تعبيراتى كه در لسان روايات يا بعضى ديگر از آيات قرآن آمده تاءييد و تاءكيدى بر همين معنا است . مثلا در آيه ۲۶۱ سوره بقره انفاق كنندگان را تشبيه به بذرى مى كند كه از آن هفت خوشه برمى خيزد، و از هر خوشه اى يكصد دانه ، و گاه بيشتر، اين نمونه بذر افشانى آخرت است . و در حديثى از پيامبر مى خوانيم : و هل تكب الناس على مناخرهم فى النار الا حصائد السنتهم : (( آيا چيزى مردم را به رو در آتش مى افكند جز
محصولات درو شده زبانهاى آنها. و در حديث ديگرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) آمده است : ان المال و البنين حرث الدنيا، والعمل الصالح حرث الاخرة و قد يجمعهما الله لاقوام : « مال و فرزندان كشت دنيا هستند و عمل صالح كشت آخرت ، و گاه خداوند اين هر دو را براى قومى جمع مى كند» . اين نكته را نيز از آيه فوق مى توان استفاده كرد كه دنيا و آخرت هر دو نياز به تلاش و سعى و كوشش دارد، و هيچكدام بى زحمت و رنج به دست نمى آيد، همانگونه كه هيچ بذر و محصولى بى رنج و زحمت نيست ، چه بهتر كه انسان با رنج و زحمتش درختى پرورش دهد كه بارش شيرين و هميشگى و دائم و برقرار باشد، نه درختى كه زود خزان مى شود و نابود مى گردد. اين سخن را با حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پايان مى دهيم : فرمود: من كانت نيته الدنيا فرق الله عليه امره ، و جعل الفقر بين عينيه ، و لم ياته من الدنيا الا ما كتب له ، و من كانت نيته الاخرة جمع الله شمله ، و جعل غناه فى قلبه ، و اتته الدنيا و هى راغمة !: « كسى كه نيتش دنيا باشد خداوند كار او را پريشان مى سازد، فقر را در برابر او قرار مى دهد و جز آنچه براى او مقرر شده چيزى از دنيا به چنگ نمى آورد، و كسى كه نيتش سراى آخرت باشد خداوند پراكندگى او را به جمعيت مبدل مى سازد، و غنا و بى نيازى را در قلبش قرار مى دهد، دنيا تسليم او مى گردد و به سراغ او مى آيد» . اينكه در ميان علما مشهور است الدنيا مزرعة الاخرة در حقيقت اقتباسى از مجموع بيانات فوق است .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |