تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۸
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۱۸۰-۱۸۲
آيه و ترجمه
كُتِب عَلَيْكُمْ إِذَا حَضرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت إِن تَرَك خَيراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَلِدَيْنِ وَ الاَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقاًّ عَلى الْمُتَّقِينَ(۱۸۰) فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سمِيعٌ عَلِيمٌ(۱۸۱) فَمَنْ خَاف مِن مُّوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصلَحَ بَيْنهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۸۲) ترجمه : ۱۸۰ بر شما نوشته شده ، هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى از خود بجاى گذارده ، وصيت براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته كند، اين حقى است بر پرهيزكاران . ۱۸۱ پس كسى كه آنرا بعد از شنيدن تغيير دهد تنها گناه آن بر كسانى است كه آن وصيت ) را تغيير مى دهند خداوند شنوا و دانا است . ۱۸۲ كسى كه از انحراف وصيت كننده (و تمايل يك جانبه او به بعض ورثه ) يا از گناه اوبه اينكه وصيت به كار خلافى كند) بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد گناهى بر او نيست (و مشمول قانون تبديل وصيت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است .
تفسير:
وصيتهاى شايسته
در آيات گذشته سخن از مسائل جانى و قصاص در ميان بود، در اين آيات به قسمتى از احكام وصايا كه ارتباط با مسائل مالى دارد مى پردازد و به عنوان يك حكم الزامى مى گويد: ((بر شما نوشته شده هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد اگر چيز خوبى (مالى ) از خود به جاى گذارده وصيت به طور شايسته براى پدر و مادر و نزديكان كند)) (كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف ). و در پايان آيه اضافه مى كند «اين حقى است بر ذمه پرهيزكاران » (حقا على المتقين ). همانگونه كه سابقا هم اشاره كرديم جمله «كتب عليكم » ظاهر در وجوب است به همين دليل اين تعبير در مورد وصيت موضوع تفسيرهاى مختلفى قرار گرفته : ۱ گاه گفته مى شود وصيت كردن در قوانين اسلامى هر چند عمل مستحبى است اما چون مستحب بسيار مؤ كد است از آن با جمله «كتب عليكم » تعبير شده ، و ذيل آيه آن را تفسير مى كند، زيرا مى گويد: حقا على المتقين ، اگر اين يك حكم وجوبى بود بايد بگويد حقا على المؤ منين . ۲ بعضى ديگر معتقدند كه اين آيه قبل از نزول احكام ارث است ، در آن وقت وصيت كردن در مورد اموال واجب بوده ، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند اما بعد از نزول آيات ارث اين وجوب نسخ شد، و به صورت يك حكم استحبابى در آمد، حديثى كه در تفسير «عياشى » ذيل اين آيه آمده است نيز اين معنى را تاءييد مى كند.
۳ اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه ناظر به موارد ضرورت و نياز باشد يعنى در جائى كه انسان مديون است يا حقى به گردن او است كه در آنجا وصيت كردن لازم است (ولى از ميان اين تفاسير تفسير اول نزديكتر به نظر مى رسد). جالب اينكه در اينجا به جاى كلمه «مال » كلمه «خير» گفته شده است فرموده اگر «چيز خوبى » از خود به يادگار گذارده وصيت كند. اين تعبير نشان مى دهد كه اسلام ثروت و سرمايهاى را كه از طريق مشروع به دست آمده باشد و در مسير سود و منفعت اجتماع به كار گرفته شود خير و بركت ميداند و بر افكار نادرست آنها كه ذات ثروت را چيز بدى مى دانند خط بطلان مى كشد و از زاهد نمايان منحرفى كه روح اسلام را درك نكرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افكارشان سبب ركود جامعه اسلامى و پيشرفت استثمارگران مى شود بيزار است . ضمنا اين تعبير اشاره لطيفى به مشروع بودن ثروت است ، زيرا اموال نامشروعى كه انسان از خود به يادگار مى گذارد «خير» نيست بلكه شر و نكبت است . از بعضى از روايات نيز استفاده كه از تعبير خير چنين به دست مى آيد كه اموال قابل ملاحظهاى باشد، و الا اموال مختصر احتياج به وصيت ندارد، همان بهتر كه ورثه آن را طبق قانون ارث در ميان خود تقسيم كنند، و به تعبير ديگر مال مختصر چيزى نيست كه انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصيت جدا كنند. ضمنا جمله اذا حضر احدكم الموت (هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد) براى بيان آخرين فرصت وصيت است كه اگر تاخير بيفتد از دست مى رود و گرنه هيچ مانعى ندارد كه انسان قبل از آن پيشبينى كار خود را كرده ، وصيت نامه خويش را آماده كند، بلكه از روايات استفاده مى شود كه اين عمل بسيار
شايستهاى است . و اين نيز نهايت كوتاه فكرى است كه انسان خيال كند با وصيت كردن فال بد مى زند و مرگ خويش را جلو مى اندازد، بلكه وصيت يكنوع دورانديشى و واقعبينى غير قابل انكار است ، و اگر مايه طول عمر نباشد مايه كوتاهى عمر هرگز نخواهد بود. مقيد ساختن وصيت در آيه فوق با قيد «بالمعروف » اشاره به اين است كه وصيت بايد از هر جهت عقل پسند باشد، زيرا «معروف » به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است . هم از نظر مبلغ و مقدار، و هم از نظر شخصى كه وصيت به نام او شده ، و هم از جهات ديگر بايد طورى باشد كه عرف عقلاء آن را عملى شايسته بدانند، نه يكنوع تبعيض ناروا و مايه نزاع و دعوا و انحراف از اصول حق و عدالت . هنگامى كه وصيت جامع تمام ويژگيهاى بالا باشد، از هر نظر محترم و مقدس است ، و هر گونه تغيير و تبديل در آن ممنوع و حرام است ، لذا آيه بعد مى گويد: «كسى كه وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهد گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير مى دهند» (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذين يبدلونه ). و اگر گمان كنند كه خداوند از توطئه هايشان خبر ندارد سخت در اشتباهند خداوند شنوا و دانا است (ان الله سميع عليم ). آيه فوق ممكن است اشاره به اين حقيقت نيز باشد كه خلافكاريهاى «وصى » (كسى كه عهده دار انجام وصايا است ) هرگز اجر و پاداش وصيت كننده را از بين نمى برد، او به اجر خود رسيده تنها گناه بر گردن وصى است كه تغييرى در كميت يا كيفيت و يا اصل وصيت داده است . اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور اين است اگر بر اثر
خلافكارى وصى ، اموال ميت به افرادى داده شود كه مستحق نيستند و آنها نيز از اين موضوع بى خبر باشند) گناهى بر آنها نيست ، گناه تنها متوجه وصى است كه دانسته چنين عمل خلافى را انجام داده است بايد توجه داشت كه اين دو تفسير هيچ تضادى با هم ندارند و هر دو ممكن است در معنى آيه جمع باشند. تا به اينجا اين حكم اسلامى كاملا روشن شد كه هر گونه تغيير و تبديل در وصيتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است ، اما از آنجا كه هر قانونى استثنائى دارد، در آخرين آيه مورد بحث مى گويد: ((هرگاه وصى بيم انحرافى در وصيت كننده داشته باشد خواه اين انحراف ناآگاهانه باشد يا عمدى و آگاهانه و آن را اصلاح كند گناهى بر او نيست (و مشمول قانون تبديل وصيت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم ). بنا بر اين استثناء تنها مربوط به مواردى است كه وصيت به طور شايسته صورت نگرفته فقط در اينجا است كه وصى حق تغيير دارد، البته اگر وصيت كننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى كند تا تغيير دهد و اگر از دنيا رفته شخصا اقدام به تغيير مى كند و اين از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زير است : ۱ هر گاه وصيت به مقدارى بيش از ثلث مجموع مال باشد، چرا كه در روايات متعددى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و ائمه اهل بيت (عليهمالسلام ) نقل شده كه وصيت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى باشد. بنابر اين آنچه در ميان افراد ناآگاه معمول است كه تمام اموال خود را از طريق وصيت تقسيم مى كنند به هيچوجه از نظر قوانين اسلامى صحيح نيست
و بر شخص وصى لازم است كه آن را اصلاح كند و تا سر حد ثلث تقليل دهد. ۲ در آنجا كه وصيت به ظلم و گناه و كار خلاف كرده باشد، مثل اينكه وصيت كند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراكز فساد كنند، و همچنين اگر وصيت موجب ترك واجبى باشد. ۳ آنچه كه وصيت موجب نزاع و فساد و خونريزى گردد كه در اينجا بايد زير نظر حاكم شرع اصلاح شود. ضمنا تعبير به «جنف » (بر وزن كنف ) كه به معنى انحراف از حق و تمايل يكجانبه است ، اشاره به انحرافاتى است كه ناآگاهانه دامنگير وصيت كننده و تعبير به «اثم » اشاره به انحرافات عمدى است . جمله ان الله غفور رحيم كه در ذيل آيه آمده ، ممكن است اشاره به اين حقيقت باشد كه هر گاه وصى با اقدام مؤ ثر كار خلافى را كه از وصيت كننده سرزده اصلاح كند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نيز صرفنظر خواهد كرد.
نكته ها
فلسفه وصيت
از قانون ارث تنها يك عده از بستگان آنهم روى حساب معينى بهره مند مى شوند در حالى كه شايد عده ديگرى از فاميل ، و احيانا بعضى از دوستان و آشنايان نزديك ، نياز مبرمى به كمكهاى مالى داشته باشند. و نيز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نياز آنها نيست جامعيت قوانين اسلام اجازه نمى دهد كه اين خلاءها پر نشود، لذا در كنار قانون ارث قانون وصيت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به يك سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ ) خويش تصميم بگيرند. از اينها گذشته گاه انسان مايل است كارهاى خيرى انجام دهد اما در زمان
حياتش به خاطر نيازهاى مالى خودش موفق به اين امر نيست ، منطق عقل ايجاب مى كند كه او از اموالى كه زحمت تحصيل آن را كشيده براى انجام اين كارهاى خير لااقل براى بعد از مرگش محروم نماند. مجموع اين امور موجب شده است كه قانون وصيت در اسلام تشريع گردد و آن را با جمله حقا على المتقين تاءكيد فرموده است . البته وصيت منحصر به موارد فوق نيست ، بلكه انسان بايد وضع ديون خود و اماناتى كه به او سپرده شده و مانند آن را در وصيت مشخص كند، به گونهاى كه هيچ امر مبهمى در حقوق مردم يا حقوق الهى كه بر عهده او است وجود نداشته باشد. در روايات اسلامى تاءكيدهاى فراوانى در زمينه وصيت شده ، از جمله در حديثى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ما ينبغى لامرء مسلم ان يبيت ليلة الا و وصيته تحت راسه : «سزاوار نيست مسلمان شب بخوابد مگر اينكه وصيتنامه اش زير سر او باشد» «البته جمله زير سر بودن به عنوان تاءكيد است ، منظور آماده بودن وصيت است .» در روايت ديگرى مى خوانيم : من مات بغير وصية مات ميتة جاهلية : «كسى كه بدون وصيت از دنيا برود مرگ او مرگ جاهليت است .»
عدالت در وصيت :
در روايات اسلامى با توجه به بحثى كه در آيات فوق در مورد عدم تعدى در وصيت گذشت تاءكيدهاى فراوانى روى «عدم جور» و «عدم ضرار» در وصيت ديده مى شود كه از مجموع آن استفاده همان اندازه كه وصيت كار شايسته و خوبى است تعدى در آن مذموم و از گناهان كبيره است .
در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : من عدل فى وصيته كان كمن تصدق بها فى حياته ، و من جار فى وصيته لقى الله عز و جل يوم القيامة و هو عنه معرض !: «كسى كه در وصيتش عدالت را رعايت كند همانند اين است كه همان اموال را در حيات خود در راه خدا داده باشد و كسى كه در وصيتش تعدى كند نظر لطف پروردگار در قيامت از او بر گرفته خواهد شد!» تعدى و جور و ضرار در وصيت آن است كه انسان بيش از ثلث وصيت كند، و ورثه را از حق مشروعشان باز دارد، و يا اينكه تبعيضات ناروائى به خاطر حب و بغضهاى بى دليل انجام دهد، حتى در بعضى از موارد كه ورثه سخت نيازمندند دستور داده شده وصيت به ثلث هم نكنند و آن را به يك چهارم و يك پنجم تقليل دهند موضوع عدالت در وصيت تا آن اندازه اى در سخنان پيشوايان اسلام مورد تاءكيد واقع شده كه در حديثى مى خوانيم : «يكى از مردان طائفه انصار از دنيا رفت و بچه هاى صغيرى از او به يادگار ماند، او اموال خود را در آستانه مرگ در راه خدا صرف كرد به گونه اى كه هيچ مال ديگرى از او بجا نماند، هنگامى كه پيامبر از اين ماجرا آگاه شد فرمود: با آن مرد چه كرديد گفتند او را دفن كرديم ، فرمود: اگر من قبلا آگاه شده بودم اجازه نمى دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، چرا كه بچه هاى صغير خود را رها كرده تا گدائى كنند!».
وصاياى واجب و مستحب
گرچه وصيت ذاتا از مستحبات مؤ كد است ، ولى گاه همانگونه كه
اشاره كرديم شكل وجوب پيدا مى كند، مثل اينكه انسان در پرداخت حقوق واجب الهى كوتاهى كرده باشد، و يا اماناتى از مردم نزد او است كه در صورت عدم وصيت احتمال مى دهد حق آنان از بين برود، و از آن مهمتر اينكه گاه موقعيت شخص در جامعه چنان است كه اگر او وصيت نكند ممكن است لطمه شديد و ضربه جبرانناپذير بر نظام سالم اجتماعى يا دينى وارد گردد، در تمام اين صورتها وصيت كردن واجب مى شود.
وصيت در حال حيات قابل تغيير است
قوانين اسلام شخص وصيت كننده را محدود به آنچه قبلا وصيت كرده نمى كند، بلكه به او اجازه مى دهد مادام كه زنده است در مقدار و چگونگى وصيت و شخص وصى تجديد نظر كند، چرا كه با گذشت زمان ممكن است مصالح و نظرات او در اين زمينه دگرگون شود.
نكته آخر
ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه انسان بايد وصيت خود را وسيله اى براى جبران و ترميم كوتاهى هاى گذشته قرار دهد، حتى اگر كسانى از بستگان نسبت به او بى مهرى داشتند از طريق وصيت ، به آنها محبت كند، در روايات مى خوانيم پيشوايان اسلام نسبت براى خويشاوندانى كه از در بى مهرى با آنها در مى آمدند وصيت مى كردند و مبلغى را براى آنها در نظر مى گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دو باره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مى كردند يا وصيت به آزادى آنها مى نمودند.
آيه ۱۸۳-۱۸۵
آيه و ترجمه
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِب عَلَيْكمُ الصيَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(۱۸۳) أَيَّاماً مَّعْدُودَتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَّرِيضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طعَامُ مِسكِينٍ فَمَن تَطوَّعَ خَيراً فَهُوَ خَيرٌ لَّهُ وَ أَن تَصومُوا خَيرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۱۸۴) شهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَمَن شهِدَ مِنكُمُ الشهْرَ فَلْيَصمْهُ وَ مَن كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكمُ الْيُسرَ وَ لا يُرِيدُ بِكمُ الْعُسرَ وَ لِتُكمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكبرُوا اللَّهَ عَلى مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(۱۸۵)
ترجمه : ۱۸۳ اى افرادى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شده ، تا پرهيزكار شويد. ۱۸۴ چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد) و كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند روزهاى ديگرى را (بجاى آن روزه بگيرند) و بر كسانى كه قدرت انجام آن را ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيره زنان ) لازم است كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كنند، و كسى كه كار خير را پذيرا شود براى او بهتر است ، و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد. ۱۸۵ (آن چند روز معدود) ماه رمضان است كه قرآن براى راهنمائى مردم و نشانه هاى هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده ، پس آنكس كه در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد، و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرد، خداوند راحتى شما را مى خواهد نه زحمت ، هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد، و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد و شايد شكرگذارى كنيد. تفسير:
روزه سرچشمه تقوا
به دنبال چند حكم مهم اسلامى كه در آيات پيشين گذشت در آيات مورد بحث به بيان يكى ديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب مى پردازد و آن روزه است ، و با همان لحن تاءكيد آميز گذشته مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما نوشته شده است آنگونه كه بر امتهائى كه قبل از شما بودند نوشته شده بود» (يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ). و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسانساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مى كند:« شايد پرهيزكار شويد» (لعلكم تتقون ). آرى روزه چنانكه شرح آن خواهد آمد عامل مؤ ثرى است براى پرورش
روح تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد. از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادى و مشكلاتى مخصوصا در فصل تابستان همراه است تعبيرات مختلفى در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان را براى پذيرش اين حكم آماده سازد. نخست با خطاب يا ايها الذين آمنوا: اى مؤ منان ! سپس بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امتهاى پيشين نيز بوده است . و سرانجام بيان فلسفه آن و اينكه اثرات پربار اين فريضه الهى صددرصد عائد خود شما مى شود، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد. در حديثى از امام صادق نقل شد كه فرمود: لذة ما فى النداء ازال تعب العبادة و العناء!: «لذت خطاب ((يا ايها الذين آمنوا» آنچنان است كه سختى و مشقت اين عبادت را از بين برده است !.)) در آيه بعد براى اينكه باز از سنگينى روزه كاسته شود چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان مى فرمايد نخست مى گويد: «چند روز معدودى را بايد روزه بداريد» (اياما معدودات ). چنان نيست كه مجبور باشيد تمام سال يا قسمت مهمى از آن را روزه بگيريد بلكه روزه تنها بخش كوچكى از آن را اشغال مى كند. ديگر اينكه : كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرند (فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر). سوم ((كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پيرمردان
و پير زنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست ) لازم نيست مطلقا روزه بگيرند، بلكه بايد بجاى آن كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كند)) (و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين ). «و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كنند براى او بهتر است » (فمن تطوع خيرا فهو خير له ). و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مى كند كه «روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد» (و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون ) گر چه بعضى خواسته اند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع ، واجب تخييرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگيرند يا بجاى آن فديه بدهند تا تدريجا به روزه گرفتن عادت كنند و بعد اين حكم نسخ
شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است . ولى ظاهر اين است كه اين جمله تاءكيد ديگرى بر فلسفه روزه است ، و اينكه اين عبادت همانند سائر عبادات چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد بلكه تمام سود و فائده آن عائد عبادت كنندگان مى شود. شاهد اين سخن تعبيرهاى مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم مى خورد، مانند ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است سوره جمعه آيه ۹). و در آيه سوره عنكبوت مى خوانيم : و ابراهيم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون : «او به بت پرستان گفت : خدا را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد». و به اين ترتيب روشن مى شود كه جمله «ان تصوموا خير لكم » خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصى از آنها. آخرين آيه مورد بحث زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد نخست مى گويد: «آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است » (شهر رمضان ). همان ماهى كه قرآن در آن نازل شده (الذى انزل فيه القرآن ). همان قرآنى كه مايه هدايت مردم ، و داراى نشانه هاى هدايت ، و معيارهاى سنجش حق و باطل است (هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان ). سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تاءكيد بازگو كرده مى گويد: كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه مى گيرند (فمن شهد
منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر) تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل ممكن است از اين نظر باشد كه بعضى به گمان اينكه خوردن روزه مطلقا كار خوبى نيست به هنگام بيمارى و سفر اصرار داشته باشند روزه بگيرند، لذا قرآن با تكرار اين حكم مى خواهد به مسلمانان بفهماند همانگونه كه روزه گرفتن براى افراد سالم يك فريضه الهى است افطار كردن هم براى بيماران و مسافران يك فرمان الهى مى باشد كه مخالفت با آن گناه است . در قسمت آخر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته مى گويد: «خداوند راحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد» (يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر). اشاره به اينكه روزه داشتن گرچه در ظاهر يكنوع سختگيرى و محدوديت است اما سرانجامش راحتى و آسايش انسان مى باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى (چنانكه در بحث فلسفه روزه خواهد آمد). اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه فرمانهاى الهى مانند فرمان حاكمان ستمگر نيست ، بلكه در مواردى كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد وظيفه آسان ترى قائل مى شود، لذا حكم روزه را با تمام اهميتى كه دارد از بيماران و مسافران و افراد ناتوان برداشته است . سپس اضافه مى كند: «هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد» (و لتكملوا العدة ).
يعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال يكماه روزه بدارد، چرا كه براى پرورش جسم و جان او لازم است ، به همين دليل اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد بايد به تعداد اين ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبور كامل گردد، حتى زنان حائض كه از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نيستند. و در آخرين جمله مى فرمايد: «تا خدا را به خاطر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد، و شايد شكر نعمتهاى او را بگذاريد» (و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون ). آرى شما بايد به خاطر آنهمه هدايتها در مقام تعظيم پروردگار بر آئيد، و در مقابل آن همه نعمتها كه به شما بخشيده شكرگزارى كنيد. قابل توجه اينكه مساءله شكرگزارى را با كلمه «لعل » آورده است ، ولى مساءله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده ، اين تفاوت تعبير ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت (روزه ) به هر حال تعظيم مقام پروردگار است ، اما شكر كه همان صرف كردن نعمتها در جاى خود و بهره گيرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است شرائطى دارد كه تا آن شرائط حاصل نشود انجام نمى گيرد، و مهمترين آن شرائط اخلاص كامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است .
نكته ها
اثرات تربيتى ، اجتماعى ، و بهداشتى روزه
روزه ابعاد گوناگونى دارد، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد، كه از همه مهمتر «بعد اخلاقى » و فلسفه تربيتى آن است از فوائد مهم روزه اين است كه روح انسان را «تلطيف »، و اراده انسان را «قوى »، و غرائز او را «تعديل » مى كند .
روزه دار بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنين لذت جنسى چشم بپوشد، و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بند اصطبل و علف نيست ، او مى تواند زمام نفس سركش را به دست گيرد، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد. در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است ، انسانى كه انواع غذاها و نوشابه ها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مى رويند، اين درختان نازپرورده ، بسيار كم مقاومت و كم دوامند اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مى شوند، و مى خشكنداما درختانى كه از لابلاى صخره ها در دل كوه ها و بيابانها مى رويند و نوازشگر شاخه هايشان از همان طفوليت طوفانهاى سخت ، و آفتاب سوزان ، و سرماى زمستان است ، و با انواع محروميتها دست به گريبانند، محكم و با دوام و پر استقامت و سختكوش و سخت جانند!. روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مى دهد و با محدوديتهاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد، و چون غرائز سركش را كنترل مى كند بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگار شويد) اشاره به همه اين حقايق است . و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار: «روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ » اشاره به همين موضوع است . در حديث ديگرى از على (عليه السلام ) مى خوانيم كه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پرسيدند:
چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ فرمود: الصوم يسود وجهه ، و الصدقة تكسر ظهره ، و الحب فى الله و المواظبة على العمل الصالح يقطع دابره ، و الاستغفار يقطع وتينه : «روزه روى شيطان را سياه مى كند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى شكند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند، و استغفار رگ قلب او را مى برد»!. در نهج البلاغه به هنگامى كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) فلسفه عبادات را بيان مى كند به روزه كه مى رسد چنين مى فرمايد: و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق : «خداوند روزه را از اين جهت تشريع فرموده كه روح اخلاص در مردم پرورش يابد»!. و نيز در حديث ديگرى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ان للجنة بابا يدعى الريان لا يدخل فيها الا الصائمون : «بهشت درى دارد به نام ((ريان » (سيراب شده ) كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند. مرحوم صدوق در «معانى الاخبار» در شرح اين حديث مى نويسد انتخاب اين نام براى اين در بهشت به خاطر آن است كه بيشترين زحمت روزه دار از ناحيه عطش است ، هنگامى كه روزه داران از اين در وارد مى شوند چنان سيراب مى گردند كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد.
اثر اجتماعى روزه
بر كسى پوشيده نيست . روزه يك درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است ، با انجام اين دستور مذهبى ، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى يابند، و هم
با صرفه جوئى در غذاى شبانه روزى خود مى توانند به كمك آنها بشتابند. البته ممكن است با توصيف حال گرسنگان و محرومان ، سيران را متوجه حال گرسنگان ساخت ، ولى اگر اين مساءله جنبه حسى و عينى به خود بگيرد اثر ديگرى دارد، روزه به اين موضوع مهم اجتماعى رنگ حسى ميدهد، لذا در حديث معروفى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه «هشام بن حكم » از علت تشريع روزه پرسيد، امام (عليه السلام ) فرمود: انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع فيرحم الفقير، و ان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه ، فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه ، و ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ، ليرق على الضعيف و يرحم الجائع : «روزه به اين دليل واجب شده است كه ميان فقير و غنى مساوات بر قرار گردد، و اين به خاطر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند، چرا كه اغنياء معمولا هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است ، خدا مى خواهد ميان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند». راستى اگر كشورهاى ثروتمند جهان چند روز را در سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند باز هم اين همه گرسنه در جهان وجود خواهد داشت ؟! اثر بهداشتى و درمانى روزه در طب امروز و همچنين طب قديم ، اثر معجزآساى «امساك » در درمان انواع بيماريها به ثبوت رسيده و قابل انكار نيست ، كمتر طبيبى است كه در نوشته هاى خود اشاره اى به اين حقيقت نكرده باشد، زيرا مى دانيم عامل بسيارى از بيماريها
زياده روى در خوردن غذاهاى مختلف است ، چون مواد اضافى جذب نشده به صورت چربى هاى مزاحم در نقاط مختلف بدن ، يا چربى و قند اضافى در خون باقى مى ماند، اين مواد اضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواع ميكربهاى بيماريهاى عفونى است ، و در اين حال بهترين راه براى مبارزه با اين بيماريها نابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است !. روزه زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند، و در واقع بدن را «خانه تكانى » مى كند. بعلاوه يك نوع استراحت قابل ملاحظه براى دستگاه هاى گوارشى و عامل مؤ ثرى براى سرويس كردن آنها است ، و با توجه به اينكه اين دستگاه از حساسترين دستگاه هاى بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول كار است ، اين استراحت براى آنها نهايت لزوم را دارد. بديهى است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام «افطار» و «سحور» نبايد در غذا افراط و زياده روى كند، تا از اين اثر بهداشتى نتيجه كامل بگيرد، در غير اين صورت ممكن است نتيجه بر عكس شود. «الكسى سوفورين » دانشمند روسى در كتاب خود مى نويسد: ((درمان از طريق روزه فائده ويژه اى براى درمان كم خونى ، ضعف روده ها التهاب بسيط و مزمن ، دملهاى خارجى و داخلى ، سل ، اسكليروز، روماتيسم نقرس ، استسقاء، نوراستنى ، عرق النساء، خراز (ريختگى پوست )، بيماريهاى چشم ، مرض قند، بيماريهاى جلدى ، بيماريهاى كليه ، كبد و بيماريهاى ديگر دارد. معالجه از طريق امساك اختصاص به بيماريهاى فوق ندارد، بلكه بيماريهائى كه مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاى جسم آميخته شده همانند: سرطان سفليس ، سل و طاعون را نيز شفا مى بخشد))!.
در حديث معروفى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اسلام مى فرمايد: «صوموا تصحوا:» «روزه بگيريد تا سالم شويد». و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) رسيده است «المعدة بيت كل داء و الحمية راس كل دواء»: «معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين داروها»! (بحار الانوار جلد ۱۴ قديم ).
روزه در امتهاى پيشين
از تورات و انجيل فعلى نيز بر مى آيد كه روزه در ميان يهود و نصارى بوده و اقوام و ملل ديگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه مى گرفته اند چنانكه در «قاموس كتاب مقدس » آمده است : «روزه كليه در تمام اوقات ، در ميان هر طائفه و هر ملت و مذهب ، در موقع ورود اندوه و زحمت غير مترقبه ، معمول بوده است ». و نيز از تورات بر مى آيد كه موسى (عليه السلام ) چهل روز روزه داشته است چنانكه مى خوانيم «هنگام بر آمدنم به كوه كه لوحهاى سنگى يعنى لوحهاى عهدى كه خداوند با شما بست بگيرم آنگاه در كوه چهل روز و چهل شب ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشيدم ». و همچنين به هنگام توبه و طلب خشنودى خداوند، يهود روزه مى گرفتند: «قوم يهود غالبا در موقعى كه فرصت يافته مى خواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمايند روزه مى داشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده بواسطه روزه و توبه ، رضاى حضرت اقدس الهى را تحصيل نمايند».
«روزه اعظم با كفاره ، محتمل است كه فقط روزه يك روز ساليانه مخصوص بود كه در ميان طائفه يهود مرسوم بود. البته روزه هاى موقتى ديگر نيز از براى يادگارى خرابى اورشليم و غيره مى داشتند». حضرت مسيح نيز چنانكه از «انجيل » استفاده مى شود چهل روز روزه داشته : «آنگاه عيسى از قوت روح به بيابان برده شد تا ابليس او را امتحان نمايد ... پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبة الامر گرسنه گرديد». و نيز از انجيل «لوقا» بر مى آيد كه حواريون مسيح نيز روزه مى گرفتند. باز در قاموس كتاب مقدس آمده است : «بنابراين حيات حواريون و مؤ منين ايام گذشته عمرى مملو از انكار لذات و زحمات بيشمار و روزه دارى بود». به اين ترتيب اگر قرآن مى گويد «كما كتب على الذين من قبلكم » (همان گونه كه بر پيشينيان نوشته شد) شواهد تاريخى فراوانى دارد كه در منابع مذاهب ديگر حتى بعد از تحريف به چشم مى خورد.
امتياز ماه مبارك رمضان
اينكه ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده بخاطر اين است كه اين ماه بر ساير ماه ها برترى دارد، در آيه مورد بحث نكته برترى آن چنين بيان شده كه قرآن كتاب هدايت و راهنماى بشر كه فرقان است يعنى با دستورات و قوانين خود روشهاى صحيح را از ناصحيح جدا كرده و سعادت انسانها را تضمين نموده است در اين ماه نازل گرديده ، و در روايات اسلامى نيز چنين آمده است كه همه كتابهاى
بزرگ آسمانى «تورات »، «انجيل »، «زبور»، «صحف »، و «قرآن » همه در اين ماه نازل شده اند. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: «تورات » در ششم ماه مبارك رمضان و «انجيل » در دوازدهم و «زبور» در هيجدهم و «قرآن مجيد» در شب قدر نازل گرديده است . به اين ترتيب ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاى بزرگ آسمانى و ماه تعليم و تربيت بوده است چرا كه تربيت و پرورش بدون تعليم و آموزش صحيح ممكن نيست ، برنامه تربيتى روزه نيز بايد با آگاهى هر چه بيشتر و عميق تر از تعليمات آسمانى هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمى را از آلودگى گناه شستشو دهد. در آخرين جمعه ماه شعبان پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) براى آماده ساختن ياران خود جهت استقبال از ماه مبارك رمضان خطبه اى خواند و اهميت اين ماه را چنين گوشزد نمود: «اى مردم ! ماه خدا با بركت آمرزش و رحمت به سوى شما رو مى آورد. اين ماه برترين ماه ها است روزهاى آن برتر از روزهاى ديگر، و شبهاى آن بهترين شبها است لحظات و ساعات اين ماه بهترين ساعات است . ماهى است كه به ميهمانى خدا دعوت شده ايد و از كسانى كه مورد اكرام خدا هستند مى باشيد. نفسهاى شما همچون تسبيح ، خوابتان چون عبادت ، اعمالتان مقبول ، و دعايتان مستجاب است . بنابراين با نيتهاى خالص و دلهاى پاك از خداوند بخواهيد تا شما را در روزه
داشتن و تلاوت قرآن در اين ماه توفيق دهد، چرا كه بدبخت كسى است كه از آمرزش الهى در اين ماه بزرگ محروم گردد. با گرسنگى و تشنگى خويش در اين ماه به ياد گرسنگى و تشنگى رستاخيز باشيد، بر فقراء و بينوايان بخشش كنيد، پيران خويش را گرامى داريد، به خردسالان رحمت آوريد، پيوند خويشاوندى را محكم سازيد. زبانهايتان را از گناه باز داريد، چشمان خويش را از آنچه نگاه كردنش حلال نيست بپوشانيد، گوشهاى خويش را از آنچه شنيدنش حرام است فرا گيريد بر يتيمان مردم شفقت و محبت كنيد، تا با يتيمان شما چنين كنند...»
قاعده لا حرج
در آيات فوق اشاره اى به اين نكته شده بود كه خدا بر شما آسان مى گيرد و نمى خواهد به زحمت بيفتيد، مسلما اين اشاره در اينجا ناظر به مساءله روزه و فوائد آن و حكم مسافر و بيمار است ، ولى با توجه به كلى بودن از آن يك قاعده عمومى نسبت به تمام احكام اسلامى استفاده مى شود و از مدارك قاعده معروف
«لا حرج » است . اين قاعده مى گويد: اساس قوانين اسلام بر سختگيرى نيست ، و اگر در جائى حكمى توليد مشقت شديد كند، موقتا برداشته مى شود، چنانكه فقها فرموده اند «هر گاه وضو گرفتن يا ايستادن به هنگام نماز و مانند اينها انسان را شديدا به زحمت بيندازد، مبدل به تيمم و نماز نشسته مى شود» در آيه ۷۸ سوره حج نيز مى خوانيم : هو اجتباكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج :«او شما را برگزيد و در دين خود تكليف مشقت بارى براى شما قرار نداد». حديث معروف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ): بعثت على الشريعة السمحة السهلة : «من مبعوث به آئين سهل و آسانى شده ام » نيز اشاره به همين مطلب است .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |