الْقَلاَئِد
«قَلائِد» از مادّه «قَلْد» جمع «قلاده» به معناى چیزى است که به گردن انسان یا حیوانى مى اندازند و در اینجا منظور چهارپایانى است که براى قربانى در مراسم حج آنها را نشان مى گذارند، بنابراین «قَلائِد» به معناى قربانى هاى نشان دار در مراسم حج و عمره است.
ریشه کلمه
- قلد (۴ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن فلس) تابيدن «قَلَدَ الْحَبْلَ: فَتَلَهُ» يعنى ريسمان را تابيد، قَليد و مَقْلُود به معنى تابيده است. قِلادَة به كسر قاف تابيده ايست كه به گردن بندند از ريسمان باشد يا نقره يا چيز ديگر. [مائده:2]. قَلائد جمع قِلادَة و آن مثل لنگه كفش و غيره است كه به گردن قربانى مىبندند تا معلوم شود قربانى است و كسى متعرض آن نشود مراد از قلائد در آيه قربانيهاى طوق دار است. يعنى: به عبادتها و علائم خداوند و به ماه حرام و به قربانيها و قربانيهاى طوق دار بى احترامى نكنيد و مزاحمت ننمائيد. * [زمر:62-63]. [شورى:12]. در اقرب الموارد گويد: مقلاد به معنى كليد و خزانه... جمع آن مقاليد است در مجمع واحد آن را مقليد و مقلاد و معنى آن را مفتاح و خزانه نقل كرده است ولى در كشاف و جوامع الجامع آن را كليدها معنى كرده و گفته از لفظ خود مفرد ندارد و كشاف به قولى مفرد آن را مقليد نقل مىكند. پس مقاليد در آيه به معنى كليدها يا خزائن است و خزانههاى آسمان و زمين براى خداست يعنى او مالك امر و حاكم آنهاست. ولى نگارنده به قرينه [منافقون:7]. ترجيح مىدهم كه مراد خزائن باشد و در «خزن» راجع به آن صحبت شده است در نهج البلاغه خطبه 131 فرموده «وَ قَذَفَتْ اِلَيْهِ السَّمواتُ وَالْاَرَصُونَ مَقاليدَها» آسمانها و زمينها كليدهاى خود را به سوى خدا انداختهاند و در خطبه 136 در وصف امام عصر «عليه السلام» فرموده «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْاَرْضُ مِنْ اَفاليذِ كَبِدِها وَ تُلْقى اِلَيْهِ سلْماً مِقاليدَها».