النساء ٨٨
کپی متن آیه |
---|
فَمَا لَکُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِمَا کَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً |
ترجمه
النساء ٨٧ | آیه ٨٨ | النساء ٨٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِئَتَیْنِ»: دو دسته. حال ضمیر (کُمْ) است، یا خبر (أَصْبَحْتُمْ) محذوف است و تقدیر چنین است: فَمَا لَکُمْ أَصْبَحْتُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ. «أَرْکَسَهُمْ»: آنان را واژگون و دگرگون نموده است. ایشان را بر اثر نفاق به سوی کفر برگشت داده است.
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آيه پنج قول است: اول عده اى گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله است، درباره كسانى كه تخلف از فرمان پيامبر در غزوه احد نموده و به طرف مدينه برگشته بودند.
قومى مى گفتند: اينان كه تخلف ورزيدند، كافرند و قومى ديگر گفتند: مؤمن اند. چنان كه از زيد بن ثابت نقل نمايند.
دوم، مجاهد و ابوجعفر و فرّاء گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا براى كسانى است كه از مكه وارد مدينه شده بودند و مسلمانى خود را آشكار ساخته سپس به مكه برگشتند و اظهار شرك نمودند و با سرمايه مشركين به يمامه سفر كردند و مسلمين در صدد دستگيرى آنها برآمدند و در ميان آنان اختلاف افتاد، عده اى گفتند: آنها را دستگير نمى كنيم زيرا مؤمن هستند و عده ديگر گفتند: آنان مرتد شدند و بايد دستگير شوند سپس اين آية نازل گرديد.
سوم، ابن عباس و ضحاك و قتادة گويند: اختلاف آنها درباره عده اى از اهل شرك بود كه در مكه اظهار اسلام كردند و سپس با مشركين بر ضد مسلمين كمك مينمودند، عده اى گفتند: خون و مال آنها حلال است و عده اى ديگر گفتند: خون ريختن و غارت مال آنها حرام است.
چهارم، سدى گويد: درباره قومى نازل گرديد كه در مدينه بودند و از روى نفاق اراده خارج شدن از مدينه را داشتند سپس به مؤمنين گفته بودند كه ميرويم و برميگرديم، عده اى گفتند: اينان منافق اند و عده اى گفتند: اينان مؤمن اند.
پنجم، ابن زيد گويد: اختلاف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اهل الاذلّ يعنى عبدالله بن ابىسلول و اصحاب اوست موقعى كه درباره عائشه سخن ميگفتند.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا «88»
چرا دربارهى منافقانى كه خداوند به خاطر اعمالشان، آنان را سرنگون كرده دو دسته شدهايد؟! آيا مىخواهيد كسانى را كه خدا گمراه كرده، به راه آوريد؟ (مگر نمىدانيد) هر كه را خداوند گمراه كند، هرگز راهى براى نجاتش نخواهى يافت؟
نکته ها
كلمه «اركاس» به معناى واژگون كردن است، و مراد از «أَرْكَسَهُمْ» در آيه واژگونى فكرى منافقان است.
در چند آيهى قبل براى واسطه شدن و شفاعت در كار خير و شر آيهاى خوانديم. اين آيه نمونهاى از شفاعت براى منافقان را بيان مىكند.
گروهى در مكّه به ظاهر مسلمان شدند، ولى هجرت نكردند و در عمل با مشركان بودند.
بعدها كه هجرت كردند، (شايد هم براى جاسوسى) مؤمنان دربارهى آنان دو نظر داشتند.
بعضى مىگفتند: چون به توحيد و معاد شهادت مىدهند، رفتار برادرانه با آنان داشته باشيم، وبعضى به خاطر ترك هجرت وهمكارى آنان با كفّار، طرفدار برخورد منفى با آنان بودند، كه اين آيه نازل شد.
جملات قرآن را بايد در كنار هم معنا كنيم؛ در اين آيه هم «أَضَلَّ اللَّهُ» داريم و هم «يُضْلِلِ اللَّهُ»، ولى جمله «بِما كَسَبُوا» نيز هست. يعنى گمراه كردن الهى، به خاطر عملكرد خودماست.
جلد 2 - صفحه 125
پیام ها
1- با وجود رهبرى همچون پيامبر، تشتّت آرا ناپسند است. فَما لَكُمْ ...
2- براى برخورد با منافقان، قاطعيّت و يكپارچگى لازم است. فَما لَكُمْ ... فِئَتَيْنِ
ا كَسَبُوا»
4- دايهى مهربانتر از مادر نباشيد. آنكه خود، مقدّمات سقوطش را فراهم كرده، چرا دلسوزى؟ بِما كَسَبُوا ... أَ تُرِيدُونَ
5- وقتى پيمانه گناه پر شود، قهر خدا حتمى است. همهى عوامل در برابر قدرت خدا بىاثر مىشوند. «وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»
6- كسى كه طبق نظام قانونمند الهى بخاطر عملكردش از گردونه خارج شد، حتى تو كه پيامبرى راهى براى نجاتش نمىيابى. «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
«1» فروع كافى، جلد 3، كتاب الجنائز، صفحه 251، حديث هفتم.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 532
شأن نزول: آوردهاند كه قومى مسلمان از مكه هجرت كردند. در اثناى راه پشيمان گشته، بازگشتند و اظهار كفر نمودند. بعد مسافرت به يمامه كردند و به پيغام از اسلام خود خبر به مدينه رسانيدند. مسلمانان را در باب آنها اختلاف افتاد. بعضى به ايمان ايشان قائل بودند، و برخى به نفاق آنها حكم كردند. آيه آمد:
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ: پس چيست شما را در شأن منافقان كه متفرق شديد به دو فرقه. قول ديگر آنكه: بعضى مهاجران، ناخوشى هواى مدينه را بهانه ساخته، از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اجازه اقامت به باديه را نموده، از مدينه بيرون رفتند و ملحق به مشركان مكه شدند. صحابه را در اسلام آنها ترديدى پديد آمد. اين آيه نازل شد كه شما چرا دو فرقه شديد و بر كفر ايشان اتفاق نمىكنيد؟ اين قول از ابى جعفر عليه السّلام مروى است. «1» قول سوم- آنكه آيه در شأن متخلفان روز «احد» بود، كه گفتند: لو نعلم قتالا لا اتّبعناكم: و اصحاب در ايشان اختلاف كردند. بعضى گفتند آنها را مىكشيم، و برخى از قتل آنها امتناع مىكردند. حق تعالى فرمود: چيست شما را كه بر كفر آنها اتفاق نمىكنيد و آنها را نمىكشيد.
وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ: و حال آنكه خداى تعالى باز گردانيده و رد نموده است ايشان را مقلوبا به حكم كفره كه آن قتل و سبى باشد، بِما كَسَبُوا: به سبب آنچه كسب نمودند، كه آن اعراض ايشان است از مؤمنان و لاحق شدن به كافران. حاصل آنكه به سبب سوء اختيار ايشان كفر را، خداوند حكم كفره را بر آنها مترتب فرمود. أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ: آيا مىخواهيد كه راه نمائيد كسى را كه خذلان نموده و واگذاشته است خداى تعالى، به سبب فرط عناد و جحود ايشان و توفيق هدايت را از ايشان بازداشته، و يا ايشان را به ضلالت مسمى ساخته، و يا حكم به ضلالت ايشان نموده، و يا از راه بهشت او
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 478 (به نقل از مجمع البيان)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 533
را به واسطه كفرش گردانيده؟ پس چگونه ايشان را راه راست و هدايت نمائيد در صورتى كه حق تعالى آنها را هدايت نمود به ارسال رسل و انزال كتب و ايشان اعراض كردند. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه خدا خذلان كند او را و به حال خود گذارد، و يا او را به ضلالت موسوم سازد، يا گمراه يابد، و يا حكم به ضلالت او نمايد، و يا از راه جنت بگرداند به جهت توغل و انكار و عناد او، با وجود معرفت او به حقيقت و حقيت اسلام، فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا: و چون خدا مضطر ننمود و خود ميل به كفر كرد، پس نيابى هرگز مر او را راهى به حق و طريقى به هدايت.
رفع شبهه: اشاعره به ظاهر آيه استدلال جبر را نمايند، لكن چنين نيست؛ زيرا معنى اصلى اضلال را هلاكت گفتهاند. و چون به خداى تعالى نسبت داده شود عذاب و عقاب را، محقق مىنمايد؛ يعنى هر كه را مشيت اكراهى الهى تعلق به عذاب و عقاب او گرفته به سبب سوء اختيارش بر كفر، هر آينه راه لطفى براى او نخواهد بود و خذلان فرمايد او را وقتى كه هدايت و ارشاد و لطف در او مؤثر نباشد.
دليل ديگر آنكه: چسان مىشود نعوذ باللّه خدا بندگان را گمراه فرمايد و حال آنكه در باره شيطان فرمايد: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً. يعنى و هر آينه به تحقيق شيطان گمراه كند بسيارى از شما را به جهت متابعتش. و به فرعون نيز اسناد داده كه: وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى. يعنى گمراه كرد فرعون، قوم خود را و راه را به آنها ننمود. پس اگر حق تعالى بندگان را گمراه يا كافر نمودى، ديگر اسناد به غير ندادى.
دليل ديگر آنكه: اگر خدا بندگان را گمراه يا كافر گرداند و در آخرت، ايشان را به سبب كفر و ضلالت معذب فرمايد، نهايت ظلم خواهد بود. و حال آنكه فرموده: وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ، و لا ظُلْمَ الْيَوْمَ. مثل آنكه سياه حبشى را عقوبت كند كه چرا رنگ تو سياه شده، بايستى سفيد باشد. يا شخص بلند قامت را تعذيب كند كه چرا طويل شدهاى، بايستى قصير باشى. و اين ظلم
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 534
صريح، و عقلا قبيح باشد، و ذات اقدس ذو الجلال منزه از قبيح و مبرى از ظلم است.
دليل ديگر: اگر كفر در كافر، و ضلالت در مضلّ، و فسق در فاسق، و ظلم را در ظالم، خدا جعل كرده باشد، هر آينه انقطاع حجت انبيا و الزام رسل لازم آيد، و حال آنكه فرمايد: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. يعنى: انزال كتب و ارسال رسل را نموديم تا بندگان را بر خدا حجت نباشد؛ بعد از آمدن رسولان و پيغمبران، حجت خداى را باشد.
دليل ديگر آنكه: خداوند وجود انسانى را به فطرت اسلامى خلق فرموده، به مصداق آيه شريفه: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها. و ايضا حديث نبوى: كلّ مولود يولد على الفطرة. «1» كه مراد از فطرت، فطرت توحيد و ايمان است كه تمام نفوس بشر بر آن متخلق و متولد شوند. و در اين دار تكليف هم خداوند به سبب رسول باطنى (عقل) و رسول ظاهرى (پيغمبر) ايمان و كفر، طاعت و معصيت، هدايت و ضلالت، حق و باطل، نجات و هلاكت را مبين و موضح فرمود كه:
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً. يعنى: ما هدايت را به تمام مردم نموديم، يك دسته قبول هدايت نموده، مؤمن و شاكر شدند، و جمعى ديگر به سوء اختيار خود نپذيرفته، كفور و كافر شدند. پس بدين دلايل متقنه، ثابت گرديد كه كفر و ضلالت و فسق و ظلم را خود بندگان موجب و فاعل باشند، نه خداى تعالى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
ترجمه
پس چيست مر شما را در منافقان دو دستگى با آنكه خدا بر گردانيد آنها را بآنچه كسب نمودند آيا ميخواهيد كه هدايت كنيد كسيرا كه گمراه كرد خدا و كسيرا كه گمراه كرد خدا پس هرگز نيابى براى او راهى.
جلد 2 صفحه 97
تفسير
ملامت بر اختلاف و دو دسته شدن مسلمانان است در باره منافقان چنانچه در مجمع از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه نازل شده است در باره قوميكه از مكه آمدند و اظهار اسلام نمودند پس برگشتند بمكه و اظهار شرك كردند پس مسافرت بيمامه نمودند و مسلمانان اختلاف كردند در جنگ با آنها براى آنكه اختلاف داشتند در اسلام و شرك آنها و برگردانيدن خدا آنها را بكفر عبارت از خذلان و ترك هدايت آنها است براى عدم قابليتشان و اختيارشان ارتداد را و نبايد مسلمين اميدوار بهدايت كسانى باشند كه خداوند آنها را بحال خودشان واگذاشته و هدايت نفرموده و چنين اشخاصى راه هدايت ندارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَما لَكُم فِي المُنافِقِينَ فِئَتَينِ وَ اللّهُ أَركَسَهُم بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
پس چه چيز باعث شده که شما مؤمنين در حق منافقين دو دسته شدهايد يك دسته براي اظهار اينها ايمان را ميگوييد مؤمن هستند و با آنها معامله ايمان ميكنيد و يك دسته براي كشف نفاق آنها با آنها معامله كفر ميكنيد و حال آنكه خداوند اينها را دور انداخته و از رحمت خود بيرون كرده بواسطه كارهاي آنها و اعمال زشت و اظهار كفر خود آيا شما ميخواهيد هدايت كنيد كسي را که خدا آنها را اضلال فرموده و قابل هدايت نيستند و كسي را که خداوند اضلال فرمايد پس نمييابي براي او راه هدايتي.
جلد 5 - صفحه 159
(كلام در اينکه آيه در چند مقام واقع ميشود) مقام اول- در جمله فَما لَكُم فِي المُنافِقِينَ فِئَتَينِ منافق كسي را گويند که در باطن كافر است لكن در ظاهر اظهار اسلام ميكند و شهادتين ميگويد اينکه تا مادامي که باطنش مكشوف نشده بايد حكم باسلاميت او نمود و با او معامله اسلام كرد چنانچه در قرآن ميفرمايد وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إِلَيكُمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً نساء آيه 94، لكن در قيامت باشد عذاب گرفتار است إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ نساء آيه 145، و اما اگر باطنش ظاهر شد چه خودش ظاهر كند چنانچه مورد آيه همين است که جماعتي از مشركين آمدند مدينه و اظهار اسلام كردند و چون برگشتند بمكه نزد مشركين كفر خود را فاش كردند بنا بر خبري که منسوب بحضرت باقر عليه السّلام است که در مجمع البيان نسبت ميدهد يا خداوند خبر از باطن آنها داد ديگر نبايد با آنها معامله اسلام نمود و مفاد آيه همين است که مسلمانان در حق اينها دو دسته شدند يك دسته گفتند مؤمن هستند چون شهادتين گفتند يك دسته گفتند كافر هستند چون شرك خود را فاش نمودند خداوند مذمت ميفرمايد دودستگي را بلكه بايد تمام مسلمين با آنها معامله كفر نمايند بلكه اشد از ساير كفار مقام دوم- در جمله وَ اللّهُ أَركَسَهُم بِما كَسَبُوا ركس بمعني دور انداختن است خدا اينها را دور انداخته و علت و سبب دور انداختن انها عمليات آنها است که خود را از قابليت هدايت انداختهاند و فاسد كردهاند که مفاد بما كسبوا است هسته خرما موقعي که فاسد شد و گنديد ديگر قابل رشد نيست بايد دور انداخت و زحمت بيهوده در باره او نكشيد، پس دور انداختن خدا اينها را از راه بياعتنايي و مضايقه از هدايت آنها نيست بلكه از راه عدم قابليت آنها است آنهم بدست خود آنها.
مقام سوم- در جمله أَ تُرِيدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ ضلالت بمعني گمراهي
جلد 5 - صفحه 160
است و راه بجايي نبردن است، و اضلال الهي همان دور انداختن باعث ضلالت ميشود در واقع مراتب طوليست اعمال اينها علت سقوط از قابليت هدايت است و سقوط از قابليت هدايت علت دور انداختن آنها است و دور انداختن علت ضلالت آنها است لذا نسبت ضلالت را بخدا داده چون علتش دور انداختن خدا است، و معني ضلالت آنها اينست که نه مؤمنين آنها را بخود راه ميدهند نه مشركين آنها را قبول ميكنند آدم دو رو همين طور است چنانچه در قرآن ميفرمايد مُذَبذَبِينَ بَينَ ذلِكَ لا إِلي هؤُلاءِ وَ لا إِلي هؤُلاءِ نساء آيه 143، و كسي که اينکه مراحل را طي كرده آيا شما مسلمانان ميخواهيد او را هدايت كنيد هرگز ممكن نيست چون شرط هدايت قابليت است چنانچه ذكر شد بلكه تمام طرق و راهها بر او بسته ميشود و بهيچ كيشي او را نميپذيرند نه كيش يهود، نه نصاري، نه مجوس، نه مشرك، نه مؤمن. چون از او نفاق و دو رويي مشاهده كردهاند، و اينکه مفاد جمله وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا که هرگز راهي براي او پيدا نخواهي كرد نعوذ باللّه تعالي من ذلک.
و شايد اينكه محل منافق درك اسفل آتش است علتش همين باشد که دركات جهنم که محل كفار است و معاندين در سلسله مراتب هر كدام در يك از طبقات و دركات هستند هيچكدام منافق را نميپذيرند که با آنها در آن درك و طبقه باشد تا آنكه ببرند آخرين دركات که فقط هم جنس خود او آنجا هستند.
161
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اختلاف مسلمانان صدر اسلام، در شیوه برخورد با منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)
۲- نکوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)
۳- لزوم وحدت نظر مسلمانان بر محور فرمانهاى الهى در برابر منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)
۴- شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان (و من یشفع شفاعة سیّئة ... فما لکم فى المنافقین فئتین) «فاء» در «فما لکم» تفریع بر آیه ۸۵ و بیانگر مصداقى از «شفاعة سیّئة» است.
۵- طرفدارى و شفاعت از منافقان، مورد نکوهش الهى و مصداق شفاعت سیّئة (و من یشفع شفاعة سیّئة ... فما لکم فى المنافقین فئتین)
۶- اعمال نارواى منافقان، عامل واژگونه شدن فهم و درک آنان (و اللّه ارکسهم بما کسبوا) «ارکاس» به معناى برگرداندن و وارونه کردن است که به قرینه «اتریدون ... »، مراد از آن وارونه شدن درک آنان براى هدایت یافتن است.
۷- اعمال نارواى منافقان، عامل برگشت آنان به کفر و ضلالت (و اللّه ارکسهم بما کسبوا) با توجه به جمله «بما کفروا» در آیه بعد، از مصادیق «ارکاس» (وارونه شدن)، گرایش آنان به کفر است.
۸- طرد و اضلال منافقان از سوى خدا، دلیل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است. (فما لکم فى المنافقین فئتین و اللّه ارکسهم بما کسبوا) جمله «و اللّه ارکسهم بما کسبوا»، حالیه است ; یعنى در حالى که خداوند آنها را وارونه و طرد کرده، چرا از آنان طرفدارى مى کنید.
۹- نقش تعیین کننده عمل انسان در سرنوشت او (و اللّه ارکسهم بما کسبوا)
۱۰- اضلال آدمیان از سوى خداوند، پیامد و کیفر اعمال نارواى خود آنان است. (و اللّه ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)
۱۱- امید به هدایت منافقان، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان (اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)
۱۲- خداوند، گمراه کننده منافقان (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)
۱۳- ناتوانى مردم از هدایت گمراه کنندگان به دست خداوند (و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)
۱۴- هدایت و ضلالت، داراى نظامى قانونمند (و اللّه ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)
۱۵- ناتوانى مردم از هدایت منافقان (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)
۱۶- ناتوانى همه انسانها و تمامى عوامل در برابر اراده خدا (اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)
۱۷- امید برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدایت منافقان، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدایت و گمراهى (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)
۱۸- ناتوانى توده مردم از درک هدایت ناپذیرى انسانها پس از اضلال الهى (من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً) مخاطب قرار گرفتن پیامبر (فلن تجد)، با وجود اینکه مؤمنان مورد خطاب بودند، براى اشاره به این معناست که عموم مردم توان درک این حقیقت را ندارند و فقط پیامبر (ص) مى تواند این حقیقت را درک کند.
۱۹- کسى را که خداوند گمراه کند، پیامبر (ص) نیز راهى براى هدایت او نخواهد داشت. (و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)
موضوعات مرتبط
- اتحاد: اهمیّت اتحاد ۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴
- انسان: ضعف انسان ۱۶ ; فرجام انسان ۹
- تولّى و تبرّى:۸
- خدا: اراده خدا ۱۶ ; اضلال خدا ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۸، ۱۹ ; سرزنش خدا ۲، ۵
- شفاعت: ناپسند ۵
- عمل: آثار عمل ۹ ; آثار عمل ناپسند ۶، ۷، ۱۰ ; کیفر عمل ناپسند ۱۰
- فهم: موانع فهم ۶
- کفر: عوامل کفر ۷
- گمراهان: هدایت گمراهان ۱۳، ۱۹
- گمراهى: عوامل گمراهى ۷، ۱۰، ۱۲ ; قانونمندى گمراهى ۱۴، ۱۷
- محمّد (ص): محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۱۹
- مسلمانان: اختلاف مسلمانان ۱ ،۲ ; سرزنش مسلمانان ۲ ; مسلمانان صدر اسلام ۱، ۴، ۱۱، ۱۷ ; مسلمانان و منافقان ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۱، ۱۷
- منافقان: اعراض از منافقان ۸ ; برخورد با منافقان ۱، ۲ ; رابطه با منافقان ۸ ; شفاعت از منافقان ۴، ۵ ; عمل منافقان ۶، ۷ ; گمراهى منافقان ۸، ۱۲ ; هدایت منافقان ۱۱، ۱۵، ۱۷
- هدایت: قانونمندى هدایت ۱۴، ۱۷ ; موانع هدایت ۱۳، ۱۸، ۱۹
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۲۳.
- ↑ در صحيح بخارى و صحيح مسلم و نيز ديگران از علماى عامه موضوع اول را از زيد بن ثابت روايت كرده اند.
- ↑ صاحب مجمع البيان موضوع دوم را از امام باقر|امام محمدباقر عليهالسلام نقل نموده و نيز گويد از حسن بصرى هم روايت شده است.