النساء ٨١
کپی متن آیه |
---|
وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَکْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ وَکِيلاً |
ترجمه
النساء ٨٠ | آیه ٨١ | النساء ٨٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«طَاعَةٌ»: سمعاً و طاعةً. فرمانبرداریم. خبر مبتدای محذوفی است و تقدیر آن چنین است: أَمْرُنَا طَاعَة. «بَرَزُوا»: بیرون رفتند. خارج شدند. «بَیَّتَ»: در خفاء چارهجوئی کرد. در شب تدبیر و چارهاندیشی کرد. «أَعْرِضْ عَنْهُمْ»: بدیشان اعتناء مکن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
اين آيه درباره عده اى از منافقين مانند خلاس بن سويد نازل گرديده كه وقتى كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى آمد اظهار اخلاص و فرمانبردارى مينمود و هنگامى كه از نزد پيامبر بيرون ميرفت به نفاق و دوروئى مى پرداخت.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا «81»
(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگويند: اطاعت! پس چون از نزد تو بيرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بيتوتهها برخلاف گفتهى تو كار مىكنند، ولى خداوند، آنچه را در اين جلسات مىگذرد، مىنويسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توكّل كن، وكافى است كه خداوند، پشتيبان باشد.
پیام ها
1- به هر اظهار وفادارى و ايمانى دلگرم نباشيد، چرا كه منافقان با چرب زبانى خود را مطيع جلوه مىدهند. «يَقُولُونَ طاعَةٌ»
2- منافقان، جلسات سرّى شبانه و تشكيلات گروهى دارند. «بَيَّتَ طائِفَةٌ»
3- دشمنان از نقاط كور وتاريك استفاده مىكنند، از توطئههاى آنان غافل نباشيد.
«بَيَّتَ»
4- قرآن، در انتقاد، همه را يكسان نمىداند. «طائِفَةٌ مِنْهُمْ»
5- خداوند، به حساب توطئهها وشيطنتهاى منافقان خواهد رسيد. «يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ»
6- در برابر توطئههاى سرى منافقان تنها بر خدا بايد توكّل كرد، توكّل عامل موفقيّت است. «فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» 7- خداوند، حامى مسلمانان و رسول اكرم صلى الله عليه و آله است و پرده از توطئههاى منافقان برداشته و با امدادهاى غيبى آنان را يارى مىكند. «وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 116
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (81)
بعد از آن احوال منافقان را كه اظهار اطاعت و اضمار خلاف آن مىنمودند، مىفرمايد:
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ: و مىگويند منافقان در حضور تو كه امر ما فرمانبردارى است يا از ما فرمان بردن است. فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ: پس چون بيرون روند از نزديك تو؛ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ: مىنشينند شب در محل خلوتى براى تدبير و تمشيت امور طايفه از ايشان و با يكديگر در آن مجلس شب گويند، غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ: غير از آنچه در حضور تو مىگويند، و يا غير آنچه تو با ايشان مىگوئى.
وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ: و خداوند امر فرمايد ملائكه كرام الكاتبين را تا مينويسند آنچه در شب تدبير مىكنند و مىگويند از مخالفت قول تو تا ايشان را به آن مجازات نمايند در روز قيامت، و يا آنكه انزال فرمايد در كتاب كه قرآن است و تو را اخبار نمايد. چون چنين است، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ: پس اعراض
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 517
كن و رو بگردان از عتاب ايشان كه به واسطه اظهار اسلام، حكم قتل بر ايشان جايز نيست. و يا آنكه ايشان را به عنوان نفاق نام مبر، بلكه ستر آنها نما تا آنكه امر اسلام استقرارى پيدا كند. وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ: و توكل كن بر خدا در همه امور، خصوصا در كار ايشان. حاصل آنكه همه امور خود را به او واگذار. وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا: و كافى است خداى قائم به امور بندگان، و متصرف در احوال ايشان، و كفايت كننده مهمات متوكلان، پس كفايت معره اذيت ايشان كند از تو، و به جهت تو از ايشان انتقام كشد، يا در دنيا يا در آخرت يا در هر دو.
تنبيه: يكى از صراط وصول به مقاصد و سعادات و نجات از مهالك و آفات، مقام توكل بر خداست، يعنى اعتماد كردن و مطمئن بودن قلب بنده در جميع امور خود به خدا، و تفويض همه كارها بپروردگار و اعتقاد جازم به اينكه بالاتر از قدرت او قدرتى نيست و فوق علم او علمى نه، و عنايت و مهربانى از عنايت و مهربانى او افزونتر نيست، و غايت رحمت و عطوفت را به هر فردى از بندگان خود دارد. پس كسى كه اين اعتقاد را داشته باشد، البته اعتماد به خدا و به غيرى التفات نمىكند. چون به اين مقام، بنده رسد، خداى تعالى كفايت كل مهمات او نمايد.
«در جامع الاخبار»:
1- قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من احبّ ان يكون اتقى النّاس فليتوكّل على اللّه. «1» 2- قال امير المؤمنين عليه السّلام: من وثق باللّه اراه السّرور و من توكّل عليه كفاه الامور. «2» 3- قال الباقر عليه السّلام: من توكّل على اللّه لا يغلب و من اعتصم باللّه
«1» بحار الانوار، جلد 71، صفحه 151، نسخه بحار: «اقوى الناس».
«2» مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 518
لا يهزم. «1» درجات توكل- بدان كه براى اين صفت در ضعف و قوت، سه درجه است:
اول- آن كه وثوق و اعتماد و اطمينان او به كفايت خدا، مثل حال او باشد نسبت به كسى كه و كيل او گرديده؛ و اين ضعيفترين درجات توكل است و منافاتى با سعى و تدبير خود ندارد. چنانكه كسى ديگرى را در امرى و كيل مىكند. هر سعى و تدبيرى كه و كيل نمايد از ارتكاب او، منافاتى با توكيل ندارد.
دوم- آن كه وثوق او به خدا، مثل حال طفل باشد با مادر خود. چه او جز مادرى نمىشناسد و به سوى غير او اعتماد ندارد. و چون او را ببيند، در هر حال به دامن او مىآويزد و در غياب او چون امرى به او رو دهد، اول چيزى كه به زبان آرد مادر است. و صاحب اين مرتبه، چنان غرق توكل است كه از توكل خود نيز غافل است و همه تدبيرات و سعيها، منافى اين مرتبه است، مگر تدبير گريختن به خدا و پناه جستن به او به واسطه دعا و تضرع.
سيّم- آن كه آدمى در نزد امر الهى مانند ميت بين دست غسال باشد، يعنى خود را در پيش قدرت حق، ميت ببيند و جميع حركات و سكنات خود را از قدرت ازليه داند. و اين بالاترين درجات است. صاحب اين مرتبه بسا باشد ترك دعا و سؤال را كند از راه وثوق به كرم و عنايت حق تعالى. و از اين قسم است توكل حضرت ابراهيم خليل الرحمن در هنگامى كه او را در منجنيق نهادند كه به آتش افكنند. جبرئيل به او گفت: آيا حاجت دارى؟ فرمود: با تو نه. جبرئيل گفت: با آنكه دارى، بخواه و حاجت خود را بطلب. فرمود: حسبى من سؤالى علمه بحالى. يعنى: علم خدا به حال من، كفايت سؤال مرا مىكند.
فورا خطاب رسيد: يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ. «2» و اين مرتبه بسيار نادر و
«1» مدرك ياد شده.
«2» سوره انبياء، آيه 69.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 519
عزيز الوجود است، و مرتبه يقين است و خاصيه ذوات مقدسه اولياء اللّه مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (81)
ترجمه
و مىگويند اطاعت پس چون بيرون روند از نزد تو تدبير مىكنند در شب طائفه از آنها غير از آنچه تو مىگوئى و خدا مىنويسد آنچه را تدبير مىكنند در شب پس اعراض كن از آنها و توكل كن بر خدا و بس است خداوند كه باشد قائم بامر..
تفسير
منافقين چون فرمان پيغمبر (ص) را مىشنيدند عرض مىكردند اطاعت يعنى شأن ما طاعت و فرمانبردارى است ولى شبانه دور يكديگر جمع ميشدند و تدبير مىنمودند قيام بر مخالفت با اوامر آنحضرت را اين بود كه خداوند آنها را رسوا فرمود و پيغمبر (ص) را بوحى از حال آنها با خبر ساخت و آنحضرت را دلدارى داد كه از مخالفت آنها انديشه بخاطر مبارك راه ندهد و بداند كه تمام تدابير شبانه آنها در نامه اعمالشان براى مجازات ثبت و ضبط خواهد شد و بدون مشيت الهى آنها قادر بر مخالفت نمىشوند و وظيفه پيغمبر (ص) آنستكه بكلى از آنها اعراض نمايد و مستظهر بآنها نباشد و از خلاف آنها باك نداشته باشد و توكل بخدا نمايد و از خدا نصرت اسلام را بخواهد خداوند كافى است كه كفايت شرّ آنها را نموده قيام بامر تاييد دين فرمايد
جلد 2 صفحه 90
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِن عِندِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنهُم غَيرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللّهُ يَكتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعرِض عَنهُم وَ تَوَكَّل عَلَي اللّهِ وَ كَفي بِاللّهِ وَكِيلاً (81)
و ميگويند که طاعة است يعني اطاعت ميكنيم پس زماني که از نزد تو بروند شبانه اجتماع ميكنند جماعتي از آنها بر غير آنچه که تو فرمودهاي و خداوند مينويسد آنچه را که شبانه اجتماع كردهاند پس از آنها اعراض و صرف نظر كن و توكل بر خدا كن و خداوند تو را كفايت ميكند در وكالت.
اينکه آيه در مذمت جماعتي از منافقين است که موقع تشرف خدمت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم اظهار اطاعة ميكنند مخصوصا در امر جهاد ولي در خفاي پيغمبر (ص) شبها دور هم مينشينند و بر خلاف دستور حضرت تصميم ميگيرند خداوند از اسرار آنها مطلع است و بر ضمائر آنها آگاه است و در محلش مينويسد و ضبط ميكند.
وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ كلمه طاعة متعلق بفعل محذوف است يعني نطيع طاعة چنانچه اگر كسي بشما امري كند در جوابش ميگويي سمعا و طاعه.
جلد 5 - صفحه 148
فَإِذا بَرَزُوا مِن عِندِكَ بروز بمعني از پرده و غلاف ظاهر شدن است مثل شمشير که از غلاف بيرون آيد و مستور که از ستر خارج شود كانه اينکه منافقين تا مادامي که حضور پيغمبر و مؤمنين هستند عقائد باطني خود را مستور نموده اظهار موافقت ميكنند و ميگويند فرمايشات شما مطاع و متبع است و زماني که از خدمتت خارج ميشوند (بيت طائفة منهم) بيتوته شب بجايي ماندن است يعني شبانه دور هم جمع ميشوند و تصميم بر مخالفت شما ميگيرند (غير الذي تقول) بغير گفته شما عمل ميكنند و بناي مخالفت ميگذارند.
وَ اللّهُ يَكتُبُ ما يُبَيِّتُونَ يا در نامه عمل آنها نوشته ميشود يا در جاي ديگر ضبط ميشود.
فَأَعرِض عَنهُم همچه اصحابي بكار شما نميآيد بايد چشم از آنها پوشيد يا در ميدان جنگ حاضر نميشوند يا اگر حاضر شدند فرار ميكنند و باعث شك مسلمين ميشوند چنانچه در احد كردند.
وَ تَوَكَّل عَلَي اللّهِ تو كار خود بخدا واگذار و خوش دل باش، خداوند تو را ياري خواهد فرمود و نصرت ظفر را نصيب تو خواهد نمود (که رحم اگر نكند مدعي خدا بكند) وَ كَفي بِاللّهِ وَكِيلًا احتياج بديگري نداري وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ طلاق آيه 3.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اظهار اطاعت کامل در پیشگاه رسول خدا و چاره اندیشى براى مخالفت با وى در جلسات سرى، شیوه گروهى از مسلمانان صدر اسلام (و یقولون طاعة فاذا برزوا من عندک بیّت طائفة منهم غیر الذى تقول) «طاعة» خبر براى مبتداى محذوف مى باشد ; یعنى «امرنا طاعة» (کار ما اطاعت از توست). فعل مضارع «یقولون» و «یبیتون» دلالت بر استمرار دارد و حاکى از شیوه آنهاست. «یبیّتون»، از مصدر «تبییت»، به معناى تدبیر امور است «غیر الذى تقول» به معناى مخالفت امر پیامبر (ص) است.
۲- چاره اندیشى گروهى از مسلمانان براى مخالفت و نادیده گرفتن فرمان پیامبر خدا به نبرد با دشمنان دین (یقولون طاعة ... بیّت طائفة منهم غیر الذى تقول) با توجّه به آیات پیشین که درباره جهاد بود، فرمان مورد نظر در این آیه همان دستور جهاد و شرکت در نبرد علیه دشمنان است.
۳- جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان علیه پیامبر (ص) در مدینه (و یقولون طاعة فاذا برزوا من عندک بیّت طائفة منهم غیر الذى تقول) برخى گفته اند که این آیه درباره منافقان است.
۳- سران گروهى از مسلمانان ضعیف الایمان، داراى جلساتى سرى و شبانه، به منظور چاره اندیشى براى مخالفت با پیامبر اسلام (ص) (بیّت طائفة منهم غیر الذى تقول) ظاهر آیه شریفه این است که تمامى کسانى که اظهار اطاعت مى کردند در صدد مخالفت بودند، نه تنها طائفه اى از آنها ; بنابراین مراد از طائفه به مناسبت حکم و موضوع سران آنها مى باشد.
۵- اِخبار غیبى خداى تعالى از برنامه هاى توطئه آمیز و مخفیانه مسلمانان متخلف (فاذا برزوا من عندک بیّت طائفة منهم غیر الذى تقول)
۶- خداوند خود ثبت کننده گفته ها و توطئه هاى سرى توطئه گران در پرونده اعمال آنان (و اللّه یکتب ما یُبیّتون)
۷- توطئه گران علیه پیامبر (ص) و فرامین او، مورد تهدید و مؤاخذه خداوند (و اللّه یکتب ما یُبیّتون) جمله «و اللّه یکتب ... » علاوه بر بیان اینکه اعمال آدمیان ثبت مى شود، کنایه از تهدید مخالفان و توطئه گران و مؤاخذه آنان نیز است.
۸- ثبت تمامى رفتار و گفتار آدمیان در پرونده اعمالشان (و اللّه یکتب ما یُبیّتون)
۹- اعراض و بى اعتنایى به مسلمانان توطئه گر و دو رو، توصیه و فرمان خداوند به پیامبر خویش (و یقولون طاعة ... فاعرض عنهم)
۱۰- پیامبر (ص)، مأمور مدارا با مسلمانانى که در برابر فرامین آن حضرت برخورد منافقانه داشتند. (و یقولون طاعة ... فاعرض عنهم) در برداشت فوق، «اعراض» به معناى گذشت گرفته شده است ; یعنى در صدد انتقام از آنان مباش.
۱۱- ضرورت توکل و اعتماد همگان بر خدا (و توکّل على اللّه)
۱۲- توکل بر خدا، کارساز براى رفع مشکلات (و توکّل على اللّه)
۱۳- اعراض پیامبر (ص) از توطئه گران، دربردارنده پیامدها و مشکلاتى براى آن حضرت (فاعرض عنهم و توکّل على اللّه) امر به توکل پس از امر به اعراض، دلالت بر این دارد که رویگردانى از متخلفان و بى اعتنایى به آنان ممکن است مشکلاتى در پى داشته باشد که توکل بر خداوند را ایجاب مى کند.
۱۴- پیامبر (ص)، وظیفه دار توکل به خداوند، براى دور ماندن از پیامدهاى اعراض از مسلمانان متخلف (و یقولون طاعة ... فاعرض عنهم و توکّل على اللّه و کفى باللّه وکیلا)
۱۵- خداوند، وکیل است. (و کفى باللّه وکیلا)
۱۶- خداوند، وکیلى کفایت کننده براى انسان متوکّل (و توکّل على اللّه و کفى باللّه وکیلا)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۹
- اسماء و صفات: وکیل اسماء و صفات ۱۵، ۱۶
- توطئهگران: اجتناب از توطئهگران ۱۳ ; تهدید توطئهگران ۷
- توکّل: آثار توکّل ۱۲ ; اهمیّت توکّل ۱۱، ۱۴ ; توکّل بر خدا ۱۱
- خدا: افعال خدا ۶ ; تهدیدهاى خدا ۷ ; علم غیب خدا ۵ ; وصایاى خدا ۹
- دشمنان: مبارزه با دشمنان ۲
- سختى: عوامل تسهیل سختى ۱۲
- عمل: ثبت عمل ۶، ۸
- متخلفان: اجتناب از متخلفان ۱۴
- متوکّلان:۱۶
- محمّد (ص): اطاعت از محمّد (ص) ۱ ; دشمنان محمّد (ص) ۷ ; عصیان از محمّد (ص) ۱ ; محمّد (ص) و مسلمانان ۱۰ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۱۰، ۱۴ ; مشکلات محمّد (ص) ۱۳
- مخالفان: روش برخورد با مخالفان ۹
- مسلمانان: عصیان مسلمانان ۵ ; مدارا با مسلمانان ۱۰ ; مسلمانان صدر اسلام ۴ ; مسلمانان و دشمنان ۲ ; مسلمانان و محمّد (ص) ۴ ; نفاق در مسلمانان ۹ ; نفاق در مسلمانان صدر اسلام ۱
- منافقان: اجتناب از منافقان ۹ ; توطئه منافقان ۳ ; منافقان صدر اسلام ۳ ; منافقان مدینه ۳ ; منافقان و محمّد (ص) ۳
منابع