الناس ٤
کپی متن آیه |
---|
مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ |
ترجمه
الناس ٣ | آیه ٤ | الناس ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْوَسْوَاسِ»: وسوسهکننده. وسوسهگر. مراد اهریمن است. اسم مصدر است و به معنی اسم فاعل، یعنی «مُوَسْوِس» به کار رفته است. «الْخَنَّاسِ»: واپس رونده. یعنی موجودی است که برای گول زدن شخص به سراغش میآید، ولی همین که آن فرد برای نبرد با او از خدا یاری خواست، شکست میخورد و واپس میکشد و میدان را خالی میکند و در انتظار فرصت بعدی میماند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4» الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
(اى پيامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدميان. پادشاه آدميان. معبود آدميان. از شرّ وسوسه شيطان. آن كه انديشه بد در دل مردمان افكند. از جنس جنّ باشد يا انسان.
نکته ها
در قرآن، بيش از 300 مرتبه كلمه «قُلْ» آمده كه بسيارى از آنها فرمان خداوند به پيامبر است و در پاسخ مخالفان يا موافقان مىباشد.
كلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسهگر مىآيد و هم به معناى وسوسه و خطورات و افكار ناروا، ولى در اينجا به معناى وسوسهگر است.
گفتنِ كلمه «أَعُوذُ» براى نجات از خطرات كافى نيست، بلكه بايد در عمل نيز از عوامل خطرساز دورى كرد. وگرنه خانه را در مسير سيل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّيل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. كسى كه مىگويد: «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، بايد در عمل نيز از سرچشمههاى فساد دورى كند.
اول چيزى كه محسوس انسان است، رشد و تكامل و تربيت اوست، «بِرَبِّ النَّاسِ» بعد سياست و تدبير و حكومت. «مَلِكِ النَّاسِ» و همين كه رشد او بالا رفت عبادت و پرستش
جلد 10 - صفحه 653
است. «إِلهِ النَّاسِ»
به كسى بايد پناه برد كه اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» «1» او از خيانت چشمها و آنچه سينهها پنهان مىكند آگاه است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان بر دل انسان آرميده است، هرگاه ياد خدا كند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىكند. فاذا ذكر العبد الله خنس ... و اذا غفل وسوس «2»
كسانى كه ديگران را به ترديد و وسوسه مىاندازند، كار شيطانى مىكنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آيا شما علم داريد كه صالح پيامبر است؟ و با اين كلام در مردم ترديد به وجود مىآوردند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» «3»
در اول قرآن با «بِسْمِ اللَّهِ» از خدا استمداد كرديم و در آخر قرآن نيز به خدا پناه مىبريم.
«خناس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشينى است. شيطان هم خودش مخفى است و هم كارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجيه در لباس زيبا جلوه مىكند و موفق مىشود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: شيطان با ظاهرنمايى حق و باطل را بهم در مىآميزد و بدين شكل بر طرفداران خود غالب مىشود.
«فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه» «4»
حالا كه شيطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآيد تا موفق شود، ما هم بايد ياد خدا را زياد كنيم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است كه هرگاه گرفتار مىشود دعا مىكند و پناهندگى مىخواهد و همين كه خطر رفع شد، گويا ما را نمىشناسد. «5»
در اين سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مىگيرد و با ايمان و عقل و فكر ما بازى مىكند، سه بار نام خداوند ياد شده است: «بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ» اما در سوره فلق كه شرور خارج از سينههاست، يكبار نام خداوند مطرح است. «بِرَبِّ الْفَلَقِ» آرى خطر انحراف فكرى و تأثير آن در روح به مراتب بيشتر از خطرات خارجى است و
«1». غافر، 19.
«2». بحارالانوار، ج 67، ص 49.
«3». اعراف، 75.
«4». نهج البلاغه، خطبه 50.
«5». يونس، 11.
جلد 10 - صفحه 654
دشمنان فرهنگى و فكرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناكترند.
در روايات آمده است كه شيطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. ياران خود را جمع و از آنان استمداد كرد. هر كدام مطلبى گفتند، ولى يكى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مىكنم و توبه را از يادش مىبرم. ابليس اين طرح فراموشى توبه را پسنديد. «1»
حالا كه او «بِرَبِّ النَّاسِ» است، پس شيوههاى تربيتى ديگران را نپذيريم. حالا كه او «مَلِكِ النَّاسِ» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «إِلهِ النَّاسِ» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسههاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مىكند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميعها و وعدهها، امروز و فردا كردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است:
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ» «2»، «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ» «3» اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونهاى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيهاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «4» هنگامى كه شيطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تكرار كلمه «ناس» در «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «بِرَبِّ النَّاسِ» آمد، بعد «مَلِكِ النَّاسِ» و سپس «إِلهِ النَّاسِ»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديكتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «بِرَبِّ النَّاسِ»
چنانكه كودكان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس كسى كه قدرت دارد، «مَلِكِ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». طه، 120.
«3». حج، 52.
«4». اعراف، 201.
جلد 10 - صفحه 655
النَّاسِ» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حيات. «إِلهِ النَّاسِ»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مىكند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. قُلْ أَعُوذُ ...
به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خاطرات و وسوسههايى كه بىاختيار بر انسان عارض مىشود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امتى ما حدثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلم» «1».
پیام ها
1- پيامبر، امين وحى است و چيزى از خود نمىگويد. «قُلْ»
2- خطرات به قدرى شديد است كه خدا به پيامبرش دستور پناه بردن مىدهد.
«قُلْ أَعُوذُ»
3- بدون استمداد از خدا، امكان مبارزه با شرور نيست. «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
4- گناهكاران نبايد مأيوس شوند، زيرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «بِرَبِّ النَّاسِ»
5- وقتى پيامبر، به خدا پناه مىبرد، وظيفه ما روشن است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
6- انسان بايد خود را تحت تربيت خداوند بداند، «بِرَبِّ النَّاسِ» سلطنت و حكومت او را بپذيرد، «مَلِكِ النَّاسِ» و او را معبود خود قرار دهد. «إِلهِ النَّاسِ»
7- انسان بىايمان، به قدرت و جمعيّت و قوميّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مىشوند. «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ»
8- بالاترين خطرها پنهانترين آنهاست كه وسوسه درونى باشد. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» «والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». بحارالانوار، ج 17، ص 54.
جلد 10 - صفحه 656
خاتمه
«اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
در روايت آمده است كه حضرت على عليه السلام همواره هنگام پايان دادن و ختم قرآن، اين گونه دعا مىكردند:
«اللهم اشرح بالقرآن صدرى و استعمل بالقرآن بدنى و نور بالقرآن بصائرى و أطلق بالقرآن لسانى و اعنى عليه ما أبقيتنى فانه لا حول و لا قوة الا بك» «1»
«1» بحارالانوار 89 ص 209.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4»
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ: پناه مىبرم از شر وسوسه كننده مردمان، به پروردگار ايشان كه مالك امور ايشان و اله و معبود ايشان است. چنانچه بعضى از عبيد چون به امر عظيم گرفتار شوند استغاثه مىكنند به مولا و والى و مخدوم خود.
بيان- وسوسه عبارت از صوت خفى و مراد از وسواس، شيطان است كه القا نمايد كلام خفى كه مفهوم آن به قلوب بدون سماع رسد كه خطرات باشد.
الْخَنَّاسِ: آن باز پس رونده و نهان شونده، وقتى كه ياد خدا نمايند. اين وصف شيطان است كه چون بنده خدا را ياد كند، باز پس رود و مىگريزد و چون از ذكر خدا غافل شود، به وسوسه در آيد. چنانچه از سعيد بن جبير مروى است:
«اذا ذكر الانسان ربه خنس الشيطان و ولى و اذا غفل وسوس اليه» «1» بعد از آن وصف فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4»
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار مردم
پادشاه مردم
معبود مردم
از شرّ وسوسه كنندهاى كه چون نام خدا برده شود دور ميشود
آنچنان كسى كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم
از جن و انس.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه دستور فرموده به پيغمبر خود كه بگو تا بگويند امّت تو پناه ميبرم بپروردگار مردم كه آنها را خلق فرموده و پرورش داده و نگهدارى نموده و مينمايد و بپادشاه حقيقى مردم كه تدبير و تقدير و تصرف و تسلّط و فرمان فرمائى در ملك وجود از آن او است و بمعبود مردم كه منحصر در استحقاق ستايش و پرستش است و اينكه هر سه عنوان كه ربوبيّت و سلطنت و الوهيّت باشد بناس اضافه شده با آنكه او پروردگار و پادشاه و معبود تمام موجودات است شايد بملاحظه آن باشد كه مقصود بخطاب مردمند و آنها بايد در مواقع لازمه استعاذه نمايند و بدانند كه پروردگار و فرمانفرما و معبود بحق آنان خداوند منّان است و وقتى كه اين عناوين براى خداوند نسبت بانسان كه اشرف و اعظم موجودات است ثابت شود براى غير آنان ثابت است و مردم بيشتر متوجه ميشوند كه چنين پروردگار و پادشاه و معبودى دارند كه مستقلا بآنها اضافه دارد و شايد نكته تكرار ناس و عدم اكتفاء بضمير هم همين باشد علاوه بر مراعات سجع و نظم كلام كه معلوم است موقوف بآنست و در هر حال بايد پناه برد بخدا از شرّ شخص وسوسه كننده چون وسواس مصدر است و ظاهرا در معناى فاعل استعمال شده براى مبالغه در تحذير از آن كه اين صفت دارد خناس است يعنى چون نام
جلد 5 صفحه 458
خدا برده شود عقب نشينى ميكند و قمى ره فرموده الخنّاس نام شيطان است و بنابر اين عطف بيان ميشود براى الوسواس و او آن چنان كسى است كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم كه در سينهها جاى دارد و اين شخص وسوسه كننده براى گمراه نمودن مردم از جنس جن و انس فراوان است كه بايد از آنها بخدا پناه برد و بنابر آنكه الخنّاس اسم شيطان باشد يا بايد گفت اينجا در معناى وصفى خود استعمال شده كه آن دور شدن بشنيدن اسم خدا است يا بايد گفت من الجنّة بيان جنس وسواس خنّاس است و النّاس عطف است بر وسواس و مراد آنست كه بايد پناه برد بخدا از شر شيطان كه از جن است و از شر مردم بد جنس ولى انصاف آنست كه معناى اوّل ظاهر است و شياطين انسى بسيارند و شرح آن در سوره انعام گذشت در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه براى دل او دو گوش است در جوف او يك گوش در آن ميدمد وسواس خناس و يك گوش ميدمد در آن فرشته پس تأييد ميكند خدا مؤمن را بآن فرشته و اين مراد از تأييد خدا است آنان را بروح خود و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه هيچ دلى نيست مگر آنكه دو گوش دارد بر يكى از آن دو فرشته مرشد و بر ديگرى شيطان مفتّن است اين امر ميكند او را و آن منع مينمايد همچنين از مردم شيطانى است كه وادار مينمايد مردم را بگناهها چنانچه وادار مينمايد شيطانى كه از جن است و شأن نزول اين سوره در سوره قبل گذشت و الحمد للّه على ما أنعم و الشّكر له على ما ألهم و الصلوة و السلام على سيّد العرب و العجم محمّد و آله مصابيح الظّلم و اللعنة على اعدائهم اجمعين من الأوّلين و الاخرين و قد بلغت بحول اللّه تعالى غاية مرادى و مرامى في أسعد الاوقات ليلة عيد الغدير من سنة ثلاث و ثمانين بعد الالف من الهجرة النبويّة صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ «4»
وسوسه مقابل الهام و وحي است، و وسوسه از شياطين است که شرحش ميآيد که در حديث داريم از علي بن ابراهيم از حضرت صادق (ع):
قال: ما من قلب الا فله اذنان علي احدهما ملك مرشد و علي الاخر شيطان مفتن هذا يأمره و هذا يزجره و من- النّاس شيطان انسي يحمل النّاس علي المعاصي کما يحمل الشيطان من الجن.
الخَنّاسِ خنس مستور شدن و پنهان شدن و غروب كردن و دوري جستن است اينکه شياطين انسي و جني پس از آنكه آمدند و اغوا كردند و انسان را در ضرر انداختند پنهان ميشوند چنانچه درباره شيطان ميفرمايد: وَ قالَ الشَّيطانُ لَمّا قُضِيَ الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُم وَعدَ الحَقِّ وَ وَعَدتُكُم فَأَخلَفتُكُم وَ ما كانَ لِي عَلَيكُم مِن سُلطانٍ إِلّا أَن دَعَوتُكُم
جلد 18 - صفحه 277
فَاستَجَبتُم لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنفُسَكُم ما أَنَا بِمُصرِخِكُم وَ ما أَنتُم بِمُصرِخِيَّ ابراهيم آيه 22. انسان اگر پناه ببرد بخداي متعال خداوند اينکه شياطين را از او دور ميكند و از ضرر آنها محفوظ ميماند، اما اگر رو بشياطين برود بالاخص شياطين انسي او را ميبرند تا قعر جهنم و دست برنميدارند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- لذا در این آیه میافزاید: «از شرّ وسوسهگر پنهانکار» (من شر الوسواس الخناس).
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مورد هجوم وسوسه هاى پى گیر دشمنانى بود که مقاصد سوء خود را پوشیده نگه مى داشتند. (من شرّ الوسواس الخنّاس) «وسوسه» به معناى تصورات پست است (مفردات). به شرّى که به قلب خطور کند و نیز به آنچه خیرى در آن نباشد، «وسواس» گفته مى شود (مصباح). کلمه «وسواس» اسم مصدر «وسوسة» است و براى مبالغه بر شخص وسوسه کننده اطلاق شده است; یعنى، او به قدرى وسوسه گر است که گویا خود مصداق «وسوسه کردن» یا «تفکر پلید» است. «خنّاس» - که صیغه مبالغه و یا بیانگر نسبت است - از ریشه «خُنوس» (گرفته خاطر شدن و نهان ساختن خویش «لسان العرب») و به معناى «بسیار نهانکار» یا «اهل نهانکارى» مى باشد.
۲ - پناه بردن به خداوند و توجه به ربوبیت، فرمان روایى و الوهیت او، فرمانى الهى به پیامبر(ص)، براى محفوظ ماندن آن حضرت از وسوسه هاى دشمن (قل أعوذ بربّ الناس . ملک الناس . إله الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس)
۳ - لزوم برحذر ماندن از وسوسه گرانى که خود را رسوا نکرده و نیت خویش را برملا نمى سازند. (من شرّ الوسواس الخنّاس)
۴ - خداوند، بر بى اثر ساختن وسوسه هاى شدید و مرموز دشمنان، توانا است. (قل أعوذ بربّ الناس ... من شرّ الوسواس الخنّاس)
۵ - ربوبیت و فرمان روایى خداوند بر مردم و شایستگى او براى الوهیت، دلیل توانایى او بر ناکام گذاشتن وسوسه گران (بربّ الناس . ملک الناس . إله الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس)
۶ - شیطان، موجودى بس وسوسه گر و پنهان کار (من شرّ الوسواس الخنّاس) یکى از مصداق هاى مورد نظر براى «وسواس» - به قرینه کلمه «جِنّة» در آخر سوره - «شیطان» است.
۷ - شیطان، فریب کارى که پس از القاى فکر پلید در انسان، خود را کنار کشیده و متوارى مى شود. (من شرّ الوسواس الخنّاس) براى فعل «خَنَسَ» چند معنا ذکر شده است; از جمله: عقب نشینى کرد; بازگشت، متوارى و غایب شد (لسان العرب). براساس این معانى، آیه شریفه ترسیمى از وسوسه گرى هاى شیطان دارد که پس از هر وسوسه، خود را عقب کشیده، مخفى مى شود; تا آن وسوسه کار خود را کرده و زمینه را براى وسوسه بعدى فراهم سازد.
روایات و احادیث
۸ - «عن النبى(ص) قال: إنّ الشیطان واضعٌ خَطْمَه على قلب ابن آدم فإنْ ذکَرَ اللّه خنس و إن نسى إلْتَقَمَ قلبَه فذلک «الوسواس الخنّاس»;[۱] از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: شیطان پوزه خود را بر قلب آدمیزاد قرار مى دهد. پس اگر او خدا را یاد کرد، شیطان خود را عقب مى کشد و پنهان مى شود و اگر [یاد خدا را] فراموش کرد، قلب او را مى رباید و این است «الوسواس الخنّاس»».
موضوعات مرتبط
- استعاذه: اهمیت استعاذه به خدا ۲
- خدا: توصیه هاى خدا ۲; حاکمیت خدا ۵; دلایل قدرت خدا ۵; ربوبیت خدا ۵; قدرت خدا ۴
- دشمنان: موانع وسوسه دشمنان ۲، ۴
- ذکر: آثار ذکر خدا ۸; اهمیت ذکر الوهیت خدا ۲; اهمیت ذکر حاکمیت خدا ۲; اهمیت ذکر ربوبیت خدا ۲
- شیطان: پلیدى شیطان ۷; پنهانکارى شیطان ۶; روش برخورد شیطان ۷; عوامل فرار شیطان ۸; فرار شیطان ۷; وسوسه شیطان ۶، ۷; ویژگیهاى شیطان ۶
- محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۲; توطئه دشمنان محمد(ص) ۱; توطئه علیه محمد(ص) ۱; عوامل مصونیت محمد(ص) ۲; وسوسه دشمنان محمد(ص) ۱
- وسوسه گران: اعراض از وسوسه گران ۳; موانع وسوسه گران ۵
منابع
- ↑ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۹۴; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۷۲۵، ح ۵.