المعارج ٢٢
کپی متن آیه |
---|
إِلاَّ الْمُصَلِّينَ |
ترجمه
المعارج ٢١ | آیه ٢٢ | المعارج ٢٣ | ||||||||||||||
|
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلَّا الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23»
همانا انسان، بىتاب و حريص آفريده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خيرى به او رسد، بخيل است. مگر نمازگزاران. آنان كه بر نمازشان مداومت دارند.
نکته ها
«هلوع» به معناى انسان بىصبر و حريص است.
سؤال: خداوند در برخى آيات، آفرينش انسان را بهترين: «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «1» و خود را بهترين خالق برشمرده است: «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «2»* امّا در اين آيات، تصريح شده كه انسان، حريص و بخيل آفريده شده است. اين دو چگونه با يكديگر قابل جمع است؟
پاسخ: در آفرينش انسان، امور متضادّ قرار داده شده و اين رمز تكامل است. نفس، انسان را به بدى سوق مىدهد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» «3» ولى عقل، انسان را از آن باز مىدارد:
«نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» «4» و رشد انسان در انتخاب ميان اين تقابلهاست كه به تربيت و تزكيه انسان مىانجامد.
بر اساس روايات، بهترين عمل آن است كه تداوم داشته باشد. «5» «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»
«1». تين، 4.
«2». مؤمنون، 14.
«3». يوسف، 53.
«4». نازعات، 40.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 216
روايات زيادى در مورد حرص وارد شده «1» كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
«الحرص لا يزيد فى الرزق» حرص، رزق را زياد نمىكند.
من كثر حرصه ... ذل قدرهكسى كه حرصش بيشتر باشد، خوار و ذليل مىشود.
«رب حريص قتله حرصه» چه بسا انسان حريص كه حرصش او را بكشد.
«ليس لحريص غناء» حريص، هرگز بى نياز نمىشود.
«الحرص يرزى بالمروة» حريص، مروّت و جوانمردى خود را از دست مىدهد.
«الحرص مطية التعب» حرص، بستر رنجهاست.
«لا حياء لحريص» حريص، به خاطر رسيدن به مال، عفّت و حيا را كنار بگذارد.
«الحريص الاسير» حريص، اسير است.
«الحرص علامة الفقر» حرص، نشانه فقر است.
«الحرص يفسد الايقان» حرص، يقين به مقدّرات الهى را فاسد مىكند.
«الحرص موقع فى كثير العيوب» حرص، انسان را در عيوب بسيارى قرار مىدهد.
«لا يلقى الحريص مستريحا» انسان حريص، آسايش و راحتى ندارد.
پیام ها
1- نشانه حريص بودن دو چيز است: جَزَع به هنگام سختى و بُخل به هنگام كاميابى. «هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»
2- ريشه بسيارى از ناهنجارىها، حرص و بخل است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً
3- انسان بسيار كم ظرفيّت است، با تماس با سختى فرياد مىزند و بخل مىورزد.
مَسَّهُ ... مَسَّهُ
4- راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است. خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ
5- طبع مادّى انسان به سوى حرص و بخل ميل دارد و نماز و ياد خدا آن را مهار مىكند. إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ
«1». غررالحكم.
جلد 10 - صفحه 217
6- انسان بدون نماز مضطرب است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ
7- آثار نماز در گرو مداومت بر آن است. «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22»
«1»- منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 10.
جلد 13 - صفحه 313
پس استثنا فرمايد مؤمنين را:
إِلَّا الْمُصَلِّينَ: جميع مردمان به اين دو صفت موصوفند، مگر نمازگزارندگان. بعد به صفاتى معرفى فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15»
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20»
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25»
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30)
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)
ترجمه
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را
و زنش و برادرش را
و عشيرهاش را
جلد 5 صفحه 271
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است
و چون برسد او را خوبى منع كننده است
مگر نماز گزاران
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند.
تفسير
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد
جلد 5 صفحه 272
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه
جلد 5 صفحه 273
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع
جلد 5 صفحه 274
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاَّ المُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُم عَلي صَلاتِهِم دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَموالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ «24» لِلسّائِلِ وَ المَحرُومِ «25» وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَومِ الدِّينِ «26»
وَ الَّذِينَ هُم مِن عَذابِ رَبِّهِم مُشفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِم غَيرُ مَأمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ «29» إِلاّ عَلي أَزواجِهِم أَو ما مَلَكَت أَيمانُهُم فَإِنَّهُم غَيرُ مَلُومِينَ (30)
فقط استثناء فرموده از افراد انسان كساني را که داراي اينکه صفات باشند که ميفرمايد:
مگر نمازگزاران كساني که دوام دارد نماز آنها يعني پنج نماز واجبي از آنها ترك نميشود و كساني که در اموال خود حقي بر سائلين و محرومين قرار دادهاند و كساني که اعتقاد دارند و تصديق ميكنند بروز جزاء روز قيامت و كساني که از عذاب
جلد 17 - صفحه 191
پروردگار خود ميترسند، زيرا عذاب پروردگار آنها غير مأمون است احدي امن از آن ندارد و كساني که عورت خود را حفظ ميكنند مگر بر زنهاي خود و شوهرهاي خود يا كنيزان خود بملك يمين مالك شدند پس بدرستي که آنها غير ملومين هستند يعني ملامت ندارند.
إِلَّا المُصَلِّينَ که در ميان واجبات ديني اهم از تمام آنها است که ميفرمايند:
(الصلاة خير موضوع من شاء استقل و من شاء استكثر)
و (الصلاة معراج المؤمن و
(اول ما يحاسب به العبد يوم القيامة الصلاة)
و
(عنوان صحيفة المؤمن الصلاة ان قبلت قبل ما سواه و ان ردت رد ما سواها
و
(الصلاة عمود الدين من لا صلوة له لا دين له
و البته مراد صلوة صحيحه است که تام الاجزاء و الشرائط باشد و گفتند:
(تارك الصلاة كافر)
و ضايع الصلاة بلا ايمان از دنيا ميرود.
الَّذِينَ هُم عَلي صَلاتِهِم دائِمُونَ از اول بلوغ نماز واجب ميشود تا نفس آخر که ميفرمايد:
(لا تسقط بحال)
و اقسام صلوة از واجبه و مندوبه موقته و غير موقته و احكام نماز و عوارض آن و مسائل آن بسيار است بايد يك نماز بدون عذر شرعي از او فوت نشود.
وَ الَّذِينَ فِي أَموالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ حقوق ذوي الحقوق از زكوات و اخماس و مظالم عباد و ارحام و مضطرين و حفظ نفس محترمه و حفظ دين و نذور و كفارات و ساير واجبات ماليه و صدقات مندوبه و صله ارحام و دستگيري از بيچارگان و درماندهگان.
لِلسّائِلِ اگرچه سؤال مذموم است بالاخص كساني که كسب آنها گدايي است در صورتي که احتياج نداشته باشند حرام است که تعبير بسائل بكف ميكنند، و لكن رد سائل هم مذموم است.
وَ المَحرُومِ كساني هستند که خدا ميفرمايد: لِلفُقَراءِ الَّذِينَ أُحصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لا يَستَطِيعُونَ ضَرباً فِي الأَرضِ يَحسَبُهُمُ الجاهِلُ أَغنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِيماهُم لا يَسئَلُونَ النّاسَ إِلحافاً بقره آيه 284.
جلد 17 - صفحه 192
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَومِ الدِّينِ اعتقاد بروز جزا و پاداش عمل دارند و در مقام تحصيل آخرت و مثوبات آن بر ميآيند که عبارة اخري ايمان باشد آنهم ايمان كامل که هيچ كوتاهي در آن نكرده باشند.
وَ الَّذِينَ هُم مِن عَذابِ رَبِّهِم مُشفِقُونَ خائف هستند، خوف مؤمن از جهاتي است يكي آنكه ميترسد که خدا نخواسته در بقيه عمر سلب ايمان بشود و بي ايمان از دنيا برود و دائما از خدا طلب ميكند حفظ ايمان و عاقبت بخيري را، ديگر آنكه بدون توبه از دنيا برود و بر فرض توبه مورد قبول نشود، و ديگر آنكه اگر خدا با بنده بعدل رفتار كند براي يك لغزش عذاب نمايد حق دارد، ديگر آنكه عباداتش رد شود و مورد قبول نگردد که مؤمن دائما بايد بين خوف و رجاء باشد که دو معصيت كبيره امن من مكر اللّه و يأس عن روح اللّه است.
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِم غَيرُ مَأمُونٍ احدي از فرداي خود خبر ندارد آيا با سعادت از دنيا ميرود يا با شقاوت.
وَ الَّذِينَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ فرج بمعني عورت است و عورت در رجال عبارت است از قبل و دبر و بيضتان و عجان و ظهار فاصله بين عورتين و پشت عورت و حفظ آن از زنا و لواط و استمناء و نظر است که واجب است ستر كند و حرام است نظر بعورت ديگران كند، و در نساء سه قسم عورت دارند يكي بر مردم نامحرم تمام بدن از موي سر تا كف پا فقط استثناء شده قرصه صورت و دست تا بند دست و روي پا تا مفصل آنهم مشروط به اينكه زينت نشده باشد مثل ابرو و چشم و لب و ساير اعضاء صورت يا دست و پا، و در نماز و طواف هم ستر واجب است، و يكي بر محارم از رجال از ناف تا زانو حتي بر پدر و فرزند و برادر، و يكي بر نساء قبل و دبر و ما بينهما و ما حولهما حتي بر مادر و دختر و خواهر که واجب است ستر كند و حرام است نظر كند.
إِلّا عَلي أَزواجِهِم که مرد نسبت بزوجه و زن نسبت بزوج که همه نوع استمتاع بر طرفين جايز است چه دائميه باشد يا موقته که متعه ميگويند خلافا للعامه که متعه را حرام ميدانند چون عمر حرام كرده که گفت: (متعتان كانتا في عهد رسول اللّه محللتان
جلد 17 - صفحه 193
انا احرمهما و اعاقب عليهما.
أَو ما مَلَكَت أَيمانُهُم که عبارت از كنيز باشد مشروط بر اينكه مزوجه غير نباشد که بر مولي حلال است يا بر كسي که مولي تحليل كرده.
فَإِنَّهُم غَيرُ مَلُومِينَ بلكه بسا واجب ميشود يا مستحبّ است و فضيلت دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- سپس به ذکر اوصاف انسانهای شایسته به صورت یک استثنا ضمن بیان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، میگوید: «مگر نمازگزاران» (الا المصلین).
نکات آیه
۱ - نمازگزاران، مصون از خصلت حرص و آزمندى (إنّ الإنسن خلق هلوعًا ... إلاّ المصلّین)
۲ - نمازگزاران، مبرّا از ناشکیبایى در برابر شرور و بدى ها (إذا مسّه الشرّ جزوعًا ... إلاّ المصلّین)
۳ - نمازگزاران، منزّه از بخلورزى و امساک از رساندن خیر و خوبى به دیگران (و إذا مسّه الخیر منوعًا . إلاّ المصلّین)
۴ - نماز و یاد خدا، تعدیل کننده غرایز و مانع خُلق و خوى ناپسند است. (إنّ الإنسن خلق هلوعًا ... إلاّ المصلّین)
۵ - نماز، مهم ترین صفت مسلمانى و اساسى ترین رکن دین دارى است. (إلاّ المصلّین) از ذکر نماز در آغاز و تقدیم آن بر سایر مسائل و احکام دینى، مطلب یاد شده به دست مى آید.
۶ - تأثیر نماز در جلوگیرى از خصلت حرص و آزمندى، بیش از هر فریضه دیگر است. (إنّ الإنسن خلق هلوعًا ... إلاّ المصلّین) مطلب یاد شده، از ذکر نماز در آغاز و تقدیم آن بر فریضه انفاق، پاک دامنى، امانت دارى و... به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- بخل: مصونیت از بخل ۳
- حرص: مصونیت از حرص ۱; موانع حرص ۶
- دین: ارکان دین ۵
- ذکر: آثار ذکر خدا ۴
- صبر: مصونیت از بى صبرى ۲
- غرایز: عوامل تعدیل غرایز ۴
- نماز: آثار نماز ۴، ۶; اهمیت نماز ۵
- نمازگزاران: فضایل نمازگزاران ۱، ۲، ۳; مصونیت نمازگزاران ۱، ۲، ۳
منابع