المدثر ٣٧
کپی متن آیه |
---|
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ |
ترجمه
المدثر ٣٦ | آیه ٣٧ | المدثر ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَن یَتَقَدَّمَ»: قدم پیش نهد به سوی خیرات و طاعات. «یَتَأَخَّرَ»: عقب بکشد از خیرات و طاعات، یا از بدیها و زشتیها. معنی دیگر آیه: برای کسانی که از شما میخواهند به سوی خیرات و طاعات پیش بروند، و از بدیها و زشتیها کنار بکشند.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا وَ الْقَمَرِ «32» وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ «33» وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ «34» إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ «35» نَذِيراً لِلْبَشَرِ «36» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ «37»
جلد 10 - صفحه 293
به ماه سوگند، چنين نيست (كه كفّار مىپندارند). به شب، آنگاه كه پشت مىكند سوگند. به صبح، آنگاه كه آشكار مىشود سوگند. كه اين (دوزخ)، يكى از بزرگترين پديده هاست. هشدارى، براى بشر است. براى هركس از شما كه بخواهد (در كار خير) مقدّم شود يا متأخر باشد.
نکته ها
«أَسْفَرَ» از «سفر» به معناى پرده برداشتن و آشكار كردن است و به زنان بى حجاب، «سافرات» مىگويند.
«كبر» جمع «كبرى» به معناى بزرگتر است، يعنى اين عذابى كه در آيات قبل بيان شد، تنها يكى از عذابهاى بزرگ الهى است و عذابهاى بزرگ ديگرى نيز وجود دارد.
ماه، به خاطر حركت به دور زمين، نور رسانى در شب، زيبايى و تقويم طبيعى بودن، ايجاد جزر و مدّ و نقشهاى ديگر آن در هستى، يكى از آيات بزرگ الهى است كه سزاوار است به آن سوگند ياد شود.
خداوند در قرآن به تمام بخشهاى زمان يكبار سوگند ياد كرده است ولى به هنگام سحر سه بار سوگند ياد مىكند. «وَ الْفَجْرِ» «1»، «وَ الصُّبْحِ» «2»*، «وَ الضُّحى» «3»، «وَ الْعَصْرِ» «4» هر كدام يك بار آمده، امّا آنگاه كه شب پايان مىپذيرد و سحر مىشود، با سه تعبير آمده است: «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «5»، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»
امام كاظم عليه السلام فرمود: هركس به سوى پذيرفتن ولايت ما پيشى گرفت، از دوزخ دور مىشود و هركس از پذيرش ولايت ما عقب افتاد، در رفتن به دوزخ جلو مىافتد. «8» «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»
«1». فجر، 1.
«2». مدثر، 34.
«3». ضحى، 1.
«4». عصر، 1.
«5». مدثر، 33.
«6». فجر، 4.
«7». تكوير، 17.
«8». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 294
پیام ها
1- آفريدههاى خداوند در طبيعت از چنان اهميّتى برخوردارند كه قابل سوگند هستند. وَ الْقَمَرِ، وَ اللَّيْلِ ... وَ الصُّبْحِ
2- هشدارهاى پيامبر اسلام براى همه بشر است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»
3- براى هدايت آنان، هشدار دادن امرى ضرورى است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»
4- انسان داراى اختيار و اراده است. «لِمَنْ شاءَ»
5- انسان ديندار از ديگران جلوتر است و فرد بىدين عقب مانده است. «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37)
لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ: ترساننده است پيغمبر هر كه را خواهد از شما، أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ: اينكه پيش رود در خير و طاعت، يا باز ايستد از شر و معصيت، يعنى مر جميع مكلفان را كه ايشان دادهاند بر فعل طاعات و ترك معاصى، و عنان اختيار خير و شر در دست ايشان نهادهاند. اگر مىخواهند، تقدم مىنمايند و بر طاعات و خيرات سبقت يابند؛ و اگر خواهند، بازمىايستند و مرتكب معاصى مىشوند.
تتمه: در كتاب كافى- از حضرت كاظم عليه السّلام قال: كلّ من تقدّم الى ولايتنا تأخّر عن سقر و كلّ من تأخّر عن ولايتنا تقدّم الى سقر. «1» فرمود: هر كه پيشى گيرد به ولايت ما، از سقر متأخر گردد، يعنى ناجى شود؛ و هركه متأخر شود از ولايت ما، مقدم گردد از همه به سقر و گرفتار باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32) وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33) وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34) إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلْبَشَرِ (36)
لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37) كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ (39) فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41)
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)
حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ (48) فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49) كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52) كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ (53) كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (55) وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)
ترجمه
نه چنين است سوگند بماه
و سوگند بشب وقتى كه پشت كند و منقضى گردد
و سوگند بصبح چون روشن شود
همانا آن يكى از بزرگترين موجبات تذكّر است
بيم دهندهاى است براى انسان
براى هر كه بخواهد از شما كه مقدّم شود در ايمان يا مؤخر گردد
هر كس بآنچه كسب كرده در گرو است
مگر ياران دست راست
در بهشتهائى ميپرسند
از گناهكاران
چه چيز در آورد شما را در دوزخ
گويند نبوديم از نماز گزاران
و نبوديم كه اطعام كنيم درويش را
و بوديم كه وارد در باطل و بيهوده گوئى ميشديم با بيهوده گويان
و بوديم كه تكذيب مينموديم
جلد 5 صفحه 305
روز جزا را
تا آنكه آمد ما را يقين
پس سود نمىبخشد آنها را شفاعت شفاعتكنندگان
پس چيست آنها را كه از موجبات تذكّر و پند رو گردانند
گوئيا آنها خرهاى رمندهاند
كه گريخته باشند از شير
بلكه ميخواهد هر مردى از آنها كه باو داده شود نامههاى گشاده
نه چنين است بلكه نميترسند از آخرت
نه چنين است همانا آن مايه پند است
پس هر كه بخواهد پند ميگيرد از آن
و پند نميگيرند از آن مگر آنكه بخواهد خدا او سزاوار است كه بترسند مردم از او و سزاوار بآمرزش است.
تفسير
خداوند متعال ردع و منع فرموده است كسانيرا كه منكر سقر و زبانيه و موجب تذكر بودن آيات قرآنيه شدند ميفرمايد نه چنين است كه شما تصوّر نموديد يا انكار فرموده متذكّر شدن آنانرا بمواعظ الهيه و ميفرمايد نه چنين است كه شما متذكّر شويد قسم بماه تابان كه رفعت و عظمت آن مشهود است و قسم بشب وقتى كه پشت كند كه زمان راز و نياز با خدا است و منقضى شود يا بيايد در دنبال روز و موجب آسايش خلق گردد چون اذا دبر با الف و بىهمزه نيز قرائت شده است و آن با معناى اخير انسب است و قسم بصبح وقتى كه عالم را بنور خود منوّر نمايد كه آن سقر يا آيات قرآنيه يكى از بزرگترين موجبات تذكّر بشر متذكّر است و در حديث سابق كه ذكرى بولايت امير المؤمنين عليه السّلام در آن تفسير شده بود احدى الكبر هم بآن تفسير شده و كبر جمع كبرى بمعناى عظمى است و آن موجب ترس و بيم انسان از خدا است نه تمامى بلكه كسانيكه بخواهند پيش قدم در امر خير شوند يا پيروى از ايشان نمايند و در رتبه متأخره بآنها ملحق گردند و زود يا دير قبول اسلام نمايند و در حديث سابق بكسانيكه تقدّم يافتند بولايت و مؤخر شدند از سقر و كسانيكه تأخر يافتند از ولايت و مقدّم شدند بسقر تفسير شده و بعضى تقدّم را عبارت از ايمان و اطاعت و تأخر را عبارت از كفر و معصيت دانسته و گفتهاند مؤمن و مطيع مقدّم است در عقول و درجات و كافر و عاصى مؤخر است در آنها و هر نفسى گرو اعمال خود نزد خدا است و تا از عهده تكاليف الهيّه برنيايد خلاصى براى او متصوّر نيست مگر كسانيكه نامه اعمالشان بدست راستشان داده شد كه برات آزادى از جهنّم را از خدا گرفته و خود را از گرو بيرون
جلد 5 صفحه 306
آوردهاند و در حديث سابق بشيعيان اهل بيت اطهار با تأكيد بقسم تفسير شده و قمّى ره آنرا تأييد نموده است و ايشان در بهشتها از يكديگر سؤال مينمايند از حال گناهكاران يا در آنجا سؤال ميكنند از گناهكاران كه در جهنمند چون ميبينند آنها را كه چه موجب شد كه شما جهنمى شديد و آنها جواب ميدهند كه ما در دنيا از نماز گزاران نبوديم و در بعضى از روايات به اين معنى تصريح شده و در بعضى بترك تبعيّت از ائمه اطهار چون مراد از سابقون در قول خداوند و السّابقون السّابقون اولئك المقرّبون ايشانند و اينجا مراد از مصلّى تابع است و در بعضى بترك تولّاى ايشان و ترك صلوات بر آن ذوات مقدّسه تفسير يا تأويل شده است و از اطعامات واجبه بمساكين و فقرا خوددارى مينموديم و قمّى ره آنرا از قول امام عليه السّلام به نپرداختن خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير نموده است و شايد مراد بيان تعميم آن باشد و ما با اهل معصيت همكارى مينموديم و با اينهمه خطا و گناه منكر روز جزا هم بوديم كه بالاتر از همه است و از اينجا ميتوان استدلال نمود بر آنكه كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و به اين باقى بوديم تا آنكه مرگ گريبان ما را گرفت و يقين كرديم آنچه انبيا و اوليا فرمودند و ما باور نميكرديم راست بود خدا ميفرمايد پس هيچ يك از شفعاء روز جزا از انبيا و اوليا و علما و صلحا از چنين اشخاصى شفاعت نميكنند و بر فرض هم بنمايند پذيرفته نخواهد شد و بحال آنها فائده ندارد پس چه ميشود آنها را كه از قرآن رو گردان شدند و در بعضى از روايات تذكره بولايت مولى تفسير شده گويا آنها خرهاى وحشى هستند كه از شير فرار نمودهاند تشبيه فرموده كسانيرا كه اعراض از حق و تنفّر از استماع آيات قرآن نمودند بخرهاى وحشى كه از مشاهده شير فرار ميكنند و اگر مراد از تذكره ولايت مولى باشد كه ذكر شد تشبيه از دو طرف است يعنى آنها بخرها و مولى بشير تشبيه شده و لطفش زيادتر خواهد بود و چون گفتهاند آنها از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواسته بودند كه براى هر يك نامهاى از خدا بياورد كه در آن نوشته باشد اى فلان بمحمد ايمان بياور تا ايمان بياورند خدا فرموده اينها بمعجزاتى كه از تو در اينمدت ظاهر شده ايمان نميآورند بلكه
جلد 5 صفحه 307
هر يك از آنها منتظرند از آسمان بر ايشان نامههاى سر گشادهاى باسم و رسم بيايد و بخوانند آنها را و ايمان بياورند چنين نخواهد شد خدا تقاضاى بيجا را نمىپذيرد اينها بهانه است جهت اعراض آنها آنستكه ترس از آخرت ندارند و براى اين از قرآن اعراض نمودند و چنين نيست كه آنها ميگويند كه قرآن كافى براى تذكّر ما نيست همانا موجب تذكّر و تنبّه بنحو اتمّ و اكمل همان قرآن است پس كسيكه طالب تذكّر باشد متذكّر و متّعظ ميشود بآن و متذكّر و متّعظ نشوند بآن مگر آنانكه بخواهد خدا تذكّر و اتّعاظ آنها را بآن باراده و اختيار خودشان چون اراده الهيّه سابق بر اراده خلق است و هر عمل خيرى بايد بتوفيق الهى انجام يابد و جبر و تفويض نيست بلكه امر بين امرين است و خداوند سزاوار است كه بندگان از او بترسند و از معصيت او پرهيز نمايند و سزاوار است كه اگر توبه نمايند از تقصير آنها بگذرد و آنانرا بيامرزد در توحيد از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه خدا فرموده من سزاوارم كه بندگان از من بترسند و چيزى را با من شريك قرار ندهند و من سزاوارم كه اگر آنها چيزى را با من شريك قرار ندادند داخل نمايم آنانرا در بهشت و آنكه خداوند قسم ياد فرموده بعزّت و جلال خود كه اهل توحيد را هيچوقت معذّب بآتش نفرمايد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره مدّثر را در نماز واجب خود قرائت نمايد حق است بر خدا كه قرار دهد او را با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در درجه آنحضرت و هيچوقت او را در دنيا بدبخت نفرمايد و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 308
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِمَن شاءَ مِنكُم أَن يَتَقَدَّمَ أَو يَتَأَخَّرَ (37)
از براي هر كس که بخواهد جلو بزند. خداوند تمام وسائل هدايت را در دسترس انسان قرار داده تكوينا و تشريعا که مكرر بيان شده و تمام اسباب معصيت بالاخص امروز موجود است و اختيار باو داده و احدي را مجبور نكرده و اينکه دوره حاضره هم آزادي تام براي آنها هست احدي قدرت بر لا و نعم ندارد. حقير بسيار متفكر هستم و خيال ميكنم و نميدانم صواب است يا خطا که اينکه ابناء نوع امروز صد برابر بلكه هزار برابر از كفار و مشركين و يهود و نصاري و آمريكايي و اروپايي بدتر هستند که اسم اسلام را روي خود گذارده و اسلام را در نظر كفار ننگين كرده هر چه بگويم كم گفتهام همه ميدانيد:
يا مسلمان باش يا كافر دو رنگي تا بكيبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 37)- و سر انجام برای تأکید بیشتر میافزاید این انذار مخصوص گروه معینی نیست بلکه: برای همه افراد بشر است «برای کسانی از شما که میخواهند پیش افتند یا عقب بمانند» [- به سوی هدایت و نیکی پیش روند یا نروند]! (لمن شاء منکم ان یتقدم او یتأخر).
نکات آیه
۱ - انسان، موجودى است مختار و با اراده. (لمن شاء منکم أن یتقدّم أو یتأخّر) جمله «لمن شاء...» خبر مقدم و عبارت «أن یتقدّم...» مبتداى مؤخر است. این مبتدا و خبر، جمله اى خبرى و در مقام انشا است; مانند «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر»، (کهف، آیه ۲۹). بر این اساس مفاد آیه شریفه چنین است: هر کس خواست، پیش تازد و هر کس خواست، واپس رود.
۲ - پیشرفت و تکامل معنوى یا سقوط و انحطاط انسان، در دست خود او است. (لمن شاء منکم أن یتقدّم أو یتأخّر)
۳ - «دین دارى»، موجب پیشرفت و تکامل و «بى دینى»، موجب انحطاط و سقوط است. (لمن شاء منکم أن یتقدّم أو یتأخّر) مقصود از تقدم و تأخر در آیه شریفه - به قرینه نظیر آن در آیه ۱۹ از سوره قبل (إنّ هذه تذکرة فمن شاء اتّخذ إلى ربّه سبیلاً) - ممکن است سبقت در اتخاذ راه خدا و عقب افتادن با تخلّف از آن باشد.
موضوعات مرتبط
- انحطاط: عوامل انحطاط ۲، ۳
- انسان: اختیار انسان ۱، ۲; اراده انسان ۱; ویژگیهاى انسان ۱
- تکامل: عوامل تکامل ۳
- دین: آثار بى دینى ۳
- دیندارى: آثار دیندارى ۳
- شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۳
- گمراهى: عوامل گمراهى ۲
منابع