العلق ١٦
کپی متن آیه |
---|
نَاصِيَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ |
ترجمه
العلق ١٥ | آیه ١٦ | العلق ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَاصِیَةٍ»: بدل است. «خَاطِئَةٍ»: بزهکار. مراد از موی پیشانی دروغگوی بزهکار، صاحب آن است. واژه (نَاصِیَةٍ) به خود پیشانی هم گفته میشود. در این صورت معنی آیه چنین است: پیشانیی که نشانه دروغگوئی و بزهکاری در آن جلوهگر و پیدا است (نگا: المنتخب).
نزول
شأن نزول آیات ۱۵ تا ۱۸:
«شیخ طوسى» گویند: این آیات نیز درباره ابوجهل نازل گردیده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۹ سوره علق
- معناى «قرائت» و مفاد «إقرأ باسم ربّك الّذى خلق ...»
- مراد از امر به قرائت در «إقرأ و ربّك الأكرم» و مفاد توصيف خدا به «الّذى علّم بالقلم» بعد از امر به قرائت
- بى نياز دانستن خود، منشأ و علّت طغيان آدمى است
- توضيحى راجع به تشريع نماز قبل از شب معراج و قبل از نزول قرآن كه از آيه: «أرأيت الّذى عبدا إذا صلّى» استفاده مى شود
- تهديد آن كه مانع نمازگزاردن پيامبر «ص» مى شده
- رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر «ص»
- شأن نزول آيات: «أرأيت الذّى ينهى ...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»
چنين نيست (كه او مىپندارد.) اگر از كار خلافش دست باز ندارد موى پيشانى او را سخت بگيريم. موى پيشانى دورغگوى خطاكار را. پس او اهل محفلش را (به يارى) بخواند. ما هم بزودى مأموران دوزخ را فرامىخوانيم. حاشا از او پيروى مكن و سجده كن و (به خدا) تقرّب جوى.
نکته ها
«نسفعا» فعل است و نون تأكيد آخر آن به صورت تنوين نگاشته شده است. اين كلمه از ريشه «نسفع» به معناى گرفتن، به شدت كشيدن و سيلى به صورت زدن است. «ناصية» به معناى موى جلوى پيشانى است كه براى تحقير، آن را گرفته و مىكشند.
هنگامى كه سوره الرحمن نازل شد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى آن را براى رؤساى قريش مىخواند؟ اصحاب به خاطر برخورد تند و خشن رؤساى قريش ساكت شدند، ولى
جلد 10 - صفحه 539
عبداللّه بن مسعود كه جثّهاى ضعيف داشت قبول كرد. همين كه نزد كعبه سران را ديد، آيات را تلاوت كرد. ابوجهل چنان سيلى به او زد كه از گوش او خون جارى گشت. او گريان نزد پيامبر آمد و حضرت غمناك شد. در جنگ بدر، عبداللّه بن مسعود در ميان كشتههاى مشركان ابوجهل را در آخرين لحظات ديد و روى سينه او نشست. ابوجهل گفت مىدانى كجا نشستهاى؟! گفت «الاسلام يعلو و لا يعلى عليه» ابوجهل گفت به پيامبر بگو: حتى در اين حال، او مبغوضترين فرد نزد من است. حضرت فرمود: فرعونِ موسى در آخرين لحظه ايمان آورد ولى فرعونِ من حتى در آخرين لحظه ايمان نياورد. ابن مسعود سر ابوجهل را از تن جدا و موى سر او را گرفته و نزد پيامبر مىكشيد و آيه «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ» در همين دنيا عملى شد. «1»
كلمه «نادى» به مجلس عمومى يا تفريح گفته مىشود.
«زبانية» جمع «زبينة» به معناى مأمور است.
امام على عليه السلام مىفرمايد: ثمره علم بندگى خداست. آغاز اين سوره فرمان قرائت و تعليم با قلم بود و پايانش سجده و تقرّب است. يعنى علم مفيد، علمى است كه ما را به خدا برساند.
البته راه قرب به خداوند شامل تمام كارهايى است كه با قصد قربت انجام مىشود، ليكن سجده بهترين راه قرب است.
در اين سوره كوچك سه بار كلمه «كَلَّا» آمده است. يعنى بايد از توهمات و پندارهاى بى اساس پرهيز نمود.
امام رضا عليه السلام به استناد آيه «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» فرمودند: نزديكترين حالات انسان نسبت به خداوند حالت سجده است. «2»
پیام ها
1- راه توبه براى همه باز است ولى اگر توبه نكردند و دست بر نداشتند، گرفتار كيفر مىشوند. «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً»
«1». تفسير نمونه به نقل از تفسير كبير.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 540
2- در برابر ستمگران تهديد لازم است. «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ»
3- دروغ و دروغگويى ريشه ديگر خطاها و خلافكارى است. «كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»
4- پشتوانه عملهاى ايذايى مخالفان، جلسات مخفيانه است. «يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى- فَلْيَدْعُ نادِيَهُ»
5- با اينكه مخالفان پيامبر، متشكل و سازمان يافته بودند، ولى كارى از پيش نبردند. «فَلْيَدْعُ نادِيَهُ»
6- كلوخ انداز را پاداش سنگ است. «فَلْيَدْعُ نادِيَهُ- سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ»
7- قدرت خداوند بر همه توطئهها غالب است. «سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ»
8- در برابر نهى و منع ديگران، شما اصرار بر انجام كارهاى عبادى داشته باشيد.
«يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى- وَ اسْجُدْ»
9- اول برائت، بعد عبادت. «لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ» (از ابوجهلهائى كه از نماز نهى مىكنند پيروى نكن و به عبادت و سجده بپرداز.)
10- سجده بهترين وسيله قرب به خداست. «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 542
سوره قدر
سوره قدر در مكّه نازل شده و همانند ديگر سورههاى مكّى، آياتش كوتاه و موزون است.
اين سوره با اشاره به نزول قرآن در شب قدر آغاز و با بيان اهميّت شب قدر نزد خداوند و برترى آن بر هزار ماه ادامه مىيابد و با سلام و درود الهى در آن شب پايان مىپذيرد.
روايات متعدّدى در فضيلت تلاوت اين سوره بعد از سوره حمد در نماز وارد شده است و به كسى كه آن را در نماز واجب بخواند خطاب مىشود: «غفر الله لك ما مضى فاستأنف العمل» «1» خداوند گذشته تو را بخشيد، از نو آغاز كن.
امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه در زيارت قبور مؤمنين، سوره قدر را هفت مرتبه بخواند، خداوند آن مردگان و كسى كه اين سوره را تلاوت كرده است، مىآمرزد. «2»
«1». وسائل الشيعه، ج 6، ص 79.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 543
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16»
ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ: بگيريم و بكشيم به موى پيشانى دروغگو خاطِئَةٍ: خطاكار و نافرمان را، يعنى ابو جهل را به خوارى و ذلت تمام به جهنم كشيم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9»
عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»
ترجمه
بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد
آدمى را از خون بسته
بخوان و پروردگار تو كريمتر است از هر كريمى
آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم
تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست
نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند
براى آنكه ببيند خود را كه بىنياز شده
همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت
آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند
بندهئى را وقتى نماز بخواند
آيا دانستى اگر بود بر راه حق
يا امر مينمود بپرهيزكارى
آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند
آيا نميداند كه خدا ميبيند
نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را
موى جلو سر دروغگوى خطا كار را
پس بايد بخواند اهل انجمن خود را
زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را
نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سورهاى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در
جلد 5 صفحه 410
تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفتهاند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پستترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذرهبينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نمودهاند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريمترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخواندهاى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفتهاند معلمين خط انبياء بودهاند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بىنياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه
جلد 5 صفحه 411
لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مىبيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران
جلد 5 صفحه 412
امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديكترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سورهاى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سورهاى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.
جلد 5 صفحه 413
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16»
ناصيه دروغگوي خطاكار. نسبت دروغ و خطا بناصيه دادن با اينكه صاحب ناصيه كذاب و خاطئي بوده بمناسبت است مثل اينكه بگويي زبان تو و چشم تو و گوش تو دست تو پاي تو عورت تو فلان عمل را بجا آورد چشمت ديد گوشت شنيد زبانت گفت پايت كجا رفت دستت چه كرد با اينكه اينها آلت بودند و فاعل خود انسان است و لذا فرداي قيامت همين اعضاء شهادت ميدهند بآنچه صاحب آنها بتوسط اينها مرتكب شده ولي نسبت فعل بهمين اجزاء داده شد که ميفرمايد:
اليَومَ نَختِمُ عَلي أَفواهِهِم وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَكسِبُونَ و نفرمود:
بما کان صاحبهم يكسب يس آيه 65، و نيز ميفرمايد: يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ نور آيه 24. و ناصيه که گرفته شد تمام اعضاء و جوارح گرفته ميشود لذا فرمود:
(كاذبة) كذب بر خدا و رسول و دين و قرآن و مقدسات دين.
جلد 18 - صفحه 172
(خاطئة) خطاي آنها كفر و شرك و ضلالت و متابعت شيطان و متكبرين و هواي نفس است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- «همان ناصیه دروغگوی خطاکار را»! (ناصیة کاذبة خاطئة).
در روایتی میخوانیم: هنگامی که سوره «الرحمن» نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به یارانش فرمود: چه کسی از شما این سوره را بر رؤسای قریش میخواند؟
حاضران در پاسخ کمی سکوت کردند، چرا که از آزار سران قریش بیمناک بودند.
«عبد اللّه بن مسعود» برخاست و گفت: ای رسول خدا! من این کار را میکنم ...
ابن مسعود که جثهای کوچک داشت و از نظر جسمانی ضعیف بود برخاست و نزد سران قریش آمد، آنها را در گرد کعبه جمع دید، تلاوت سوره الرحمن را آغاز کرد.
«ابو جهل» برخاست و چنان سیلی به صورت او زد که گوش او پاره شد، و خون جاری گشت! ابن مسعود گریان به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد، هنگامی که چشم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر او افتاد، ناراحت شد، ناگهان جبرئیل نازل شد در حالی که خندان و مسرور بود.
فرمود: ای جبرئیل چرا میخندی در حالی که ابن مسعود گریان است؟
عرض کرد: به زودی دلیل آن را خواهی دانست.
این ماجرا گذشت، هنگامی که مسلمانان روز جنگ بدر پیروز شدند ابن مسعود در میان کشتههای مشرکان گردش میکرد، چشمش به ابو جهل افتاد، در حالی که آخرین نفسهای خود را میکشید، ابن مسعود روی سینه او قرار گرفت
ج5، ص545
هنگامی که چشمش به او افتاد، گفت: ای چوپان ناچیز! بر جایگاه بلندی قرار گرفتهای! ابن مسعود گفت: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه اسلام برتری میگیرد و چیزی بر اسلام برتری نخواهد گرفت».
ابو جهل به او گفت: به دوستت محمّد بگو: احدی در زندگی در نظر من از او مبغوضتر نبود و حتی در حال مرگم! هنگامی که این سخن به گوش پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رسید فرمود: فرعون زمان من، از فرعون موسی بدتر بود، چرا که او در واپسین لحظات عمر گفت: من ایمان آوردم، ولی این طغیانش بیشتر شد! سپس ابو جهل رو به ابن مسعود کرد و گفت: سر مرا با این شمشیر قطع کن که تیزتر است، هنگامی که ابن مسعود سرش را جدا کرد نمیتوانست آن را بردارد و به خدمت رسول خدا آورد- موی پیش سر او را گرفت و روی زمین کشید و خدمت پیامبر آورد، و مضمون آیه در این دنیا نیز تحقق یافت.
نکات آیه
۱ - نهى کنندگان از نماز و تکذیب گران دین، مردمى خطاکار و دروغ گویند. (ینهى ... کذّب ... ناصیة کذبة خاطئة)
۲ - شخص بازدارنده پیامبر(ص) از نماز و تکذیب کننده او، فردى دروغگو و خطاپیشه و گنه کار بود. (ناصیة کذبة خاطئة) دروغ گویى و خطاکارى، در حقیقت وصف صاحب «ناصیة» است و اتصاف «ناصیة» به آن، مجاز و بیانگر این نکته است که صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، که گویا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاکاراند و آثار این پلیدى ها، در چهره او نمایان است.
۳ - دروغ گویى و خطاکارى، نمایان در چهره مخالفت کنندگان با نماز پیامبر(ص) (ناصیة کذبة خاطئة) توصیف «موى بالاى پیشانى» به «کاذب» و «خاطى» - به جاى توصیف صاحب «ناصیة» به آنها - بیانگر ظهور آثار آن در چهره شخص است.
۴ - آلودگى به دروغ و گناه، ساقط کننده انسان تا مرحله تکذیب دین و باز داشتن مردم از نماز (ینهى. عبدًا إذا صلّى ... کذّب و تولّى ... ناصیة کذبة خاطئة) وصف هاى «کاذبة» و «خاطئة» بیانگر استمرار کذب و خطا در شخص است. این دو وصف در مقایسه با «ینهى» و «کذّب» - فعل و دلالت کننده بر حدوث نهى و تکذیب اند - به منزله علت و معلول مى باشند.
۵ - گناهان زبانى و عملى طغیان گران، گرفتار سازنده آنان به کیفرى ذلت آفرین (لیطغى ... ناصیة کذبة خاطئة) «کذب» از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و «خطا»، گناه عملى و یا شامل زبانى و عملى است.
موضوعات مرتبط
- ابوجهل: دروغگویى ابوجهل ۲; گناه ابوجهل ۲
- انحطاط: عوامل انحطاط ۴
- دروغ: آثار دروغ ۴
- دین: دروغگویى مکذبان دین ۱; عوامل تکذیب دین ۴
- طغیانگران: عوامل ذلت طغیانگران ۵; کیفر طغیانگران ۵; گناه طغیانگران ۵
- گناه: آثار گناه ۴، ۵
- گناهکاران :۱، ۲
- محمد(ص): دروغگویى مکذبان محمد(ص) ۲; دروغگویى ناهیان از نماز محمد(ص) ۲، ۳; گناه مکذبان محمد(ص) ۲; گناه ناهیان از نماز محمد(ص) ۲
- نماز: دروغگویى ناهیان از نماز ۱; عوامل ممانعت از نماز ۴
منابع
- ↑ در صحیح ترمذى و دیگران از علماء عامه از ابن عباس نقل شده که پیامبر نماز میخواند. ابوجهل به وى گفت: آیا من تو را از خواندن نماز نهى نکرده ام؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او بانگ زد. ابوجهل گفت: تو خود میدانى که همراهان من از کسان تو زیادترند.