الصافات ٨٣
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنَ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ |
ترجمه
الصافات ٨٢ | آیه ٨٣ | الصافات ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شِیعَةِ»: پیرو. دنبالهرو. مراد از پیروی و دنبالهروی، تداوم خطّ فکری و مکتبی است. به عبارت دیگر: انبیاء، همه مبلّغان یک مکتب و استادان یک دانشگاه هستند، و توحید و عدل و تقوا و اخلاص و بسیاری دیگر از کردارهای پسندیده و خصال حمیده، تغییرناپذیر و شیوه متّبع همه فرستادگان خدا بوده است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ «83» إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «84»
و بى گمان، ابراهيم از پيروان نوح بود. آن گاه كه با دلى سليم و سالم (از هر عيب) به پيشگاه پروردگارش آمد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83)
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ: و بدرستى كه از اتباع و پيروان نوح عليه السلام، لَإِبْراهِيمَ: هر آينه حضرت ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام كه در اصول شرع و طريق حق و ايذاء و ديدن جفا تابع او بود و ميان ايشان دو هزار و ششصد و چهل سال بوده و در اين مدت دو پيغمبر ديگر مبعوث شد: يكى هود و ديگرى صالح عليهما السلام.
تنبيه:
آنچه از تفاسير اهل بيت استفاده مىشود ضمير در (شيعته) راجع است به حضرت على ابن ابى طالب عليه السلام، چنانچه على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت باقر عليه السلام فرمود: ليهنّئكم الاسم، قيل: و ما هو؟ قال:
الشيعة، قيل انّ الناس يعيّروننا بذلك قال: الم تسمع قول اللّه: «و انّ من شيعته لابراهيم»: گوارا باشد بر شما اسم. عرض شد: كدام اسم؟ فرمود: لفظ شيعه.
جلد 11 - صفحه 131
عرض شد: مردم سرزنش كنند ما را به اين اسم؟ فرمود: مگر نشنيدى قول خداوند را كه (و ان من شيعته لابراهيم). «1» و در حديث ديگر فرمود: چون حق تعالى ملكوت آسمان و زمين را بر حضرت ابراهيم عليه السلام نمود، آن حضرت به جانب عرش نگاه كرد، نورى عظيم ديد، گفت: خداوندا اين چه نور است؟ فرمود: نور حبيب و صفى من حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله. گفت: در جنب او نور ديگر مىبينم، خطاب شد:
برادر و وصى او على بن ابى طالب عليه السلام است. گفت: خداوندا نور ديگرى مىبينم نزديك آن هر دو نور، خطاب آمد: آن نور فاطمه زهراء عليها السلام دختر سيد انبياء و زوجه خير الاوصياء، و به جهت اين فاطمه نام نهادهايم كه او دوستان خود را از جهنم باز دارد چنانچه مادر فرزند را (فطيم) از شير باز دارد.
گفت: خداوندا دو نور ديگر مىبينم نزديك ايشان، فرمود: آن دو نور فرزند اويند حسن و حسين عليهما السلام. گفت: نه نور ديگر مىبينم كه در اطراف آنها باشد چه كسانند؟ فرمود: آن نه نور امامانند از فرزندان حضرت حسين عليه السلام. گفت: خدايا انوار بسيار مىبينم در اطراف ايشان، فرمود: آن نورهاى شيعيان و محبان على عليه السلام و فرزندان او هستند. گفت: خدايا به چه علامت شناخته شوند؟ خطاب شد: به پنجاه و يك ركعت نماز، و انگشتر در دست راست كردن، و بسم اللّه نماز را بلند گفتن، و پيش از ركوع قنوت خواندن، و سجده شكر كردن. حضرت ابراهيم عليه السلام گفت: خداوندا مرا از شيعه على بن ابى طالب عليه السلام و فرزندان او گردان. حق تعالى دعاى او را مستجاب و داخل در شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام گردانيد و رسول خود را از آن اخبار فرمود كه: (و ان من شيعته لابراهيم). «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87)
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97)
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)
ترجمه
و همانا از پيروان او
هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم
چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد
آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد
پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان
پس نگريست نگريستنى در ستارگان
پس گفت همانا من بيمارم
پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند
پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد
چيست شما را كه سخن نميگوئيد
پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام
پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند
گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد
و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد
گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان
پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پستترين مردم
و گفت همانا من روندهام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا
پروردگارا ببخش بمن از شايستگان.
تفسير
خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه
جلد 4 صفحه 438
در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانستهايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشاندهايد پس چه گمان بردهايد بپروردگار جهانيان تصوّر نمودهايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بىادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بىخبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستارهها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذاردهاند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد
جلد 4 صفحه 439
و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستارهها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون
جلد 4 صفحه 440
دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبراهِيمَ (83)
و بدرستي که از شيعيان نوح هر آينه ابراهيم بود.
و اينكه در بعض اخبار تفسير كردند وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبراهِيمَ را به شيعه علي براي اينست که نوح و ابراهيم و جميع انبياء سلف از شيعيان علي هستند.
(توضيح كلام) اينكه شيعه از مشايعت است بمعني متابعت و تمام انبياء و لو مقدم بودند لكن مأمور بودند بمتابعت پيغمبر اكرم و ايمان باو و نصرت او و متابعت علي عين متابعت پيغمبر است چنانچه ميفرمايد وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ
جلد 15 - صفحه 167
وَ لَتَنصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقرَرتُم وَ أَخَذتُم عَلي ذلِكُم إِصرِي قالُوا أَقرَرنا قالَ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُم مِنَ الشّاهِدِينَ آل عمران آيه 75.
وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبراهِيمَ يعني در تعقيب دعوت نوح که باقي بود شريعتش تا زمان ابراهيم ابراهيم آمد و شريعت ابراهيم تأسيس شد و باقي بود در بني- اسمعيل تا زمان پيغمبر اكرم و در بني اسرائيل تا زمان موسي و پس از آن تا زمان عيسي و بعد تا زمان رسول.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- طرح جالب بت شکنی ابراهیم! به دنبال گوشههایی از تاریخ پر ماجرای نوح در اینجا بخش قابل ملاحظهای از زندگی ابراهیم را ذکر میکند.
نخست ماجرای ابراهیم را به این صورت با ماجرای نوح پیوند داده، میفرماید: «و از پیروان نوح ابراهیم بود» (وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ).
او در همان خط توحید و عدل، در همان مسیر تقوا و اخلاص که سنت نوح بود گام بر میداشت، که انبیا همه مبلغان یک مکتب و استادان یک دانشگاهند.
ج4، ص148
نکات آیه
۱ - ابراهیم(ع)، از شیعیان و پیروان نوح پیامبر (و لقد نادینا نوح ... و إنّ من شیعته لإبرهیم) «شیعه»، به معناى گروهى است که تابع رئیس خود باشند.
۲ - ابراهیم(ع)، داراى اوصاف و ویژگى هاى نوح(ع) (و إنّ من شیعته لإبرهیم) برداشت یاد شده با توجّه به این نکته است که لازمه پیرو بودنِ ابراهیم(ع) در سیر و سلوک زندگى، دارا بودن همان سیر و سلوک نوح پیامبر(ع) است.
۳ - تداوم خط فکرى و مکتبى نوح(ع)، از سوى ابراهیم(ع) و اشتراک دین آنان در اصول و مبانى (و إنّ من شیعته لإبرهیم)
۴ - نوح(ع)، پیشتاز و مقتداى حرکت توحیدى در میان پیامبران الهى (و إنّ من شیعته لإبرهیم) پیرو بودن ابراهیم(ع) - با آن که خود از انبیاى بزرگ بود - و نیز وجود پیامبرانى چون هود و صالح(ع) پیش از آن حضرت، مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد. گفتنى است معناى لغوى «شیعه» (گروه پیرو رئیس خود) مؤید برداشت بالا است.
۵ - نوح(ع)، داراى شخصیتى برجسته و ممتاز در میان پیامبران الهى (و إنّ من شیعته لإبرهیم)
۶ - مکتب پیامبران، برخوردار از اصول و مبانى ثابت و تغییرناپذیر از عصر و زمان در بستر تاریخ (و إنّ من شیعته لإبرهیم) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که میان رسالت نوح(ع) و ابراهیم(ع)، چند قرن فاصله وجود داشت; ولى در عین حال ابراهیم(ع)، از آن حضرت پیروى مى کند.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): پیروى ابراهیم(ع) ۱; دین ابراهیم(ع) ۳; صفات ابراهیم(ع) ۲; نقش ابراهیم(ع) ۳
- ادیان آسمانى: هماهنگى ادیان آسمانى ۳، ۶
- انبیا: تاریخ انبیا ۵
- توحید: پیشگامان توحید ۴
- نوح(ع): پیروان نوح(ع) ۱، ۳; پیشگامى نوح(ع) ۴; تاریخ نوح(ع) ۴; تداوم دین نوح(ع) ۳; شخصیت نوح(ع) ۵; صفات نوح(ع) ۲; فضایل نوح(ع) ۴، ۵
منابع