الجاثية ٢٢
کپی متن آیه |
---|
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ وَ لِتُجْزَى کُلُ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ |
ترجمه
الجاثية ٢١ | آیه ٢٢ | الجاثية ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْحَقِّ»: (نگا: انعام / ، ابراهیم / ، نحل / . «لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ ...»: (نگا: طه / ). «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ»: خداوند آسمانها و زمین را بر محور قانون حق آفریده است، و در همه جا حق و عدل و نظم و ترتیب حاکم است.
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۳۷ سوره جاثيه
- رحمت خاص خداوند، نسبت به برخی از مؤمنان
- بدكاران، در حيات و ممات، با مؤمنان برابر نيستند
- ابطال پندار كفّار در يكسان دانستن مرگ نيكوكار و بدكار
- معناى «إله» گرفتن هواى نفس
- آنان که در قیامت دچار خسران می شوند
- توضیحی پیرامون کتابت اعمال و معنای آيه: «هذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيكُم بِالحَقّ إنّا كُنّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُم تَعمَلُون»
- اقوال ديگر مفسران در تفسير اين آيه
- بحث روایتی
- رواياتى درباره كتابت و استنساخ اعمال
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «22»
و خداوند آسمانها و زمين را به حقّ آفريد تا هر كس به موجب آنچه كسب نموده است پاداش داده شود و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
«1». اسراء، 9.
«2». روم، 36.
«3». توبه، 40.
«4». بقره، 2.
«5». توبه، 45.
جلد 8 - صفحه 532
نکته ها
اين آيه به منزلهى دليل آيه قبل است؛ در آيه قبل خوانديم كه خلافكاران گمان مىكنند كه ما آنان را مثل مؤمنان قرار مىدهيم. اين آيه آن را خيال باطلى دانسته و مىفرمايد: مگر نمىدانند آسمانها و زمين بر اساس حقّ آفريده شده و در يك نظام حقّ، خوبان و بدان يكسان نيستند.
آرى، لازمهى حقّ بودن خلقت، عدالت در مجازات است.
حقّ به چيزى گويند كه بر اساس حكمت و منطق باشد. خلقت بر اساس حقّ، يعنى آفرينش بر اساس برنامه و هدف.
دليل معاد حكمت و عدل الهى است كه در اين آيه به هر دو اشاره شده است.
امّا حكمت: اگر انسان با مرگ به نيستى رود، آفرينش بيهوده خواهد بود در حالى كه آفرينش بر اساس حقّ و حكيمانه و هدفدار است، كدام كوزهگر حاضر است كوزههايش را پس از ساختن بيهوده بشكند و مگر مىشود آفرينش با مرگ محو شود؟
امّا عدالت: كيفر هر كس بدون آنكه به او ظلم شود داده مىشود. آرى، اگر كيفر داده نشود و يا بيش از حد داده شود، ظلم است.
پیام ها
1- نظام هستى بر اساس حقّ بنا شده است، بنابراين با انسان هم بر طبق حقّ رفتار مىشود. خَلَقَ ... بِالْحَقِ ... لِتُجْزى
2- برپايى قيامت و كيفر و پاداش عادلانه، لازمهى آفرينش است. (حرف «واو» در «وَ لِتُجْزى» نشانه آن است كه آفرينش، اهدافى را دنبال مىكند كه يكى از آنها كيفر و پاداش است.)
3- نظام دنيا و آخرت، بر اساس حقّ و عدل است. خَلَقَ ... بِالْحَقِ ... وَ لِتُجْزى ... وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
4- مبناى جزا، عمل است، نه أمل و آرزو. لِتُجْزى ... بِما كَسَبَتْ
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 533
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «22»
بعد از آن بيان عدم تسويه فرمايد:
جلد 12 - صفحه 52
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: و بيافريد خدا آسمانها و زمينها را، بِالْحَقِ: به راستى و درستى، يعنى به عدل و دادگسترى و مقتضاى معدلت آنست كه ميان موحد و مشرك و محسن و مسيىء تفاوت باشد. وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ: و براى آنكه پاداش داده شود هر فرد نفسى بِما كَسَبَتْ: به آنچه كسب كرده از طاعت و معصيت و بد و نيك، وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ: و ايشان ستم ديده نشوند، يعنى نقص ثواب مطيعان و ازدياد عقاب عاصيان ننمايد بلكه هر يك به فراخور عمل خود جزا يابند.
«شأن نزول»: از سعيد بن جيبر نقل است كه «عزى» سنگى سفيد بود مىپرستيدند و عادتشان آن بود كه اگر چيز ديگرى طبع آنها مايل شدى، أوّلى را واگذاشته به دومى مشغول پرستش شدى «1»: حق تعالى بر سبيل تعجيب فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ «21» وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «22» أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «23» وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ «24» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «25»
ترجمه
آيا پنداشتند آنانكه كسب كردند بديها را كه قرار ميدهيم آنها را مانند آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته تا مساوى باشد زنده بودنشان و مردنشان بد است آنچه حكم ميكنند
و آفريد خداوند آسمانها و زمين را بحق و تا جزا داده شود هر نفسى بآنچه كسب كرد و آنان ستم كرده نشوند
آيا پس ديدى
جلد 4 صفحه 638
آنرا كه گرفت معبود خود را بدلخواه خود و گمراهش كرد خدا با علم بذات او و مهر نهاد بر گوشش و دلش و قرار داد بر چشمش پردهاى پس كه هدايت ميكند او را بعد از خدا آيا پس پند نميگيريد
و گفتند نيست زندگانى مگر زندگانى دنياى ما ميميريم و زنده ميشويم و هلاك نميكند ما را مگر روزگار نيست براى آنها باين هيچ دانشى نيستند جز آنكه گمان ميكنند
و چون خوانده شود بر آنها آيتهاى ما كه روشن است نباشد دليلشان مگر آنكه گويند بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان.
تفسير
خداوند متعال در مقام توبيخ و ملامت مشركين و كفّار بر عقائد و اعمالشان ميفرمايد آيا گمان كردند كسانيكه مرتكب معاصى شدند كه قرار ميدهيم ما آنها را مانند كسانيكه ايمان آوردند به پيغمبر اسلام و اعمال صالحه بجا آوردند تا آنكه مساوى باشند آن دو فرقه با يكديگر در حيات و ممات نه چنين است بد حكمى در باره خدا مينمايند چون اهل ايمان در دنيا صابر بر محنت و شاكر از نعمت و اميدوار برحمت حقّند و با اطمينان خاطر و توكّل بخدا و تسليم و رضا شادكام و مقضىّ المرام زندگى ميكنند و بعد از مرگ بمقامات عاليه خود در عالم برزخ و قيامت كبرى نائل خواهند شد و كفّار در دنيا با تشويش خاطر و نااميدى از آتيه و تأثّر از ناملائمات و جزع و فزع و بىصبرى زيست مينمايند و بعد از مرگ بعذاب اليم گرفتار خواهند بود و بنابر اين ضمير جمع در محياهم و مماتهم بهر دو فرقه راجع است و سواء يا حال است براى فريقين يا مفعول له براى نجعل يا خبر يكون كه مقدّر است ولى مفسّرين آنرا حال يا مفعول دوم نجعل يا بدل از كالّذين آمنوا قرار دادهاند و اختلاف نمودهاند در مرجع ضمير محياهم و مماتهم كه راجع بهر دو فرقه است يا اهل ايمان يا كفّار و معانى متعدّدهئى براى آيه نقل نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست چون اقرب معانى بظاهر آيه شريفه همين معنى است و خداوند خلق فرموده است آسمانها و زمين را بحق و غرض صحيح عقلى نه بباطل و عبث و بيهوده بلكه تا تكليف نمايد مردم را بطاعت و اجتناب از معصيت و برساند هر موجودى را بكمال لايق خود و جزا دهد هر كس را بثواب و عقاب خويش در نتيجه عمل خوب و بدشان بقدريكه از ميزان استحقاقشان از ثواب كاسته و بر آن
جلد 4 صفحه 639
در عقاب افزوده نباشد تا بر آنها ستم نشده باشد و براى اظهار تعجّب از عمل كفّار و مشركين فرموده آيا ديدى اى پيغمبر آنها را كه هواى نفس و دلخواه خود را معبود و مطاع خود قرار داده و هوا پرستى را شعار خود نمودهاند يا ديدى آنانرا كه بدلخواه خود هر روز خدائى براى خود اختيار مينمايند چون گفتهاند معمول آنها اين بود كه وقتى از سنگى يا چيزى خوششان مىآمد آنرا براى خود معبود قرار ميدادند و چون از آن بهترى مىيافتند آنرا كنار گذارده و بهتر را بخدائى اختيار مينمودند چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره قريش كه هر چه را ميپسنديدند ميپرستيدند و جارى شد در اصحاب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بعد از آنحضرت كه غصب نمودند حقّ امير المؤمنين عليه السّلام را و گرفتند امامى بدلخواه خودشان و در هر حال چون آنها بتعصّب و عناد ترك نمودند تأمّل و تفكّر در آيات الهى را و در طلب معرفت بخدا و اولياء او برنيامدند خداوند هم واگذارد آنها را بحال خودشان در وادى ضلالت و توفيق هدايت بآنها نداد چون ميدانست كه قابل هدايت نيستند يا ميشناخت در ازل ذات آنانرا بخبث فطرت و فساد سريرت پس منطبق شد علم ازلى با معلوم خارجى و يافت آنانرا گمراه با علم بذاتشان و در هر حال اينها همان كفّارند كه خداوند در اوائل سوره بقره از حال آنها خبر داد و آنجا بيان شد كه بواسطه معصيت بعقوبت الهى گرفتار شدند و خداوند بر دل آنها و گوششان مهر نهاد كه ديگر ادراك معارف حقّه را نمينمايند و بمواعظ حسنه متّعظ و پندپذير نميگردند و بر ديده بصيرت آنها پرده غفلت كشيده شد كه آيات خدا را نمىبينند و نميشناسند و ديگر قابل هدايت نيستند چون خدا نخواسته آنها هدايت شوند لذا بحال ضلالت واگذارشان فرموده و بعد از اين كه ميتواند آنها را هدايت نمايد و در مقابل اراده الهيّه عرض اندام كند آيا شما مردم متذكّر و متفطّن باين امور نيستيد كه بىفكرى و غفلت از ياد خدا و پيروى از هوس و هوى كار انسانرا بجائى ميكشاند كه يكباره از قابليّت فيض حقّ ساقط ميگردد يك نمونه بارز از افكار پليد اين گروه كه دليل واضح بر بىفكرى آنها است آنستكه گفتند نيست زندگى مگر همين زندگانى موقت دنيا ما ميميريم و جمع ديگرى بدنيا ميآيند كه از نوع ما هستند و هلاك نميكند ما را مگر گردش روزگار و مرور زمان نه خدائى
جلد 4 صفحه 640
است و نه پيغمبرى و نه امامى و نه حشرى و نه نشرى و نه دوزخى و نه بهشتى تا ميتوانيد بخوريد و بپوشيد و بنوشيد كه جز اين خبرى نيست و از دستتان ميرود و خداوند چون در آيات كثيره اثبات توحيد و معاد و ساير اصول دين و مذهب را فرموده بود از جواب آنها اعراض و بوضوح بطلانش اكتفا نموده و فقط اشاره فرموده است كه اين اظهارات آنها از روى علم و يقين نيست بلكه از باب شك و گمان است چون همين اشخاص ديده ميشود در وقت اضطرار و حاجت متوسل بمبدء غيبى كه براى اينعالم معتقدند ميشوند و ارتكازا و بالفطره ميدانند جهانرا صاحبى باشد خدا نام نهايت آنكه ميل بشهوترانى و وسوسه شيطانى و غفلت از مبادى عقلانى موجب شك و ترديد و سوءظنّ آنها ميگردد و سخنى ميگويند و دليلى بر آن اقامه نمينمايند و قمّى ره در ذيل نموت و نحيى فرموده اين مقدّم و مؤخّر است چون دهريّه قائل نيستند ببعث و نشور بعد از موت بلكه گفتند زنده ميشويم و ميميريم و ظاهرا مرادش آنستكه در معنى تقديم و تأخير است نه در لفظ چون از و او عطف ترتيب استفاده نميشود و در ذيل ان هم الّا يظنّون فرموده نازل شد در باره دهريّه و مراد از ظن شكّ است و جارى شد در حقّ كسانيكه بعد از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بجا آوردند در باره امير المؤمنين عليه السّلام آنچه بجا آوردند و ايمانشان اقرارى بود بدون تصديق از ترس شمشير و طمع بمال و از بعضى روايات معتبره استفاده ميشود كه اين كفر جحودى است كه بدترين اقسام كفر است و آن آنستكه شخص بدون تحقيق و اطمينان منكر حق شود و دين باطلى را براى خود اختيار نمايد چنانچه دهريّه چنين كردند و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه دشنام ندهيد دهر را براى آنكه خدا دهر است و فرموده چون اعراب جاهليّت حوادث و بلايا را بدهر نسبت ميدادند و آنرا سبّ مينمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده نازل كننده حوادث و بلايا خدا است دشنام ندهيد نازل كننده آنها را فقط دستاويز آنها بعد از شنيدن آيات الهى كه بر آنان تلاوت ميشود و واضح است معانى و مبانى آن آيات بر خلاف معتقداتشان همينست كه در مقام محاجّه ميگويند اگر راست ميگوئيد كه مردم در قيامت زنده ميشوند اكنون پدران ما را زنده كنيد تا ما تصديق كنيم شما راست ميگوئيد و خداوند بر اعاده اموات قادر است و چون مقصود آنها اشكال تراشى و خودسرى
جلد 4 صفحه 641
بود نه تحصيل يقين و بجهاتيكه در سوره سابقه ذيل اين جمله ذكر شد ظاهرا ملتمس آنها باجابت نرسيده و در آيات آتيه اشاره بقدرت خداوند و ردّ معتقد آنها شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ بِالحَقِّ وَ لِتُجزي كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت وَ هُم لا يُظلَمُونَ «22»
و خلق فرمود خداوند متعال آسمانها و زمين را بحق و براي اينكه جزا بدهد هر نفسي را بآنچه كسب كرده و بآنها ظلم نميفرمايد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- این آیه در حقیقت تفسیر و تعلیلی است برای آیه قبل، میفرماید: «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمی نخواهد شد» (وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
ج4، ص415
سراسر عالم نشان میدهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بیایمان را یکسان قرار دهد.
نکات آیه
۱ - آفرینش آسمان ها و زمین از سوى خداوند، آفرینشى به حق و هدفدار (و خلق اللّه السموت و الأرض) «حق» به چیزى گفته مى شود که براساس حکمت و فلسفه اى بایسته پدید آمده باشد.
۲ - جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۳ - برابر انگاشتن مؤمن و کافر در پیشگاه خداوند، پندارى مغایر با هدفمندى و حقانیت نظام جهان (أم حسب الذین اجترحوا ... و خلق اللّه السموت و الأرض بالحقّ) خداوند، هدفمندى و حقانیت نظام جهان را به دنبال طرح عدم تساوى صالح و ناصالح در پیشگاه داورى حق، یاد کرده و از یک مقوله و معنا دانسته است. بر این اساس آیه شریفه را مى توان تفسیر و تعلیلى براى آنچه که در آیه قبل بیان شده، دانست.
۴ - تمامى آدمیان، بى کمترین ظلم و کاستى به نتایج اعمال خویش خواهند رسید. (و خلق اللّه ... و لتجزى کلّ نفس بما کسبت و هم لایظلمون) مجهول آمدن فعل «تجزى» مى نمایاند که هر چند آدمیان رغبت به دریافت جزاى اعمال خود نداشته باشند، به ایشان جزا داده خواهد شد.
۵ - هدفمندى و حقانیت نظام جهان، مستلزم برپایى نظام عادلانه کیفر و پاداش (خلق ... بالحقّ و لتجزى ... و هم لایظلمون) در آیه شریفه پس از طرح حقانیت نظام هستى، به عدل الهى در نظام کیفر و پاداش اشاره شده است. از این نکته استفاده مى شود که عدل در مجازات، لازمه حقانیت آفرینش است.
۶ - برپایى قیامت، بخشى از اهداف الهى در آفرینش جهان (بالحقّ و لتجزى کلّ نفس بما کسبت ) برداشت بالا بنابراین نکته است که «و لتجزى» عطف بر محذوف باشد; یعنى، آفرینش به حق هستى اهداف متعددى را دنبال مى کند و از آن میان، تنها یک مورد ذکر شده است که جزاى عادلانه مردم است و قیامت صحنه اصلى بروز و ظهور آن مى باشد.
۷ - نبود هیچ گونه استثنا و تبعیض، در نظام کیفرى و پاداش دهى خداوند به خلق (و لتجزى کلّ نفس بما کسبت و هم لایظلمون)
۸ - عدل الهى، متجلى در نظام کیفر و پاداش (و لتجزى کلّ نفس بما کسبت و هم لایظلمون)
۹ - بازگشت نتیجه کردار و اندوخته هاى انسان، به خود وى در دنیا و آخرت (محیاهم و مماتهم ... و لتجزى کلّ نفس بما کسبت) آیه شریفه پاسخ و ردى است بر کسانى که صالح و ناصالح را در زندگى و مرگ مساوى مى پنداشتند از این مطلب، استفاده مى شود که دنیا و آخرت هر دو میدان جزا و پاداش است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۲; حقانیت خلقت آسمان ها ۱; هدفدارى خلقت آسمان ها ۱
- آفرینش: آثار هدفدارى آفرینش ۵; حقانیت آفرینش ۳، ۵; هدفدارى آفرینش ۳; هدفدارى خلقت آفرینش ۶
- انسان: تساوى انسان ها ۷
- بینش: بینش غلط ۳
- پاداش: تساوى در پاداش ۷; زمینه عدالت در پاداش ۵
- خدا: پاداشهاى خدا ۸; خالقیت خدا ۱; عدالت خدا ۸; عمومیت پاداشهاى خدا ۷; عمومیت کیفرهاى خدا ۷; کیفرهاى خدا ۸
- خود: بازگشت آثار عمل به خود ۹
- زمین: حقانیت خلقت زمین ۱; هدفدارى خلقت زمین ۱
- عمل: پاداش اخروى عمل ۹; پاداش دنیوى عمل ۹; حتمیت پاداش عمل ۴; حتمیت کیفر عمل ۴
- قیامت: اهمیت برپایى قیامت ۶
- کیفر: تساوى در کیفر ۷; زمینه عدالت در کیفر ۵
- مؤمنان: تفاوت مؤمنان با کافران ۳
- نظام جزایى :۴، ۷
منابع