کپی متن آیه
|
إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِينَ ثُمَ لَمْ يَنْقُصُوکُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَ اللَّهَ يُحِبُ الْمُتَّقِينَ
|
ترجمه
مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
مگر آن مشركانى كه با آنها پيمان بستيد و سپس چيزى از پيمان شما را نكاستند و با هيچ كس بر ضد شما همدست نشدند، پس پيمان آنان را تا پايان مدتشان تمام كنيد. همانا خداوند پرهيزكاران را دوست دارد
مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد، و چيزى از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده، و كسى را بر ضدّ شما پشتيبانى ننمودهاند. پس پيمان اينان را تا [پايان] مدّتشان تمام كنيد، چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.
مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بستهاید و هیچ عهد شما نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند، پس با آنها تا مدتی که مقرر داشتهاید عهد نگاه دارید، که خدا متقیان را دوست میدارد.
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید، سپس چیزی [از شرایط پیمان را] نسبت به شما نکاستند و احدی [از دشمنان را] بر ضد شما یاری نکردند، پس به پیمانشان تا پایان مدتشان وفادار باشید؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد.
مگر آن گروه از مشركان كه با ايشان پيمان بستهايد و در پيمان خود كاستى نياوردهاند و با هيچ كس بر ضد شما همدست نشدهاند. با اينان به پيمان خويش تا پايان مدتش وفا كنيد، زيرا خدا پرهيزگاران را دوست دارد.
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید و با شما هیچگونه نابکاری نکردهاند و هیچ کس را در برابر شما یاری ندادهاند، پس پیمان ایشان را تا پایان مدتش به سر برید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد
مگر آن كسان از مشركان كه با آنها پيمان بستهايد، و شما را چيزى [از پيمان] نكاستند و با هيچ كس بر ضد شما همپشت نگشتند پس پيمان آنان را تا سر آمد مدتشان به پايان رسانيد، كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.
امّا کسانی که از مشرکان با آنان پیمان بستهاید و ایشان چیزی از آن فروگذار نکردهاند (و پیمان را کاملاً رعایت نمودهاند) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده (و او را یاری ندادهاند)، پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کردهاند محترم شمارید و بدان وفا کنید. بیگمان خداوند پرهیزگاران (وفاکنندهی به عهد) را دوست میدارد.
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید، سپس چیزی از (تعهّدات خود نسبت به) شما فروگذار نکردند، و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی ننمودند. پس پیمانشان را فرا سویشان تا مدّت (مقرر)شان به اتمام رسانید. بیگمان خدا پرهیزگاران را دوست دارد.
مگر آنان را که پیمان بستید از مشرکان پس نکاستند شما را چیزی و پشتیبانی نکردند بر شما کسی را پس به پایان رسانید بدیشان پیمانشان را تا سرآمدشان و خدا دوست دارد پرهیزکاران را
Except for those among the polytheists with whom you had made a treaty, and did not violate any of its terms, nor aided anyone against you. So fulfill the treaty with them to the end of its term. Allah loves the righteous.
معنی کلمات و عبارات
«لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً»: چیزی از شروط پیمان شما را نکاستهاند و نقض ننمودهاند. «لَمْ یُظَاهِرُوا»: پشتیبانی و یاری نکردهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «4»
مگر كسانى از مشركان كه با آنان پيمان بستهايد و چيزى از تعهّدات خود نسبت به شما فروگذار نكردهاند و كسى را در برابر شما يارى ندادهاند، پس پيمانشان را تا پايان مدّتشان نگهداريد (و وفادار باشيد)، كه همانا خداوند، اهل تقوا را دوست دارد.
نکته ها
اعلام برائت، تنها شامل مشركان پيمانشكن و توطئهگر مىشود، و گرنه كسانى مانند بنوضمره و بنوخزيمه كه وفادار ماندند، اين آيه آنان را استثنا مىكند.
على عليه السلام فرمود: با هر كس پيمانِ مدّتدار بستهايد، تا آن مدّت وفادار بمانيد و به پيمان هر كس بىمدّت است، چهار ماه مهلت دهيد.
جلد 3 - صفحه 378
پیام ها
1- آنان كه به پيمانها احترام مىگذارند، پيمانشان محترم است. «عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ»
2- وفا به پيمان لازم است، گرچه با مشركان باشد. عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ... فَأَتِمُّوا
3- كسىكه دشمن شما را يارى كند، دشمن شماست. «لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً» «1»
4- وفا به پيمان، نشانهى تقواست. فَأَتِمُّوا ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «4»
چون بيان نقض عهود ناكثان فرمود در باب بنى ضمره و بنى كنانه كه در حديبيه معاهده و نقض عهد ننمودند و مىفرمايد:
إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: مگر كسانى كه عهد كرديد با ايشان از مشركان. ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً: پس كم ننمودند از شروط عهد شما چيزى را، يعنى وافيا آن را ادا كردند، يا ضرر نزدند شما را چيزى. وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً: و يارى و همپشتى نكردند بر قتال شما احدى از دشمنان شما را به عدد و مدد. فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ: پس تمام كنيد بسوى ايشان عهدشان را. إِلى مُدَّتِهِمْ: تا مدتى كه ايشان را مقرر شده، نه مانند ناكثان كه چهار ماه مهلت دارند.
در تفسير ابو الفتوح رازى (قدس الله سره) از ابن عباس منقول است «1» كه چون حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به غزوه تبوك عازم بودند، جماعتى از يهود در اثناء راه خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معاهده و مصالحه نمودند. حضرت صلحنامه نوشته، و جزيه بر آنها مقرر فرمود، و ايشان ثابت و مستقر بودند تا حيات رسول اكرم، لا جرم عهد آنها باقى است تا روز قيامت مادامى كه به شرايط ذمه رفتار نمايند.
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ: بتحقيق كه خداى تعالى دوست دارد پرهيزكاران را، يعنى لازمه دوستى كه مساعدت و معاونت و افضال و انعام است، نسبت به ايشان مرعى و منظور فرمايد. و از جمله تقوى، وفاى به عهد و اتمام شرايط
«1» ج 5 ص 128 و 129.
ج5، ص 20
آنست، از سخنان شيخ نصر آبادى است كه علامة المتّقى اربعة: حفظ الحدود و بذل المجهود و الوفاء بالعهود و القناعة بالموجود: يعنى متقى را چهار نشان است:
اول: حفظ حدود الهى از واجبات و محرمات. دوم: بخشش نمودن آنچه كوشش نموده در طلب آن. سوم: وفاى به عهدهائى كه كرده و اتمام شرايط آنها. چهارم: قناعت به موجود، و حرص نداشتن در طلب زيادتى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِيمٍ «3» إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «4»
ترجمه
و اعلامى است از خدا و پيغمبرش بسوى مردم روز حج بزرگتر همانا خدا بيزار است از مشركان و بيزار است پيغمبرش پس اگر توبه نموديد پس آن بهتر است مر شما را و اگر پشت كرديد پس بدانيد كه شما نيستيد عاجز كننده خدا و بشارت ده آنانرا كه كافر شدند بعذابى دردناك
مگر آنان كه پيمان بستيد با آنها از مشركان پس كم نكردند از شما چيزيرا و پشتىبانى نكردند بر شما احديرا پس تمام كنيد با ايشان پيمانشان را تا مدتشان همانا خدا دوست دارد پرهيزكاران را.
تفسير
اذان اسم مصدر است بمعنى ايذان و اعلام و ظاهرا عطف است بر برائة در اوّل سوره كه پس از اثبات برائة اعلام آن شده است و روز حج اكبر در آيه سابقه ذكر شد كه مراد روز عيد اضحى است كه عمده اعمال حج در آنروز واقع ميشود و در معانى و علل از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه آنسال را حج اكبر ناميدند براى آنكه سالى بود كه مسلمان و مشرك حج نمودند و بعد از آنسال اهل شرك ممنوع شدند و اعلام از خدا و پيغمبر شده است بآنكه آندو بيزارند از اهل شرك و بنابر اين و رسوله كه مرفوع است عطف است بر ضمير مستتر در برىء و مجوز آن وجود من المشركين است كه قائم مقام تاكيد است يا آنكه مبتداء است و خبر آن برىء محذوف است كه برىء مذكور دال بر آنست و بعضى رسوله بنصب لام قرائت نمودهاند و بنابر اين عطف است بر اللّه و اشكالى ندارد و بنظر حقير نكته آنكه نفرمود ان اللّه و رسوله بريئان من المشركين و نيز نفرمود ان اللّه برىء هو و رسوله من المشركين كه واضحتر است آنستكه توهّم استقلال پيغمبر (ص) در برائة نشود و استفاده تبعيّت شود و مراعات ادب بعمل آيد با آنكه احتمال عطف بر مشركين از سياق كلام معلوم است كه بكلّى بىوجه است و بعد از اين خطاب باهل؟؟؟
جلد 2 صفحه 557
و مراد از بشارت اخبار از عذاب است بجاى بشارت براى انتظار آنها از اعمال خودشان خير را و بر سبيل طعنه و ملامت است و در آيه دوم استثناء شدهاند از مشركان كسانيكه بشروط معاهده عمل نمودهاند و اخلال بهيچ يك از موادّ آن ننمودهاند و كمك با دشمنان اسلام نكردهاند مانند بنى كنانه و بنى ضمره كه نه ماه از معاهده آنها باقى بود و آن مدت بآنها مهلت داده شد چنانچه در مجمع از فرّاء نقل نموده و باهالى هجر و بحرين و ايله و دومة الجندل هم مثال زده شده است و در خاتمه اشاره شده است بآنكه نقض عهد خلاف تقوى است و از مراجعه بتفسير دو آيه سابقه مزيد توضيح براى اين دو آيه بعمل خواهد آمد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِكِينَ ثُمَّ لَم يَنقُصُوكُم شَيئاً وَ لَم يُظاهِرُوا عَلَيكُم أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيهِم عَهدَهُم إِلي مُدَّتِهِم إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ «4»
مگر كساني که از مشركين که با شما مسلمين معاهده و قرارداد كردند و چيزي از شرائط معاهده را كسر نگذاردند و ديگران را وادار نكردند بر دشمني با شما پس شما هم تمام كنيد براي آنها عهد آنها را و متعرض آنها نشويد تا انقضاء مدت معاهده محققا خداوند دوست دارد پرهيزكنندگان را.
إِلَّا الَّذِينَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِكِينَ اينکه استثناء از محاربه و مقاتله و معانده است نه آنكه با آنها موافقت و محبت و وداد باشد زيرا مؤمن نبايد با كفار محبت داشته باشد حتي پدر و مادر هم اگر باشند چنانچه در همين سوره آيه 23 ميفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُم وَ إِخوانَكُم أَولِياءَ إِنِ استَحَبُّوا الكُفرَ عَلَي الإِيمانِ وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِنكُم فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ و لسان آيه آبي از تخصيص است بلكه ملاك عقلي است. و مورد اينکه آيه گفتند جماعتي از بني كنانه و بني ضمره بودند که نه ماه بمدت آنها باقي بود و آنها عملي بر خلاف معاهده نكردند.
ثُمَّ لَم يَنقُصُوكُم شَيئاً سياهي قرآن نقص بصاد است بدون نقطه بعضي قرائت كردند نقض بضاد منقوط، و نقص بمعني كمي در شرائط معاهده است يعني هيچگونه عملي جزئي و كلي بر خلاف معاهده از آنها سر نزده باشد و اينکه معني اعم و انسب است که اگر قدمي بر خلاف معاهده بردارند از مورد آيه خارج ميشوند بخلاف نقض منقوط که ظاهر آن اينست که بكلي معاهده را نقض كنند.
جلد 8 - صفحه 177
وَ لَم يُظاهِرُوا عَلَيكُم أَحَداً خود که مخالفت نكردند ديگران را هم وادار بر مخالفت نكردند حتي يك نفر را که دائره را تضييق ميكند فَأَتِمُّوا إِلَيهِم عَهدَهُم إِلي مُدَّتِهِم شما هم كوچكترين اقدامي بر خلاف معاهده در حق آنها نكنيد تا مدت معاهده منقضي شود إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ و لو اينکه جمله عام است تمام اهل تقوي را شامل است لكن بمناسبت مورد استفاده ميشود که نقض عهد و لو با كفار و مشركين باشد حرام است و بر خلاف تقوي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- این الغای یک جانبه پیمانهای مشرکان، مخصوص کسانی بود که نشانههایی بر آمادگی برای پیمان شکنی از آنها ظاهر شده بود، لذا در این آیه یک گروه را استثنا کرده، میگوید: «مگر آن دسته از مشرکین که با آنها پیمان بستهاید و هیچ گاه بر خلاف شرایط پیمان گام برنداشتند و کم و کسری در آن ایجاد نکردند، و نه احدی را بر ضد شما تقویت نمودند» (إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً).
«در مورد این گروه تا پایان مدت به عهد و پیمانشان وفادار باشید» (فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ) «زیرا خداوند پرهیزکاران (و آنها را که از هرگونه پیمان شکنی و تجاوز اجتناب میکنند) دوست میدارد» (إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ).
ج2، ص179
نکات آیه
۱ - وجود پیمانهاى عدم تعرض میان مسلمانان صدر اسلام و مشرکان (إلاّ الذین عهدتم من المشرکین)
۲ - بستن پیمان عدم تعرض با جوامع غیر مسلمان، جایز است. (الذین عهدتم من المشرکین)
۳ - پایبندى جمعى از مشرکان معاهد صدر اسلام بر عمل به تمام مواد و شرایط پیمان خود با مسلمانان (ثم لم ینقصوکم شیئاً)
«نقص» و «نقصان» (مصدر ینقصون) به معناى کم کردن و کاستن از چیزى است. منظور از نکاستن برخى مشرکان معاهد از پیمان خود با مسلمین این است که: آنان در عمل به تمام مواد و شرایط پیمان، هیچ گونه کوتاهى نکردند.
۴ - وارد شدن هر ضربه اى به جان یا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده، نقض پیمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى کند. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً)
۵ - کمترین کوتاهىِ معاهدین در عمل به مواد و شرایط پیمان عدم تعرض، نقض پیمان است. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً)
۶ - تهدید مشرکان معاهد صدر اسلام به لغو پیمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده کمترین کوتاهى در عمل به مواد آن و مشاهده هر گونه کمک به دشمنان اسلام (ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظهروا علیکم أحداً)
۷ - کمک به دشمنان اسلام علیه مسلمانان، از موارد نقض پیمان از سوى مشرکان معاهد صدر اسلام بود. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ... و لم یظهروا علیکم أحداً)
۸ - کمک و پشتیبانى طرف معاهده به دشمنان، علیه مسلمانان، نقض پیمان عدم تعرض است. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ... و لم یظهروا علیکم أحداً)
۹ - توصیه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پایبندى بر پیمان عدم تعرض خود با مشرکان وفادار، تا پایان یافتن مدت پیمان (إلا الذین عهدتم ... فأتموا إلیهم عهدهم إلى مدتهم)
۱۰ - محترم شمرده شدن پیمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشرکان، به خاطر پایبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پیمان از سوى آنان (إلا الذین عهدتم ... فأتموا إلیهم عهدهم إلى مدتهم)
۱۱ - وفادارى به پیمان عدم تعرض، مادامى که طرف معاهده بر آن پایبند باشد، لازم است. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً ... فأتموا إلیهم عهدهم)
۱۲ - لغو اعتبار پیمان عدم تعرض، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جایز است. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً ... فأتموا إلیهم عهدهم)
۱۳ - وفادارى به پیمان، نشانه تقواپیشگى است. (فأتموا إلیهم عهدهم إلى مدتهم إنّ اللّه یحب المتقین)
۱۴ - تقوا، بازدارنده آدمى از شکستن پیمان است، هر چند طرفهاى پیمان، دشمنانى حق ستیز باشند. (إلا الذین عهدتم من المشرکین ... فأتموا إلیهم عهدهم إلى مدتهم إنّ اللّه یحب المتقین)
۱۵ - تقوا، مایه جلب محبّت خداست. (إنّ اللّه یحب المتقین)
۱۶ - تقواپیشگان، محبوبان خدا هستند. (إنّ اللّه یحب المتقین)
موضوعات مرتبط
- احکام: ۴، ۱۱، ۱۲
- اسلام: امداد به دشمنان اسلام ۷ ; تاریخ صدر اسلام ۱، ۳
- تقوا: آثار تقوا ۱۴، ۱۵ ; اهمیّت تقوا ۱۶ ; نشانه هاى تقوا ۱۳
- خدا: توصیه هاى خدا ۹ ; زمینه محبّت خدا ۱۵
- دشمنان: آثار امداد به دشمنان ۶، ۸ ; معاهده با دشمنان ۱۴
- متقین: محبوبیت متقین ۱۶
- محبوبان خدا: ۱۶
- مسلمانان: اضرار جانى به مسلمانان ۴ ; اضرار مالى به مسلمانان ۴ ; مسؤولیت مسلمانان ۹ ; معاهدات مسلمانان صدر اسلام ۱، ۱۰
- مشرکان: آثار امداد مشرکان معاهد ۸ ; تهدید مشرکان صدر اسلام ۶ ; تهدید مشرکان معاهد ۶ ; مشرکان معاهد ۹، ۱۰ ; مشرکان معاهد صدر اسلام ۳، ۷ ; معاهده با مشرکان ۸، ۹، ۱۰ ; معاهده با مشرکان صدر اسلام ۱
- معاهده: آثار تخلف از معاهده ۵، ۶ ; آثار نقض معاهده ۱۲ ; احکام معاهده ۲، ۴، ۱۱، ۱۲ ; اهمیّت وفاى به معاهده ۹ ; شرایط وفاى به معاهده ۱۱ ; عوامل فسخ معاهده ۴، ۶ ; معاهده با غیر مسلمان ۲ ; معاهده جایز ۲ ; معاهده عدم تعرض ۱، ۲، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; موارد جواز فسخ معاهده ۴، ۱۲ ; موارد نقض معاهده ۵، ۷، ۸ ; موانع نقض معاهده ۱۴ ; وفاى به معاهده ۱۰، ۱۳
منابع