البلد ١٩
کپی متن آیه |
---|
وَ الَّذِينَ کَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ |
ترجمه
البلد ١٨ | آیه ١٩ | البلد ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ»: سمت چپیها. اهل شقاوت. بدبیاران و بدبختان (نگا: واقعه / . «الْمَشْأَمَةِ»: سمت چپ. شومی و نحوست. بدبیاری و شقاوت.
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۰ سوره بلد
- حقيقتى درباره خلقت انسان كه در سوره «بلد» آمده
- سه وجه در معناى آيه: «و أنت حلّ بهذا البلد»
- بيان اين كه سوگند «و والد و ما ولد»، سوگند به ابراهيم واسماعيل «ع» است
- چند قول ديگر درباره مراد از «و والد و ما ولد»
- خلقت انسان در «كبد» و آميخته بودن حيات او با رنج و خستگى
- حكايت منت گذارى كسى كه مقدارى از مال خود را انفاق نموده
- رد و انكار، لازمۀ سخن كسى كه انفاق مال بر او گران آمده، گفت: «أهلكت مالا لُبَدا»
- معناى «عقبه» و وجه تفسير آن به «فكّ رقبة» و «إطعام در روز قحطى»
- رواياتى درباره قسم به شهر مكّه، و مراد از «و والد و ما ولد»
- رواياتى در ذيل «و هديناه النّجدين» و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19» عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»
«17» سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده و همديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كردهاند. «18» آنان اصحاب يمين هستند. «19» و كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدند اصحاب شومى و شقاوت هستند. «20» بر آنان آتشى سرپوشيده و فراگير احاطه دارد.
جلد 10 - صفحه 490
نکته ها
عبارت «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا» دو گونه معنا شده است:
الف: كارهاى خير مثل آزاد كردن برده و سير كردن گرسنه، بسترى براى گرايش به ايمان و سفارش ديگران به كارهاى نيك است.
ب: مقام و ارزش ايمان، بالاتر از سير كردن گرسنه و آزادى برده است، لذا با كلمه «ثُمَّ» فاصله شده است. «1»
«ميمنة» از يمن و يمين به معناى ميمنت و مباركى است و اصحاب ميمنة يعنى كسانى كه بركت دائمى، ملازم و مصاحب آنان است. گويا اصحاب ميمنه همان كسانى باشند كه نامه عملشان به دست راستشان داده مىشود.
«مشئمة» از شوم به معناى نامبارك است و كلمه «مُؤْصَدَةٌ» از «ايصاد» به معناى بستن درب و محكم كردن آن است.
در قرآن، چهار بار كلمه «تَواصَوْا»* به كار رفته است: يك بار «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، دو بار «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» ويك بار «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ».
تكرار كلمه «تَواصَوْا»* در يك آيه، يا براى تأكيد است و يا براى آنكه هر يك از صبر و مرحمت، يك تكليف مستقل هستند و با ترك يكى زمينه ديگرى از بين نمىرود. «2»
هيچكس بىنياز از سفارش و تشويق نيست. كلمه «تَواصَوْا» كه در قالب باب تفاعل آمده، به معناى آن است كه سفارش به نيكىها بايد طرفينى و به صورت يك جريان عمومى باشد نه يك طرفه.
در آيات قبل سفارش شد كه به يتيم و مسكين رسيدگى كنيم، در اين آيه مىفرمايد:
ديگران را هم به رسيدگى و رحم كردن سفارش كنيم. «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
با اينكه معمولًا در كنار «آمَنُوا»*، «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* به كار مىرود، ولى در اينجا به جاى «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»*، «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» آمده است گويى اين دو سفارش،
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير راهنما.
جلد 10 - صفحه 491
خود عمل صالح است.
اسلام، علاوه بر كار نيك، به عقائد و انگيزههاى افراد نيز توجه كامل دارد يعنى فرد علاوه بر آزاد كردن برده و اطعام بينوايان بايد اهل ايمان نيز باشد. چه بسيارند كسانى كه حاضرند كمكهاى مالى و خدمات انسان دوستانه ارائه دهند ولى حاضر نيستند مكتب و راه و استدلال حق را بپذيرند! اينگونه افراد نيز واماندگانند و از عقبهها و گردنهها عبور نكردهاند، لذا قرآن مىفرمايد: شرط عبور از گردنه، خدمات و كمكهاى مالى به اسير و مسكين و يتيم است به شرط آنكه همراه با روحيه حق پذيرى و ايمان باشد. «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا»
شايد مراد از دوزخ سرپوشيده، همان باشد كه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ» «1»
پیام ها
1- ايمان، شرط پذيرش كارهاى نيك است. «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا»
2- همه مسلمانان بايد يكديگر را به صبر و رحمت سفارش كنند. «آمَنُوا وَ تَواصَوْا»
3- دانستن كافى نيست، گفتن و شنيدن نيز مؤثر است. «تَواصَوْا»
4- بهترين معروفها كه بايد به آن سفارش شود، صبر و رحمت است. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
5- بعد از خودسازى بايد ديگران را به كار خير دعوت كرد. «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
6- تشكر از نعمت چشم، ديدن آيات الهى و تشكر از نعمت زبان، سفارش به ديگران است. «تَواصَوْا»
7- ايمان و صبر و محبّت، مايه بركت است. «أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
8- كسى كه با كفر و بخل، روى حق و رحمت را بپوشاند در قيامت در آتشى
«1». اعراف، 41.
جلد 10 - صفحه 492
سرپوشيده قرار خواهد گرفت. «عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ»
9- مؤمنانى كه به سير كردن گرسنه و آزادى برده موفق شوند، هم براى جامعه، مايه خير و بركت هستند و هم آخرت خود را آباد كردهاند و چه ميمنت و بركتى بالاتر از اين؟ «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
10- هركارى با بردبارى و پايدار به نتيجه مىرسد و لذا سفارش به صبر، مقدّم بر هر امرى است. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
11- منشأ هرگونه شوى و پليدى، به كفر و حق پوشى بازمىگردد. وَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...
هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 494
سوره شمس
سوره شمس، پانزده آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام آن برگرفته از آيه اول است كه با سوگند به خورشيد آغاز مىشود.
بيشترين سوگندهاى قرآن، به صورت پشت سر هم در اين سوره آمده است كه با يازده سوگند پياپى بر خورشيد وماه، روز و شب و آسمان زمين، بر ارزش و اهميّت تزكيه نفس، تأكيد مىورزد.
مضمون اين سوره آن است كه انسان با الهام خدايى، كار نيك را از كار زشت تشخيص مىدهد و اگر بخواهد رستگار شود، بايد باطن خود را تزكيه كند و با انجام كارهاى نيك، آن را رشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم مىماند. «1»
آنگاه به عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذكر مىكند كه به خاطر تكذيب پيامبرشان حضرت صالح و كشتن شترى كه معجزه الهى بود، به عذابى سخت گرفتار شدند.
«1». تفسير الميزان.
جلد 10 - صفحه 495
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19»
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و آنان كه كافر شدند، بِآياتِنا: به نشانههاى قدرت ما.
يعنى به دلايلى كه نصب كردهايم بر حق از كتاب و حجت و معجزات و بيّنات دالّه بر حقّ و حقانيّت، هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ: ايشانند اصحاب دست چپ كه آنها را از جانب چپ عرش به جهنّم مىبرند، يا ايشان اهل شآمت و نكبتاند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ «4»
أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ «5» يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً «6» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7» أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ «9»
وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «10» فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ «12» فَكُّ رَقَبَةٍ «13» أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «14»
يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ «15» أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ «16» ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19»
عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»
ترجمه
سوگند ميخورم باين شهر
با آنكه تو اقامت دارندهاى در اين شهر
و بپدر و آنچه تولّد نموده است
بتحقيق آفريديم آدمى را در مشقّت و تعب
آيا گمان ميكند كه قدرت پيدا نميكند بر او احدى
ميگويد ضايع كردم مال بسيارى را
آيا گمان ميكند كه نميبيند او را احدى
آيا قرار نداديم براى او دو چشم
و يك زبان و دو لب
و ارائه داديم باو دو راه روشن را
پس در نيامد و وارد نشد در راه پر زحمت خيرات
و چه مىدانى تو چيست راه پر زحمت خيرات
آزاد نمودن بندهاى است
يا طعام دادنى در روز گرسنگى و سختى
يتيمى خويشاوند
يا فقيرى خاك نشين را
پس بوده باشد از آنانكه ايمان آوردند و توصيه نمودند ببردبارى و توصيه نمودند بمهربانى
آن جماعت ياران دست راست ميباشند
و آنانكه كافر شدند بآيتهاى ما آنان ياران دست چپند
كه بر آنها آتشى است محيط و در بسته.
تفسير
گفتهاند خداوند قسم ياد فرموده ببلد و شهر مكّه براى وجود و توقف و حلول پيغمبر آخر الزّمان در آن شهر تا اشاره باشد كه اين موجب مزيد شرافت آن شده و بنابر اين كلمه لا زائده است كه مكرّر ذكر شده كه گفتهاند
جلد 5 صفحه 390
معمول در كلام عرب است ولى مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنستكه خداوند فرموده قسم نميخورم باين بلد مكّه براى آنكه اهالى آن ظلم و ستم و تهمت و شتم و آزار تو را در آن حلال قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده بوالد و اولادش كه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد حضرت آدم و اولاد او از انبياء و اوصياء و اتباع ايشان است و قمّى ره نيز اين معنى را نقل نموده و در كافى نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد او كه ائمه اطهارند ميباشد و بنظر حقير اگر خداوند قسم ببلد مكّه ياد فرموده باشد چنانچه مفسرين گفتهاند اظهر آنست كه مراد از والد حضرت اسمعيل و از ما ولد پيغمبر خاتم و ائمه اطهار باشد يا مراد از والد حضرت ابراهيم و مراد از ما ولد حضرت اسمعيل و اولاد او باشد چون عرب عدنانى و پيغمبر ما از نسل آن حضرتند و اين دو پيغمبر در بناى كعبه و آبادى مكّه پيش قدم بودند و ذكر آن دو اينجا مناسب است و جواب قسم آنست كه خدا ميفرمايد بتحقيق خلق نموديم ما انسان را در تعب و مشقّت چون از وقت تولّد بأنواع زحمات و صدمات دنيا مبتلا ميشود تا دم مرگ بسختى آن و بعدا بوحشت برزخ و سختيهاى قيامت و گفتهاند براى تسليت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده و بعضى گفتهاند مراد از كبد استوا و استقامت است چون خداوند از بين حيوانات فقط انسان را مستقيم و مستوى القامه خلق فرموده و اين معنى مستفاد از نقل قمّى ره و بعضى از روايات اين مقام است كه بانتصاب انسان بر خلاف حيوانات تفسير فرمودهاند آيا گمان ميكند كه احدى بر او قدرت پيدا نميكند كه مجازات نمايد او را براى ستمى كه از او بكسى رسيده و تخلّفى كه از فرمان خالق خود نموده چنين نيست خداوند قادر بر انتقام از او است و قمّى ره نقل نموده از امام باقر عليه السّلام كه فرمود مراد آنست كه كشته ميشود در مقابل كشتن او دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و بعيد نيست اشاره بدومى يا سوّمى باشد و بر سبيل تطبيق تفسير شده كه معمول در تفاسير ائمه اطهار است و با كمال افتخار ميگويد من مال فراوان و مجتمعى در راه جلوگيرى از پيشرفت اسلام صرف نمودم چنانچه از
جلد 5 صفحه 391
امام باقر عليه السّلام نقل شده كه عمرو بن عبد ود در جنگ خندق بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام اسلام را بر او عرضه داشت گفت پس اين همه مالى كه من در جلوگيرى از رواج اسلام خرج نمودم چه ميشود پس حضرت او را كشت آيا كينه مسلمانان و ساير عقائد و اخلاق فاسده كه در ضمير خود جاى ميدهد و اعمال قبيحه را كه در خلوت مرتكب ميشود گمان ميكند كسى او را نميبيند خدا ميبيند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميداند آيا ما براى او دو چشم و يك زبان و دو لب قرار نداديم كه ببيند و سخن بگويد و دهانش پوشيده باشد و بآسانى بخورد و بياشامد و شكر كند چرا نميكند آيا راه روشن خير و شرّ را باو نشان نداديم چنانچه در روايات تصريح بآن شده چرا راه خير را نميپيمايد پس اين انسان با اين همه وسائلى كه ما برايش فراهم نموديم و اين همه قدرت و تمكّنى كه براى خود فرض ميكند و ميپندارد بزحمت وارد در طى طريق پر زحمتى از طرق خيرات كه براى او مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن است نميشود و چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن آزاد كردن بندهاى است از قيد رقيّت يا طعام دادن است در روز مجاعه و گرسنگى مردم بيكى از اقارب يتيم خود يا بيك فقير خاك نشين با آنكه اگر تمام اينكارها را هم بكند هزار يك حقّ شكر نعمت حقّ را بجا نياورده در كافى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه وقتى مشغول بصرف طعام ميشد ميفرمود قدحى بياورند و نزديك خوان طعام بگذارند پس هر خوراك خوبى كه ميآوردند مقدارى از آن را در آن قدح ميگذارد و امر ميفرمود بفقراء بدهند و اين آيه را تلاوت ميفرمود يعنى فلا اقتحم تا آخر پس ميفرمود خدا ميدانست هر كس قدرت بر عتق رقبه پيدا نميكند پس راه بهشت را براى آنها باز كرد و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه اطعام كند مؤمنين را بقدريكه سير شود نميداند از خلق خدا ثواب او را در آخرت احدى نه ملك مقرّبى و نه نبى مرسلى مگر خدا و از موجبات مغفرت اطعام مسلمان گرسنه است پس تلاوت فرمود او اطعام تا آخر و نيز از آن حضرت نقل شده كه بعضى از اصحاب سؤال نمود از اين آيه پس فرمود كسيكه اكرام كرده است او را خدا بولايت ما بتحقيق عبور نموده است از عقبه
جلد 5 صفحه 392
و مائيم آن عقبهاى كه هر كس وارد در آن شود نجات يافته و بعد فرمود مردم تمامى گرفتار آتش ميباشند غير از تو و اصحابت كه خداوند آزاد نموده است رقبه شما را از آتش بولايت ما اهل بيت و قريب باين مضامين روايات بسيار است و اخيرا خداوند شرط قبول كليّه اعمال خيريّه را بيان فرموده كه ميفرمايد آنكه اين قبيل اعمال خير را بجا بياورد پس بوده باشد از كسانيكه ايمان آوردند و توصيه نمودند يكديگر را بصبر بر طاعت و از معصيت و توصيه نمودند يكديگر را بترحّم و مهربانى و احسان بفقراء و ايتام بلكه به كليّه بندگان خدا اين اشخاص صاحبان ميمنت و مباركى باشند و آنانند كه در محشر نامه اعمالشان بدست راستشان است و شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام ميباشند كه ببهشت ميروند و مستغرق در نعم آنند و آنانكه كافر شدند بآيات خداوند و منكر شدند ولايت اولياء او را كه اعظم آيات الهى هستند آنان صاحبان شئامت و نحوستند كه نامه اعمالشان را بدست چپشان ميدهند از اعداء آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آتش جهنّم بر آنها احاطه خواهد نمود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نماز واجبش لا اقسم بهذا البلد باشد در دنيا شناخته شود از شايستگان و در آخرت شناخته شود بمنزلت نزد خدا و باشد در روز قيامت از رفقاء پيغمبران و شهدا و شايستگان و الحمد للّه ربّ العالمين.
جلد 5 صفحه 393
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُم أَصحابُ المَشأَمَةِ «19» عَلَيهِم نارٌ مُؤصَدَةٌ «20»
كفر بآيات الهي اينکه نيست که تمام آيات را كافر باشد بلكه يك آيه از آيات الهي را انكار كند كافر ميشود چه آيات راجع بولايت باشد و چه راجع باحكام و چه راجع به ضروريات دين، و اوصاف اصحاب شمال را هم بيان فرموده: وَ أَصحابُ الشِّمالِ ما أَصحابُ الشِّمالِ فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِن يَحمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ- الي قوله تعالي- ثُمَّ إِنَّكُم أَيُّهَا الضّالُّونَ المُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيهِ مِنَ الحَمِيمِ فَشارِبُونَ شُربَ الهِيمِ هذا نُزُلُهُم يَومَ الدِّينِ واقعه آيه 41 الي 56. و در اينکه آيه فقط ميفرمايد: عَلَيهِم نارٌ مُؤصَدَةٌ گفتند: بمعني مطبقه يعني درهاي جهنم را ميبندند که ديگر روح و هوا داخل نشود چنانچه ميفرمايد:
لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِن فَوقِهِم غَواشٍ اعراف آيه 41. و غواش گفتند: سرپوش است و نيز ميفرمايد: نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الأَفئِدَةِ إِنَّها عَلَيهِم مُؤصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ همزه آيه 6 الي 9.
جلد 18 - صفحه 127
هذا آخر ما اردنا في تفسير هذه السورة و يتلوه ان شاء اللّه تعالي تفسير سورة الشمس و بقية السور بعونه و تأييده و توفيقه و الحمد له و الصلاة علي اوليائه و اللعن علي اعدائه و انا العبد سيد عبد الحسين طيب
سورة الشمس
بعد الحمد و الثناء علي اللّه و الصلاة و السلام علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه و اللعن علي اعدائهم اعداء اللّه.
اما الكلام في فضلها: از إبن بابويه باسناده از معاوية بن عمار از حضرت صادق (ع) فرمود:
(من أكثر قراءة و الشمس و ضحيها و الليل اذا يغشيها و الضحي و الم نشرح في يومه او في ليلة لم يبق شيء بحضرته الا شهد له يوم القيامة حتي شعره و بشره و لحمه و دمه و عروقه و عصبه و عظامه و جميع ما اقلته الارض معه و يقول الرب تبارك و تعالي:
قبلت شهادتكم لعبدي و اجزتها له انطلقوا به الي جناتي حتي يتخير منها حيث احب فاعطوه اياها من غير من مني و لكن رحمة و فضلا مني عليه فهنيئا هنيئا لعبدي)
و اخبار بسيار ديگري از حضرت رسول (ص) و حضرت صادق (ع) روايت كردهاند که اگر كسي سلب توفيق از او شده يا حافظه او كم شده يا در نظر مردم حقير شده بقرائت اينکه سوره زيادتي توفيق و حافظه و رفعت نزد ناس پيدا ميكند و منافع بسياري دست ميآورد و ثواب مثل اينكه صدقه دهد بر جميع آنچه شمس و قمر بر او تابيده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- سپس به نقطه مقابل این گروه یعنی آنها که نتوانستند از این گردنه صعب العبور بگذرند، پرداخته، میفرماید: «و کسانی که آیات ما را انکار کردهاند افرادی شومند» که نامه اعمالشان به دست چپشان داده میشود! (و الذین کفروا بآیاتنا هم اصحاب المشأمة).
و این نشانه آن است که دستشان از حسنات تهی، و نامه اعمالشان از سیئات سیاه است.
یعنی این گروه کافر افرادی شوم و نامیمونند که هم سبب بدبختی خودشانند، و هم بدبختی جامعه، ولی از آنجا که شوم بودن و خجسته بودن در قیامت به آن شناخته میشود که نامه اعمال افراد در دست چپ، یا در دست راست آنها باشد بعضی این تفسیر را برای آن پذیرفتهاند.
ج5، ص506
نکات آیه
۱ - منکران آیات الهى که به بردگان، یتیمان و مسکینان خدمتى نکرده و صبر و ترحّم، را رواج ندهند، در آخرت گرفتار فرجامى شوم و نکبت بار خواهند شد. (و الذین کفروا بایتنا هم أصحب المشئمة) «مشأمة» از «شُؤم»، نقطه مقابل یُمْن (صحاح) گرفته شده است. (العین)
۲ - سمت چپ در آخرت، جایگاه استقرار کسانى است که به آیات الهى کفر ورزیده و از آزادسازى بردگان، غذا دادن به یتیمان و مستمندان و توصیه یکدیگر به صبر و ترحم، امتناع کرده اند. (فکّ رقبة ... و الذین کفروا بایتنا هم أصحب المشئمة) چنانچه «مشأمة» به معناى «سمت چپ» باشد - که در «صحاح» از جمله معانى آن شمرده شده است - برداشت یاد شده استفاده مى شود. کلمه «أصحاب»، بیانگر حضور طولانى «اصحاب المشأمة» در سمت چپ است به گونه اى که با آن مصاحبت داشته و از آن فاصله نمى گیرند.
۳ - جایگاه استقرار مردم در آخرت، براساس کردارشان، به آنان اختصاص خواهد یافت. (أُولئک أصحب المیمنة ... هم أصحب المشئمة)
۴ - کافران در آخرت، نامه عمل خویش را با دست چپ، دریافت خواهند کرد. هم أصحب المشئمة «سمت چپ و راست» در قیامت، ممکن است به معناى حقیقى آن نباشد تا از وجود جایگاهى حکایت کند که داراى سمت چپ و راست است; بلکه کنایه از مطلبى باشد که در آیات دیگر قرآن، با صراحت آمده است. بدین صورت که برخى نامه عمل خود را با دست راست و برخى با دست چپ دریافت مى کنند; در نتیجه دسته اول به «اصحاب الیمین» و «اصحاب المیمنة» نام گذارى شده و دسته دوم «اصحاب الشمال» و «اصحاب المشأمة»نام گرفته اند.
۵ - جایگاه مؤمنان در آخرت، نشانه عزّت و کرامت آنان و جایگاه کافران، پست و ذلّت آفرین است. (هم أصحب المشئمة) راست و چپ، کنایه از عظمت و پستى جایگاه است; زیرا در جوامع انسانى، مرسوم است که سمت راست، نشانه کرامت و سمت چپ رمز شوم بودن است; وگرنه راست و چپ حقیقى، وابسته به اعتبارات و با در نظر گرفتن مرکزیتى خاص است که در این آیات، از آن سخنى به میان نیامده است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: فرجام شوم مکذبان آیات خدا ۱; مکذبان آیات خدا در قیامت ۲
- اصحاب شمال: اصحاب شمال در قیامت ۲; فرجام شوم اصحاب شمال ۱
- برده: فرجام اخروى معرضان از عتق برده ۱; معرضان از عتق برده در قیامت ۲
- عمل: آثار اخروى عمل ۳
- قیامت: ملاکهاى سکونت در قیامت ۳; نامه عمل در قیامت ۴
- کافران: تحقیر اخروى کافران ۵; ذلت اخروى کافران ۵; کافران در قیامت ۴، ۵; نامه عمل کافران ۴
- مؤمنان: عزت اخروى مؤمنان ۵; کرامت اخروى مؤمنان ۵; مؤمنان در قیامت ۵
- مساکین: فرجام اخروى معرضان از مساکین ۱; معرضان از مساکین در قیامت ۲
- نامه عمل: نامه عمل در دست چپ ۴
- یتیم: فرجام اخروى معرضان از یتیم ۱; معرضان از یتیم در قیامت ۲
منابع