نَجَس

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«نَجَس» (بر وزن هوس) معناى مصدرى دارد، و به عنوان تأکید و مبالغه به معناى وصفى نیز به کار مى رود.

«راغب» در کتاب «مفردات» درباره معناى این کلمه مى گوید: «نَجاسَت» و «نَجَس» به معناى هر گونه پلیدى است و آن بر دو گونه است: یک نوع پلیدى حسّى، و دیگرى پلیدى باطنى است.

و «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: به هر چیزى که طبع انسان از آن متنفر است «نَجَس» گفته مى شود.

به همین دلیل، این واژه در موارد زیادى به کار مى رود که مفهوم آن یعنى نجاست و آلودگى ظاهرى هم وجود ندارد، مثلاً: دردهایى را که بیمار در درمان مى پذیرد، عرب «نَجَس» مى گوید. اشخاص پست و شرور با این کلمه توصیف مى شوند. پیرى و فرسودگى بدن را نیز «نَجَس» مى نامند.

از اینجا روشن مى شود که با توجّه به آیه فوق به تنهایى نمى توان قضاوت کرد که اطلاق کلمه «نَجَس» بر مشرکان به این خاطر است که جسم آنها آلوده است، همانند آلوده بودن خون، بول و شراب. و یا به خاطر این که عقیده بت پرستى یک نوع آلودگى درونى دارد.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بفتح ن ،ج) [توبه:28]. در مجمع فرموده: «كُلُّ مُسْتَقْذَرٍ نَجَسٌ يُقالُ: رَجُلٌ نَجَسٌ وَامْرِأَةٌ نَجَسٌ وَ قَوْمٌ نَجَسٌ» يعنى: هرچيز چركين و غير نظيف نجس است و علت جمع نيامدن مصدريت اصل است. راغب گفته: نجاسة به معنى قذارة است و آن دو نوع است يكى آنكه با چشم قابل درك است ديگرى با بصيرت، خداوند مشركان رابا وجه دوم وصف كردكه فرموده«اِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ». نگارنده گويد:قَذَر(به فتح ق،ذ) در لغت چركين بودن و ضد نظافت و نيز به معنى چرك آمده است و قَذِر (به فتح قاف و كسر ذال) به معنى چركين و غيرنظيف مى‏باشد. فيومى در مصباح گفته:« نَجِسَ الشَّىْ‏ءُ فَهُوَ نَجَسٌ: اِذا كانَ قَذِراً غَيْرِ نَظيفٍ» در قاموس و اقرب الموارد گفته «اَلنَّجَسُ: ضِدُّ الطَّاهِرِ». ناگفته نماند سوره توبه كه اين آيه از آن است در سال نهم هجرت پس از فتح مكه نازل شده و به حكم آيه مشركين از دخول به مسجدالحرام ممنوع شدند بنابرآنكه گفته شد معنى آيه چنين مى‏شود: مشركان فقط يكپارچه كثافت و پليدى اند پس از امسال ديگر به مسجدالحرام‏نزديك نشوند و ظاهرا مراد كثافت باطنى است نه اينكه مثل بول و غائط و سگ نجس اند. بهرحال از آيه نجاست مشركان فهميده نمى‏شود نجاست آنها و اهل كتاب را بايد از روايات استفاده كرد در الميزان گويد: تعليل منع دخول مسجدالحرام به اينكه نجس اند، اعتبار نوعى قذارت در آنها است مثل اعتبار نوعى طهارت و نزاهت در مسجدالحرام و اين هر طور كه باشد غير از آن حكم است كه با مشركان نمى‏شود با رطوبت ملاقات كرد. المنار گويد: قول جمهور كه نجاست رامعنوى گفته انداظهر است... اما قول‏به اينكه اعيان آنها نجس است ،نجاست در لغت قرآن بدين معنى نيست بلكه آن در لغت قرآن قذارت ذاتى و بدبويى ذات است و به شهادت حس وجود مشركان مثل وجود سائر بشر است. در مجمع فرموده: فقهاء در نجس العين بودن كافر اختلاف كرده‏اند، ظهور آيه برنجس العين بودن دلالت دارد، روايت شده: عمربن عبدالعزيز به عاملان خويش نوشت: يهودو نصارى را از دخول مساجد منع كنيد كه خدا فرموده: ارنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلايَقْرِبُا الْمِسْجِدَالْحَرامَ... فقهاء ما گفته‏اند: هر كه با رطوبت به كافر دست دهد بايد دستش را آب بكشد...


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...