نتایج جستجو

ستارگان تیره و بی نور شوند و چون ستارگان فرو ريزند، و آنگاه که ستارگان رو به خاموشی نهند و آنگاه كه ستارگان تيره گردند و فروريزند. و هنگامی که ستارگان تیره

خود پيچيده اى جامه به خويشتن فرو پيچيده، الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفته‌ای. ای جامه بر خود پیچیده! اى جامه بر خود پيچيده، ای مرد جامه بر خود

سخن گوید و پاهایشان به آنچه می‌کردند گواهی دهد. امروز بر دهان هایشان مُهر خاموشی نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به اعمالی که همواره مرتکب

کافران ۵ خدا: آثار اراده خدا ۶; تداوم حجتهاى خدا ۱۲; حاکمیت اراده خدا ۷; خاموشى نور خدا ۲; نور خدا ۱; وعده هاى خدا ۳ قرآن: آثار مخالفت با قرآن ۱۱; تشبیهات

كه نجوم تيره گردند اگر مراد از نجوم سيارات منظومه شمسى باشد پيداست كه با خاموشى خورشيد تيره و ظلمانى و بى نور خواهند شد و اگر منظور ستارگان ديگر باشد آنها

خزان فرا می‌رسد برگها پژمرده می‌شوند، شاخه‌ها عریان می‌شوند، و آوای حیات به خاموشی می‌گراید. زندگی پر زرق و برق انسانها نیز همین گونه است. این نعمتهای گوناگون،

اين از بلاغت كلام است و ظاهرا مقصود ايشان آنستكه سكون مناسب با خاموشى غضب است و سكوت خاموشى متكلم است و اينجا بايد تعبير بسكون شود و اينكه تعبير بسكوت شده

عَنِ الْمَضاجِعِ). آری! آنها به هنگامی که چشم غافلان در خواب است و آرامش و خاموشی همه جا را فراگرفته و خطر آلودگی عبادت و ریا کمتر وجود دارد و بهترین شرایط

کردنتان به میدان جهاد چرخ پیشرفت اسلام از کار می‌افتد و فروغ آیین خدا به خاموشی می‌گراید سخت در ج2، ص205 اشتباهید زیرا: «خداوند گروهی غیر از شما (از افراد

السلام فرمود: اى دانشجو همانا دانشمند را سه علامت است: علم و خويشتن‏دارى و خاموشى. و عالم نما را سه علامت است: با نافرمانى نسبت بما فوق خود كشمكش كند و بوسيله

ویران شده جباران و دنیا پرستان که روزی در اوج قدرت می‌زیستند، هر یک در عین خاموشی هزار زبان دارند و با هر ج3، ص223 زبانی هزاران نکته می‌گویند. سپس برای این

سلطان حبشه «نجاشی» آمد، و نجاشی از شنیدن این داستان سخت متأثر گشت، و از خاموشی شعله آیین مسیح (ع) در سرزمین نجران افسوس خورد، و تصمیم بر انتقام شهیدان

النّار تنام و تلك العين نار لا تنام من حرّها: هر گودال آتشى، خاموشى دارد و اين چشمه آتش، خاموشى ندارد حرارت آن‌ «1». بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

حُشِرَتْ «5» آنگاه كه خورشيد در هم پيچيده و تاريك شود. و آنگاه كه ستارگان به خاموشى گرايند. و آنگاه كه كوهها به حركت درآيند. و آنگاه كه شتران باردار به حال

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

درشتی فرو می‌ریزد، و یا بر اثر پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش به سردی و خاموشی می‌گراید و بار دیگر در تاریکی وحشتزا سرگردان می‌شوند. این نور مختصر، یا

حُشِرَتْ «5» آنگاه كه خورشيد در هم پيچيده و تاريك شود. و آنگاه كه ستارگان به خاموشى گرايند. و آنگاه كه كوهها به حركت درآيند. و آنگاه كه شتران باردار به حال

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

حُشِرَتْ «5» آنگاه كه خورشيد در هم پيچيده و تاريك شود. و آنگاه كه ستارگان به خاموشى گرايند. و آنگاه كه كوهها به حركت درآيند. و آنگاه كه شتران باردار به حال

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

داد. امّا او تكذيب كرد و نافرمانى نمود. آنگاه پشت كرد، در حالى كه (براى خاموشى اين دعوت) تلاش مى‌نمود. پس (ساحران را) جمع كرد و ندا داد. و گفت: من پروردگار

قيامت، يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ‌: خاموش و متحير شوند مشركان و كافران مانند خاموشى و تحير كسى كه منقطع‌ جلد 10 - صفحه 276 باشد از حجت، يا مأيوس شوند از ايراد

دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند

با آنها از قدر شخص ميكاهد و بر سفاهت آنان ميفزايد كه گفته‌اند جواب ابلهان خاموشى است و نزغ تحريك بامر شرّ است و مراد آنستكه اگر وسوسه شيطان تحريك كند غضب

داد. امّا او تكذيب كرد و نافرمانى نمود. آنگاه پشت كرد، در حالى كه (براى خاموشى اين دعوت) تلاش مى‌نمود. پس (ساحران را) جمع كرد و ندا داد. و گفت: من پروردگار

داد. امّا او تكذيب كرد و نافرمانى نمود. آنگاه پشت كرد، در حالى كه (براى خاموشى اين دعوت) تلاش مى‌نمود. پس (ساحران را) جمع كرد و ندا داد. و گفت: من پروردگار

داد. امّا او تكذيب كرد و نافرمانى نمود. آنگاه پشت كرد، در حالى كه (براى خاموشى اين دعوت) تلاش مى‌نمود. پس (ساحران را) جمع كرد و ندا داد. و گفت: من پروردگار

با آنها از قدر شخص ميكاهد و بر سفاهت آنان ميفزايد كه گفته‌اند جواب ابلهان خاموشى است و نزغ تحريك بامر شرّ است و مراد آنستكه اگر وسوسه شيطان تحريك كند غضب

فراغت و راحت، و حبس او به سحر و طاعت 3- هوى- سلاحش كلام و صحبت، و حبس او به خاموشى و سكوت 4- شيطان- سلاحش لذت و سيرى، و حبس او زحمت و گرسنگى؛ و اين دشمن اقوى

و بپوشيد و گفت: نيكو سپر جنگى است؟ لقمان گفت: (الصّمت حكم و قليل فاعله) خاموشى حكمتى است كه كم است كننده آن‌ «1». به روايتى هر روز زرهى مى‌ساخت و به هزار

چادرنشينى و عربيت برگردد و برخى آن را از گناهان كبيره دانسته‏اند) و نه روزه خاموشى و حرف نزدن يك روز تا شب (كه در امتهاى گذشته جايز بوده) و نه طلاق پيش از

آب آتشى برافروخته شد، سپس آتش را امر کرد خاموش شود و خاموش شد، پس بر اثر خاموشى آتش دودى از آن برخاست; آن گاه خداوند آسمانها را از آن دود آفرید و زمین را

هستند كه نياز شديد بحفظ و حراست دارند، لذا شما مردان نقص اوّل را با سكوت و خاموشى خود و دوّم را با نگهدارى آنان در منازل بپوشانيد.

برابر حضرت ايستاد، سپس حضرت باو اشاره كرد، تا برگشت. او بامامتش اقرار كرد و خاموشى گزيد و بعبادت پرداخت و كسى پس از آن او را نديد كه سخن گويد. على بن ابراهيم،

ميفرمود: هر گاه مردى از بنى اسرائيل ميخواست عبادت كند، ده سال پيش از آن خاموشى ميگزيد. (يعنى سخن بيهوده نميگفت و فكر خود را متوجه علوم و معارف دينى مينمود

اللَّه عليه و آله دريافته بودند قيام كردند، و هر كس از ما خانواده هم كه خاموشى گزيند. از روى علم است. محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از ابن

برخاست پس من تو را با دو لب بر آن يارى رسانده‏ام پس آن دو را بر هم نه و خاموشى گزين، و اگر عورتت در پاره‏اى از آنچه من بر تو حرام كرده‏ام با تو آهنگ كشمكش

عليه السلام داد. او نيز يك مهر گشود و ديد در آن نوشته است: سر بزير انداز و خاموشى گزين و در خانه‏ات بنشين، و پروردگارت را عبادت كن تا مرگت فرا رسد، او هم

سرعت تنفس و تغذيه و رشد و نمو مى كنند، در حالى كه با غروب آفتاب گوئى شيپور خاموشى در سراسر جهان طبيعت زده مى شود، پرندگان به لانه ها باز مى گردند و موجودات

در آن نوشته است: «كتاب خداى تعالى را تفسير كن و پدرت را تصديق نما (مثل او خاموشى گزين) و ارث امامت را بپسرت بده، و امت را نيكو تربيت كن، و بحق خداى عز و

ناچيز و حقير بود. و كلمۀ «خَامِدُون»، از «خُمُود» است، كه به معناى سكون و خاموشى از سر و صدا و جنب و جوش است. مى فرمايد: «وسيلۀ هلاكت آن ها، چيزى به جز يك

بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسيده است و اگر موانعى قبل از آن باعث خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غير حتمى ميگوئيم . در مورد يك انسان نيز چنين

حال ساكنين خود دارد، و اينكه چگونه دست روزگار با آنان بازى كرده و به ديار خاموشى رهسپارشان ساخته است ، و نيز مانند دلالتى كه چهره افسرده مسكين بر فقر و مسكنت

لقمان كه هدف نهائى را در يافته بود، چنين گفت الصمت حكمة و قليل فاعله !: «خاموشى حكمت است اما كمتر كسى آن را انجام ميدهد»!(۲). آيه بعد شرحى براى زره ساختن

قوم سباء و صدها نظائر آن كه در گوشه و كنار جهان پراكنده اند، هر يك در عين خاموشى هزار زبان دارند و سخنها مى گويند، و اينجا است كه شاعران نكته سنج به هنگامى

آنها شما را از در هدايت بيرون نكنند و بدر گمراهى وارد نسازند. اگر پيغمبر خاموشى ميگزيد و در باره اهل بيتش بيان نمى‏كرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود

مشكلات پيدا مى شود اما چون با آگاهى آميخته نيست پس از برطرف شدن شدائد به خاموشى مى گرايد. بنابراين اين حالات اگر چه زودگذر باشد، مى تواند دليلى براى افراد

كرد. حضرت صادق عليه السلام به او فرمود كه: چه چيز تو را ساكت كرد و باعث خاموشى تو شد؟ عرض كرد: دوست مى‏دارم كه گناهان كبيره را از كتاب خداى عز و جل بشناسم