البروج ٤

از الکتاب
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
کپی متن آیه
قُتِلَ‌ أَصْحَابُ‌ الْأُخْدُودِ

ترجمه

مرگ بر شکنجه‌گران صاحب گودال (آتش)،

مرگ بر آدم سوزان خندق
مرگ بر آدم‌سوزان خندق.
قسم به اینان که اصحاب اخدود (یعنی آن قوم کافری که بر مؤمنان به مکر مسلط شدند و آنها را به خندقهای آتش در افکندند) همه کشته (یعنی ملعون و مطرود) شدند.
مرده باد صاحبان آن خندق [که مؤمنان را در آن سوزاندند.]
كه اصحاب اُخدود به هلاكت رسيدند.
مرگ بر آتش افروزان گودال پرآتش‌
مرگ بر صاحبان آن خندق،
نفرین بر صاحبان گودال (شکنجه) باد!
مرگ بر آدم‌سوزان زمینِ شکاف‌دار .
کشته شوند یاران حفره‌ها

Destroyed were the People of the Trench.
ترتیل:
ترجمه:
البروج ٣ آیه ٤ البروج ٥
سوره : سوره البروج
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قُتِلَ»: هلاک باد. مرگ بر. نفرین بر (نگا: ذاریات / ، مدّثّر / و ، عبس / ). «الأُخْدُودِ»: گودال مستطیلی شکلی در زمین؛ مفرد است و جمع آن أَخادید است. نماد همه کوره‌های آدم‌سوزی و شکنجه‌گاهها و سیاه‌چالهای تاریخ است. «أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: شکنجه‌گران کافر و بیرحمی‌بودند که در سرزمین یمن، گودال ژرف و درازی را کندند و در آن آتش زیادی را برافروختند و از مؤمنان مسیحی خواستند که دست از ایمان خود بردارند. هنگامی که با مقاومت آنان روبرو شدند، ایشان را بدان گودال هولناک انداختند و در کنار آن ایستادند و از سوختن و بریان شدن مؤمنان شادی کردند و لذّت بردند. «قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: این جمله می‌تواند خبریّه و جواب قسم باشد، بدین معنی: صاحبان گودال شکنجه، به عذاب خدا و کیفر اعمال خود گرفتار شدند و نابود گشتند. یا این که دعائی بوده و معنی آن در بالا گذشت. در این صورت رهنمود به جواب قسم محذوف است و تقدیر چنین است: أُقْسِمُ بِهذِهِ الأُمُورِ، إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، مُعَذِّبُونَ وَ مَلْعُونُونَ، کَمَا لُعِنَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4» النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «9»

سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است. به روز موعود سوگند.

به شاهد و مشهود سوگند. مرگ بر صاحبان گودال (پر آتش). همان آتش پر هيزم. آنگاه كه آنان بالاى آن نشسته بودند. و تماشاگر شكنجه‌اى بودند كه نسبت به مؤمنان روا مى‌داشتند. آنان هيچ ايرادى به مؤمنان نداشتند، جز آنكه به خداى عزيز و حميد ايمان آورده بودند. آن كه حكومت آسمان‌ها و زمين براى اوست و خداوند بر هر چيز گواه است.

نکته ها

«بروج» جمع «برج» به معناى امر ظاهر و آشكار است، چنانكه «تبرج» به معناى آشكار ساختن زينت است. اگر به عمارت‌هاى بلند و مرتفع، برج گفته مى‌شود، از آن جهت است كه در ميان ديگر ساختمان‌ها، آشكارتر است. مراد از «بروج» در اين آيات، ستارگان آسمان است كه همچون برجى بلند، از دور آشكار و درخشان هستند. چنانكه در آيه‌اى ديگر

جلد 10 - صفحه 434

مى‌فرمايد: «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ» «1»

براى آيه‌ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله اينكه شاهد، خداوند و مشهود، ما سوى اللّه است، يعنى سوگند به خالق و به كلّ هستى.

امام حسن عليه السلام مى‌فرمايد: «2» مراد از شاهد، پيامبر است به دليل آيه‌ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً ... «3» و مراد از مشهود، قيامت است، به دليل آيه‌ «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» «4»

«وقود» به معناى آتش گيرانه و مايه سوخت است.

«اخدود» به معناى گودال عميق است و مراد از «اصحاب الاخدود» كسانى هستند كه در زمين گودالى وسيع ايجاد كردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مؤمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. چنانكه در مورد حضرت ابراهيم نيز چنين عمل كردند.

امّا اينكه اين ستمگران و آن مؤمنان چه كسانى بودند، روايات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذكرى از آنها به ميان نيامده است.

پیام ها

1- همه هستى در نزد خداوند ارزش دارد و قابل سوگند است، از جمله: آسمان و ستارگانش. «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»

2- از قيامت غافل نباشيد كه ميعادگاه همه است. «الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ»

3- شما وكارهايتان، همه زير نظر است، آن هم زير نظر خدا. «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»

4- اعلام برائت و اظهار تنفّر از ستمگر لازم است. «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

5- در نقل تاريخ، عبرت‌ها مهم است نه جزئيات. (از مكان اخدود، زمان حادثه، نام و تعداد ستمگران و تعداد شهدا و ... سخنى به ميان نيامده است، چون اثرى در گرفتن عبرت ندارد.) «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»


«1». حجر، 16.

«2». تفسير نور الثقلين.

«3». احزاب، 45.

«4». هود، 103.

جلد 10 - صفحه 435

6- تفكّر ظلم ستيزى و ظالم‌كوبى ارزش است، گرچه ظالم وجود نداشته باشد.

(اصحاب اخدود امروز حضور ندارند، چنانكه ابولهب امروز نيست، روحيه تنفّر از آنان بايد همچنان زنده باشد. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ») «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

7- سوزاندن، سخت‌ترين نوع عذاب است و در ميان انواع كشتن‌ها، خداوند نام در آتش انداختن مؤمنان را نام برده است. «النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»

8- نقل ظلم‌ها و مظلوميّت‌ها و ذكر مصيبت و روضه خوانى، سابقه قرآنى دارد.

أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ ...

9- ارتكاب گناه يك مسئله است، ولى سنگدلى و نظاره‌گرى و رضايت بر آن، مسئله ديگر. «وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ»

10- ستمگرانى كه شاهد بر شكنجه مؤمنانند، بدانند كه خدا شاهد بر آنان و كار آنهاست. «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ- هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ»

11- پايدارى بر ايمان، تاوان دارد. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا» (جمله‌ «يُؤْمِنُوا» به جاى «آمنوا» رمز آن است كه كفّار از پايدارى مؤمنان ناراحت بودند و اگر دست بر مى‌داشتند شكنجه‌اى در كار نبود.)

12- منطق كافر، تهديد و انتقام است. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ»

13- در نزد كفّار، ايمان بزرگ‌ترين جرم است و جز با دست برداشتن از ايمان به چيز ديگرى راضى نمى‌شوند. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا ...

14- كافران بدانند كه حامى مؤمنين خداى عزيز است كه قدرت انتقام دارد.

«يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ»

15- جاذبه اتّصال به خداى قادر، اشكالات وارده بر شهادت و از جان گذشتگى در راه خدا را حل مى‌كند. «يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»

16- حكومت واقعى از آنِ خداوند است. «لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

17- حكومت الهى همراه با علم و حضور اوست. «وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 436

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4»

قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ: هر آينه هلاك شدند و ملعون گشتند صاحبان شكاف‌هاى در زمين، يعنى جماعتى كه حفره‌ها در زمين كندند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4»

النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «9»

إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ «10» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ «11» إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14»

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16» هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ «17» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «18» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ «19»

وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ «20» بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ «21» فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ «22»

ترجمه‌

سوگند بآسمان داراى برجها

و بروز وعده داده شده‌

و بگواه و گواهى داده شده بر آن‌

هلاك شدند صاحبان گودالهاى‌

آتش كه داراى اشتعال بود

وقتى كه آنها بر آن گودالها نشسته بودند

و آنها بر آنچه با گروندگان ميكردند نگران بودند

و ناپسند نداشتند مگر گرويدن ايشان را بخداى ارجمند ستوده‌

آنكه مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين و خدا بر هر چيز گواه است‌

همانا آنانكه عذاب نمودند مردان و زنان با ايمان را پس توبه نكردند پس براى آنها عذاب دوزخ و براى آنها عذاب سوزش بآتش است‌

همانا آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته براى ايشان بهشتهائى است كه جارى است در آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ‌

همانا بقهر گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است‌

همانا او است كه نخست مى‌آفريند و عود ميدهد

و او است آمرزنده مهربان‌

كه صاحب مقرّ سلطنت ميباشد بلند مرتبه است‌

كننده است هر آنچه بخواهد

آيا رسيد بتو خبر لشگرها اتباع‌

فرعون و قوم‌


جلد 5 صفحه 369

ثمود

بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند

و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد

بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌

در لوح محفوظ از آفات.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى بروج دوازده گانه است و آفتاب در ظرف يك سال در آنها سير مينمايد و بيان آن در اوائل سوره حجر گذشت و نيز قسم ياد فرموده بروز موعود كه خداوند و انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان وعده آمدن آنرا داده‌اند و آن روز قيامت است چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع نسبت بتمام مفسرين داده و بنابر اين بنظر حقير انسب بمقام آنست كه مراد از شاهد و مشهود كه خداوند بآن نيز قسم ياد فرموده حاضران در آن روز باشند كه بعضى شاهد و بعضى مشهودند چون انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان هر يك شاهدند بر اعمال پيروان خودشان و پيغمبر خاتم شاهد است در آن روز بر ايشان و اوصياء كرام خود و خلق اولين و آخرين پس يگانه شاهد او است و همه مشهود بيك اعتبار و بيك اعتبار او و انبياء و اوصياء شاهدند و خلق مشهود و در روايات شاهد بروز جمعه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز عرفه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز جمعه و مشهود بروز عرفه و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بامير المؤمنين عليه السّلام و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بروز قيامت تفسير شده و در بعضى از اين روايات امام عليه السّلام از بعضى تكذيب فرموده و اقوال مفسرين هم مختلف و غير ظاهر است و اگر ظاهرى براى آيه بشود فرض نمود همان است كه ذكر شد و در تفسير قرآن ظاهر معتبر است و روايت معتبر بدون معارض ولى اقوال مفسرين مخصوصا عامّه بهيچ وجه اعتبارى ندارد و مفسّرين خاصه نوعا از عامّه اخذ مينمايند و تنكير ظاهرا براى ابهام و تعظيم است و جواب اين قسمها ظاهرا آنست كه خداوند فرموده مشمول لعنت و هلاكت شدند صاحبان گودالها و آتش داراى آتش افروز مخصوصى چون النّار ظاهرا بدل اشتمال است براى اخدود و توصيف نار بذات وقود ظاهرا براى خصوصيّت آن وقود است كه بدنهاى اهل ايمان بوده و محتمل است وقود بمعناى اشتعال و التهاب باشد و براى اشاره بشدّت اشتعال آن نار توصيف شده و در هر حال روايات در اين باب هم مختلف است و قدر متيقّن آنها آنست كه در زمان‌


جلد 5 صفحه 370

سابق جمعى از كفار بر اهل ايمان مسلّط شدند و ايشان را در گودالهائى از آتش انداختند و سوزاندند براى آنكه حاضر نشدند دست از دين خودشان بردارند و خداوند اجمالا اين قصه را نقل فرموده براى آنكه مسلمانان صدر اسلام بر شكنجه و آزار كفار قريش صبر نمايند و بدانند كه آنها هم مانند اصحاب اخدود مشمول لعن و غضب الهى خواهند بود و ميفرمايد اين عمل از آنها صادر و اين استحقاق براى آنان حاصل شد وقتى كه در اطراف گودالها نشسته بودند و تماشا ميكردند كه با اهل ايمان چه سلوكى مينمايند و چگونه ايشان در آتش ميسوزند و ناخوش نداشتند آنها از اهل ايمان و ناپسند نميدانستند چيزى را از ايشان مگر آنكه ايمان آورده بودند بخداوند ارجمند ستوده كه سلطنت حقّه حقيقيه در آسمانها و زمين از آن او است و او بر هر امرى حاضر و ناظر و گواه است و همانا كفارى كه مبتلا و معذب نمودند اهل ايمان را بانواع ابتلا و عذاب از قبيل سوزاندن و داغ نمودن و شكنجه كردن و غيرها پس توبه ننمودند بقبول ايمان از براى آنان است عذاب جهنّم در آخرت براى كفرشان و عذاب سوزش و شكنجه و آزارشان علاوه بر آن است و آن در دنيا يا آخرت بآنها خواهد رسيد چون اين عمل قبح زائدى دارد و استحقاق زائدى ميآورد و روايت شده كه آتش برگشت بطرف اصحاب اخدود كه در اطراف نشسته بودند و همه را سوزاند و همانا كسانيكه ايمان آوردند بمبدء و معاد و وسائط بين خالق و عباد و بجا آوردند اعمال شايسته را براى ايشان است باغهائى كه جارى است در آنها نهرهائى از انواع مشروبات و آبهاى زلال و آن كاميابى بزرگ است كه دنيا و ما فيها در برابر نعم بى‌زوال آن قدر و قيمتى ندارد و همانا گرفتن بقهر و عنف خداوند معصيت كاران را بسيار سخت و ناگوار است و او خلق را بدوا ايجاد ميفرمايد و بعدا ميميراند و باز عود ميدهد ارواح را به اجسادشان براى مجازات ستم كاران و انعام بشايستگان و او بخشنده و آمرزنده و دوست و مهربان است نسبت بكسانيكه توبه نمودند و اطاعت كردند اوامر او را و صاحب مقرّ سلطنت و عظمت ذاتى و صفاتى است و قمى ره از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه پس او است خداوند كريم مجيد و اين دلالت دارد كه‌


جلد 5 صفحه 371

مجيد صفت خداوند است نه عرش چون مجيد بكسر نيز قرائت شده و بنابر آن صفت عرش است بمعناى رفيع و هر چه را اراده فرمايد ايجاد ميشود بدون درنگ و مانع و رادع و براى گوشزد كفّار مكّه و تسليت خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان اخيرا اشاره بقصه قوم فرعون و ثمود فرموده كه هر يك از عساكر شيطان و كفر و طغيان بودند و بمراتب اقوى و اكثر از اهالى مكّه و خداوند آنها را بقهر و غضب خود نابود فرمود و پيغمبران خود را غالب و مظفّر و منصور گردانيد با اينها هم بالآخره همين معامله را خواهد فرمود ولى چيزى كه هست اينها جز در خط تكذيب پيغمبر خودشان در طريقى سير نميكنند و ابدا بفكر تحصيل حق و حقيقت نيستند و خداوند هم بقدرت خود بر آنها احاطه دارد و از انتقام او نميتوانند فرار نمايند و كلمه وراء يا بمعناى اطراف است اعمّ از پس و پيش كه معناى اصلى آنست يا بمعناى پشت كه شايع است براى اشاره بآنكه آنها پشت بخدا نموده‌اند و متوجه بحق نيستند ولى خدا بر آنها تسلّط دارد و در هر حال عقيده آنها در باب قرآن كه شعر يا سحر يا افسانه پيشينيان است هم باطل و فاسد است بلكه آن قرآن شريف كريم عظيم است كه در الفاظ و معانى و نظم و اسلوب مثل و مانند ندارد و محفوظ است از تغيير و تبديل و نوشته شده در لوحى كه محفوظ است نزد خداوند و كسى از آن اطلاع ندارد و بعضى محفوظ برفع بنابر آنكه صفت ديگرى براى قرآن باشد قرائت نموده‌اند ولى قرائت مشهوره كه جرّ است اقوى است چون ظاهرا مراد همان لوح محفوظ معروف است اگر چه قرآن في نفسه هم محفوظ باشد از هر گونه تصرّفى و گفته‌اند آن امّ الكتاب است كه تمام كتب آسمانى و قرآن مجيد از آن نسخه بردارى ميشود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه آن در جانب راست عرش است مواجه با اسرافيل و چون خداوند تكلّم فرمايد اسرافيل متوجّه بلوح گردد و كلام الهى را از آن اخذ و به أمناء وحى القاء مينمايد و اللّه اعلم بحقائق الامور در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره و السّماء ذات البروج را در نمازهاى واجب خود قرائت نمايد آن سوره پيغمبران است و لذا محشر و موقف او با پيغمبران و شايستگان خواهد بود و الحمد للّه على ما انعم و السّلام على نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم.


جلد 5 صفحه 372

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُتِل‌َ أَصحاب‌ُ الأُخدُودِ «4»

كشته‌ شدند اصحاب‌ اخدود، ‌ يا ‌ كشته‌ شوند اصحاب‌ اخدود. گودالي‌ و حفره‌اي‌ و چاهي‌ بسيار عميق‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ مملو ‌از‌ آتش‌ كردند و يك‌ جماعتي‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ چاه‌ انداختند و سوزانيدند، و اقوال‌ مفسرين‌ و اخبار مرويه‌ ‌از‌ طرق‌ عامه‌ ‌در‌ تعيين‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كيان‌ بودند و ‌در‌ چه‌ زماني‌ بودند و مركز ‌آنها‌ كجا ‌بود‌ بسيار مختلف‌ ‌است‌ و بعض‌ ‌آنها‌ بافسانه‌ نزديك‌ ‌است‌، و خداوند تعيين‌ نفرموده‌ و صرف‌ نظر ‌از‌ ‌آنها‌ اولي‌ ‌است‌ و ‌ما فقط بيك‌ حديث‌ قناعت‌ ميكنيم‌ ‌که‌ ‌از‌ غيبت‌ شيخ‌ طوسي‌ باسناده‌ ‌از‌ ابي‌ رافع‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) ‌که‌ خلاصه‌ مضمونش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌: بخت‌ النصر بيست‌ و شش‌ سال‌ و بيست‌ روز سلطنت‌ كرد و حضرت‌ دانيال‌ ‌را‌ گرفت‌ و اصحابش‌ ‌را‌ و مؤمنين‌ باو ‌را‌ بالتمام‌ گرفت‌ و حفره‌ و گودال‌

جلد 18 - صفحه 61

و چاهي‌ كندند و مملو ‌از‌ آتش‌ كردند و تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ميانه‌ آتش‌ انداختند لكن‌ آتش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نسوزانيد سباع‌ و درندگان‌ مثل‌ شير و امثال‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ انداختند بآنها اذيت‌ نكردند عاقبت‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ نجات‌ بخشيد.

اقول‌: ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ دو نحوه‌ ميتوان‌ معني‌ كرد يك‌ نحوه‌ ‌که‌ اخبار ‌باشد‌ ‌که‌ خبر اصحاب‌ اخدود كشته‌ شدند ممكن‌ ‌است‌ اصحاب‌ اخدود همان‌ مؤمنين‌ باشند ‌که‌ خداوند مؤمنين‌ ‌را‌ نجات‌ داد و كفار ‌را‌ هلاك‌ فرمود. و نحوه ديگر اينكه‌ انشاء ‌باشد‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ بكشد اصحاب‌ اخدود ‌را‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قدر اذيت‌ بمؤمنين‌ كردند لكن‌ چون‌ مدرك‌ معتبري‌ ‌در‌ دست‌ نداريم‌ بايد بهمان‌ اجمالش‌ گذاشت‌ و گذشت‌ و اللّه‌ العالم‌ بمراده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- مؤمنان در برابر کوره‌های آدم سوزی! قرآن بعد از این سوگندها می‌فرماید: «مرگ بر شکنجه‌گران صاحب گودال» آتش (قتل اصحاب الاخدود).

نکات آیه

۱ - گروهى از جباران، براى تعذیب مؤمنان، در زمین حفره عمیقى ایجاد کردند. (أصحب الأُخدود) «اخدود»; یعنى، شکاف طولانى و عمیقى که در زمین ایجاد شود. اصل و ریشه آن «خدّ» است; یعنى، مقدارى از صورت که طرف راست و چپ بینى قرار گرفته است (مفردات راغب). «أصحاب الاُخدود»; یعنى، کسانى که حفره را ایجاد کردند. این احتمال که مراد، مؤمنان معذّب در «اخدود» باشد، با ضمیرهایى که در آیات بعد آمده، ناسازگار است.

۲ - ایجادکنندگان کوره آدم سوزى (اصحاب اخدود)، مورد نفرین خداوند و مشمول شدیدترین توبیخ هاى او (قتل أصحب الأُخدود) فعل «قتل»، براى نفرین به کار رفته است. مفاد نفرین هاى خداوند توبیخ و تهدید است; زیرا معناى حقیقى نفرین درباره خداوند تصور ندارد.

۳ - کشته شدن و نابودى، سزاوارترین فرجام براى اصحاب اخدود (قتل أصحب الأُخدود) روایات در این اختلاف دارند که قصه «اصحاب اخدود» در یمن اتفاق افتاده، یا حبشه و یا جاى دیگر؟ و این که درباره مسیحیان بوده، یا غیر آنان؟ چنانچه این قضیه مکرر انجام گرفته باشد، مى توان گفت: آیه شریفه، ناظر به موردى خاص نبوده; بلکه نظرى عام به تمام آنها دارد.

روایات و احادیث

۴ - «قال رسول اللّه(ص) ... ملک بُخْتُ نَصَّر مأئةَ سنة و سبعاً و ثمانین سنة ... و ملک بعده مِهْرَقَیْه بن بخت نصر ... و أخذ عند ذلک دانیال(ع) و حفر له جُبّاً فى الأرض و طرح فیه دانیال(ع) و أصحابه و شیعته من المؤمنین فألقى علیهم النیران ... و هم الذین ذکرهم اللّه فى کتابه العزیز فقال جلّوعزّ «قتل أصحاب الاُخدود...»;[۱] رسول خدا(ص) فرمود: بُخْت نَصَّر ۱۸۷ سال پادشاهى کرد ... و بعد از وى فرزندش مِهْرَقیْه پادشاه شد ... و در وقت حکومت خود، دانیال(ع) را دستگیر کرد و چاهى براى او در زمین حفر نمود و دانیال و اصحاب و پیروانش را در آن چاه افکند و آتش ها بر سرشان ریخت ... و اینها همان کسانى اند که خداوند جلّ و عزّ در کتاب عزیزش از آنان یاد نموده و فرموده است: قتل أصحاب الاُخدود...».

۵ - «عن على بن أبى طالب(ع) قال: کان المجوس اهل کتاب ... و کانت الخمر قد احلّت لهم فتناول منها ملک من ملوکهم فغلبته على عقله، فتناول اُخته أو ابنته فوقع علیها، فلمّا ذهب عنه السکر ندم و قال لها: ویحکِ ما هذا الذى أتیت؟ و ما المخرج منه؟ قالت: المخرج منه أن تخطب الناس فتقول: أیّها الناس إنّ اللّه قد أحلّ لکم نکاح الأخوات و البنات ... فقال الناس جماعتهم: معاذ اللّه ... فخدّ لهم اُخدوداً و أوقد فیه النیران و عرض أهل مملکته على ذلک فمن أبى قذفه فى النار و من لم یأب خلّى عنه فأنزل اللّه فیهم «قتل أصحاب الاُخدود...»;[۲] از حضرت على بن ابى طالب(ع) روایت شده که فرمود: مجوس اهل کتاب بودند ... و خمر براى آنان حلال بود. پس پادشاهى از پادشاهان آنان، شراب خورد و مستى عقل او را ربود و خواهرش یا دخترش را گرفته و با وى زنا کرد. پس چون مستى از او زایل گشت، پشیمان شد و به آن زن گفت: واى بر تو این چه عملى بود که من انجام دادم و راه چاره چیست؟ آن زن گفت: چاره آن است که مردم را بخوانى و بگویى: اى مردم! خداوند ازدواج با خواهران و دختران را حلال کرده ... پس مردم یکپارچه گفتند: پناه بر خدا [این چه سخنى است] پس گودالى براى آنان حفر کرد و در آن آتش افروخت و اهل مملکت خود را بر آن آتش عرضه کرد. و هر کس که از کلام شاه تمرد کرد، او را در آن آتش افکند و هر کس قبول کرد او را آزاد ساخت و خداوند آیه «قتل أصحاب الاُخدود...» را درباره آنان نازل فرموده است».

۶ - «عن أبى جعفر(ع) قال: إنّ اسقف نجران دخل على أمیرالمؤمنین(ع) فجرى ذکر أصحاب الاُخدود، فقال(ع) بعث اللّه نبیّاً حبشیّاً إلى قومه و هم حبشیة، فدعاهم إلى اللّه تعالى، فکذّبوه و حاربوه و ظفروا به و خدّوا اخُدوداً و جعلوا فیه الحطب و النار فلمّا کان حرّاً قالوا لمن کان على دین ذلک النبىّ(ع) اعتزلوا و إلاّ طرحناکم فیها فاعْتَزَل قوم کثیر و قُذِف فیها خلق کثیر...;[۳] از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: اسقف نجران خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسید و صحبت از اصحاب اخدود شد، حضرت فرمود: خداوند پیامبرى حبشى (از اهل حبشه) را به سوى قومش - که آنان نیز حبشى بودند - فرستاد. آن پیامبر مردم را به سوى خداى تعالى دعوت کرد و آنان وى را تکذیب کردند و با او جنگیدند و بر وى چیره شدند. پس گودالى کندند و در آن هیزم و آتش ریختند. پس چون داغ گشت به کسانى که بر دین آن پیامبر بودند، گفتند: دست بردارید وگرنه شما را در این گودال آتش مى اندازیم. گروه زیادى از آن پیامبر، جدا گشته و تعداد زیادى از آن قوم در آتش افکنده شدند».

موضوعات مرتبط

  • اصحاب اخدود: سرزنش اصحاب اخدود ۲; شکنجه هاى اصحاب اخدود ۱; فرجام اصحاب اخدود ۳; قصه اصحاب اخدود ۱; کوره آدم سوزى اصحاب اخدود ۲; مراد از اصحاب اخدود ۴، ۵، ۶; نفرین بر اصحاب اخدود ۲; هلاکت اصحاب اخدود ۳
  • خدا: سرزنشهاى خدا ۲
  • دانیال(ع): شکنجه پیروان دانیال(ع) ۴; شکنجه دانیال(ع) ۴
  • مؤمنان: شکنجه مؤمنان ۱
  • نفرین خدا: مشمولان نفرین خدا ۲

منابع

  1. کمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۲۲۶، ح ۲۰; بحارالأنوار، ج ۱۴، ص ۳۷۲، ح ۱۳.
  2. الدرالمنثور، ج ۸، ص ۴۶۷; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۵۴۶، ح ۲۶.
  3. قصص الأنبیاء، ص ۲۴۶، ح ۲۹۰; بحارالأنوار، ج ۱۴، ص ۴۳۹، ح ۲.