نتایج جستجو

حضرت تقاضاى كامروائى كرد و گفته‌اند او زنى بود شاهزاده و در نهايت حسن و جوانى و جمال و عزيز عنّين بود و نزد زن نميرفت و حضرت در جواب فرمود معاذ اللّه يعنى

تسميه گفته‏اند: كه آن از اعمال شاقه خودش را قطع (و آسوده) كرده يا عمر (و جوانى) خويش را قطع كرده‏ یا زمين را قطع (و شخم) كرده است يعنى: گفت خدا فرمايد آن

كه در قيامت از چند چيز سؤال مى‌شود: رهبرى امام معصوم عليهم السلام عمر و جوانى، درآمد و خرج و مصرف و رسيدگى به فقرا و بدعت‌ها. «2» 1- انكار معاد سبب حسرت

را مصدر ثلاثى گرفته، به معنى تبليغ و كفاية نيز گفته است. [يوسف:22] چون به جوانى رسيد به او حكم و علم عطا كرديم. [بقره:231]. در اينجاست كه گفته‏اند: «بلغن»

دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير بازگرفتنش سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى درآيد، گويد: اى پروردگار من، به من بياموز تا شكر نعمتى

حالى به حالى و از صفتى به صفتى ديگر: از مردگى به زندگى، و از طفل به جوانى، و از جوانى به پيرى، و از ضعف به توانائى، و عوارضات طاريه‌ «1» از خواب و بيدارى

كه در قيامت از چند چيز سؤال مى‌شود: رهبرى امام معصوم عليهم السلام عمر و جوانى، درآمد و خرج و مصرف و رسيدگى به فقرا و بدعت‌ها. «2» 1- انكار معاد سبب حسرت

که پند گیرید و پيرامون مال يتيم مگرديد- مگر به وجهى كه نيكوتر است- تا به جوانى و نيروى خود برسد و پيمانه و ترازو را به عدل و انصاف، تمام بدهيد هيچ كس را

نقل شده كه تجاوز نميكند قدم بنده‌اى از جاى خود تا پرسش شود از چهار چيز از جوانى او كه در چه صرف نموده و از عمرش كه در چه تمام كرده و از مالش‌ جلد 4 صفحه

نقل شده كه تجاوز نميكند قدم بنده‌اى از جاى خود تا پرسش شود از چهار چيز از جوانى او كه در چه صرف نموده و از عمرش كه در چه تمام كرده و از مالش‌ جلد 4 صفحه

بر او زياد ميشود خصوصا اگر موجب اميد را خدا خودش فراهم نموده باشد آنهم در جوانى كه در پيرى هيچ سزاوار نيست او را مأيوس فرمايد و اكنون من ميترسم از ورثه خودم

احسن انسان اثبات و مؤكّد بقسم فرمود معاد است نه استقامت و كمال انسان در جوانى و انكسار اعضاء و ضعف قواء او در پيرى كه محسوس و مشاهد و مسلّم است و حاجت

نقل شده كه تجاوز نميكند قدم بنده‌اى از جاى خود تا پرسش شود از چهار چيز از جوانى او كه در چه صرف نموده و از عمرش كه در چه تمام كرده و از مالش‌ جلد 4 صفحه

برگردانند. اين دو نفر با عده اى با كشتى از راه دريا به سوى حبشه رفتند، عمارة جوانى زيباروى و عياش و خوشگذران بود وقتى كه سوار كشتى شدند به نوشيدن شراب پرداختند

براى آنان بود و پدرشان مردى نيك بود، پروردگار تو خواست كه آنها به نيرو و جوانى خود برسند و گنج خويش را بيرون آورند، از روى مِهر و بخشايشى از پروردگار تو،

عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ: با اينكه تغيير داده است مرا زيادى سن از حال جوانى كه اميد ولد باشد به پيرى كه حال نااميدى است. فَبِمَ تُبَشِّرُونَ‌: پس به

كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌ گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌ گفتند پس بياوريد

برگردانند. اين دو نفر با عده اى با كشتى از راه دريا به سوى حبشه رفتند، عمارة جوانى زيباروى و عياش و خوشگذران بود وقتى كه سوار كشتى شدند به نوشيدن شراب پرداختند

كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌ گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌ گفتند پس بياوريد

ناخوش نشويد و بتحقيق براى شما است حيات، پس هرگز نميريد و بتحقيق براى شما است جوانى، پس هرگز پير نشويد، و بتحقيق براى شما تنعم، پس هرگز محروم نباشيد. پس اين