تَقْرَبَا

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

نزديكى. و آن به تصريح راغب چند قسم است: 1- قرب مكانى. مثل [بقره:35]. به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران مى‏گرديد مراد نهى از خوردن است به دليل [طه:121]. و گرنه مى‏فرمود«فَقَرَّ با مِنْها فَبَدَتْ...» ولى نهى به لفظ «لا تَقْرَبا» ابلغ از «لا تَأْ كُلا» است مثل [انعام:152]. 2- قرب زمانى. مثل [انبیاء:1]. [قمر:1]. [انبیاء:109]. 3- قرب نسبى. مثل [بقره:83]. [نساء:7]. [بلد:15]. 4- قرب مقام و منزلت. مثل [واقعة:11-10]. [نساء:172]. و مثل قول فرعون كه به ساحران گفت: [شعراء:42]. 5- قرب رعايتى مثل [اعراف:56]. ولى شايد مراد از قرب در اين آيه لزوم و نظير آن باشد كه احسان و نيكوكارى رحمت خدا را لازم و حتمى مى‏كند. **** قريب: از اسماء حسنى است و سه بار در قرآن مجيد آمده است: [بقره:186]. [هود:61]. [سباء:50]. قريب و نزديك بودن خدا معنوى است نه زمانى و مكانى، مثل محيط بودن خدا به هر چيز [فصّلت:54]. [انفال:47]. لازمه محيط بودن نزديك بودن به هرچيز است، شايد از اين جهت طبرسى در ذيل آيه اول فرموده: اين دليل لامكان بودن خداست وگرنه به هر مناجات كننده نزديك نبود صدوق رحمه الله در توحيد قريب را جواب دهنده معنى كرده و جمله «اُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ» را مويد قرارداده و نيز عالم بوساوس قلوب گفته به قرينه [ق:16]. ولى آنچه قبلا گفته شد نه نظر نگارنده بهتر مى‏رسد. *** لازم است به چند آيه توجه كنيم: 1- [توبه:99]. قربات جمع قربت است يعنى: انفاق و دعاهاى رسول را پيش خدا مايه تقرب مى‏داند بدان كه آنها براى آنان مايه تقرب است. 2- [شورى:23]. ظاهرا الف و لام در «القربى» عوض از مضاف اليه است و تقديرآن «قرباى» مى‏باشد يعنى از شما براى تبليغ رسالت مزدى نمى‏خواهم مگر دوستى خويشان و اهل قرابتم را، استثنا ظاهرا متصل و «اجراً» نكره در سياق نفى مفيد عموم است يعنى هيچ مزدى جز اين مزد نمى‏خواهم «قربى» در اين صورت يا مصدر به معنى فاعل است به معنى قريب و يا در آن چنانكه كشاف گفته اهل مقدر است يعنى «اهل قرباى». در آيه ديگر آمده [فرقان:57]. در اين آيه هم اتخاذ سبيل به سوى خدا اجر شمرده شده، چون در اين آيه نيز «مِنْ اَجْر» نكره در سياق نفى ومفيد عموم است لذا بايد مودت قربى و اتخاذ سبيل هر دو يكى باشند و گرنه معنى دو آيه قابل جمع نخواهد بود از اينجاپى مى‏بريم كه مودت قربى به معنى دوست داشتن و پيروى از آنهاست و مودت بدين معنى همان اخذ سبيل به طاعت خداست، پس پيروى از ذى‏القربى كه اهل بيت عليهم السلام باشند رفتن راه خداست و چون اين پيروى در واقع به نفع پيروان آنهاست لذا در آيه ديگر آمده: [سباء:47]. بگو آنچه از اجر خواستم بر له شماست مزد من فقط بر عهده خداست يعنى پيروى ذى القربى كه عبارت اخراى اتخاذ سبيل به سوى خداست به سود شماست. اينكه درباره آيه اول با استناد به دو آيه بعدى گفته شد از هر حيث درست و مطابق روايات نيز هست، در اين باره وجوه واقوال ركيكى نيز نقل شده كه احتياجى به نقل آنها نيست. در مجمع البيان از امام سجاد و باقر و صادق عليهم السلام و سعيد بن جبيرو عمروبن شعيب نقل شده كه معنى آيه اين است: اين كه قرابت و عترت مرا دوست بداريد و حق مرادر باره آنها مراعات نماييد. ايضاً نقل كرده چون آيه «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهَ اَجْراً...» نازل شدگفتند: يا رسول الله اينان كيستند كه خدا ما را به مودت آنها امر كرده فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنهاست «قالَ عَلِىٌ وَ فاطِمَةَ وَ وَلَدُهُما» اين حديث در كشاف به لفظ «عَلِىٌ وَ فاطِمَةَ وَ ابْناهُما» نقل شده است و نيز در تفسير بيضاوى، احياء الميت حديث 2، و اتحاف شبراوى ص 18 و ابن حجر در صواعق ذيل آيه فوق و ده‏ها كتاب ديگر نقل شده است. اگر گويند: سوره شورى مكى است و آن وقت على و فاطمه عليهماالسلام باهم ازدواج نكرده بودند و اولاد نداشتند چطور اين روايت صحيح تواندبود؟ گوييم: اگر ثابت شود كه سوره مكى است. دليلى بر مكى بودن آيه نداريم چه مانعى دارد خود سوره مكى باشد و اين آيه مدنى توضيح مطلب را در اين كتاب ذيل لفظ«قُرْآن» فصل سوره‏هاى مكى و مدنى مطالعه فرماييد.