يوسف ٢٠
ترجمه
يوسف ١٩ | آیه ٢٠ | يوسف ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شَرَوْهُ»: او را فروختند. «بَخْسٍ»: ناقص. مراد بهای کمتر از بهای افراد مثل او است. «دَرَاهِمَ»: درهمها. بدل از (ثَمَنٍ) است. «مَعْدُودَة»: اندک. کم. «الزَّاهِدِینَ»: افراد بیعلاقه و بیمبالات. مراد این است که هرچه زودتر میخواستند شر او را از سر خود کم کنند. به دو جهت: یکی این که او را مُفت به دست آورده بودند. دیگر این که میترسیدند خانوادهاش سر برسند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۷، سوره يوسف
- ((براى سائلان ، در داستان يوسف و برادرانش نشانه هايى الهى هست ))
- مراد پسران يعقوب (عليه السلام ) در جمله : ((انّ ابانا لفىضلال مبين )) ضلالت در امر زندگى است نه در دين
- بيان يكى از مفسرين در توجيه كلام پسران يعقوب : ((انّ ابانا لفىضلال مبين ))
- اشكالات كلام مفسر مزبور
- وجوه بى اساس ديگرى كه در اين باره گفته شده است
- گفتگو و مشاوره برادران يوسف (عليه السلام ) در مورد يوسف (عليه السلام ) و از ميان برداشتن او
- توبه اى كه همزمان با عزم بر گناه قصد شود، توبه حقيقى نيست
- پيشنهادى كه برادران تصويب كردند: ((يوسف را مكشيد، او را در ته چاه بيفكنيد))
- گفتگوى برادران يوسف (عليه السلام ) با پدر براى بردن او و اجراى قصد سوء خود
- نكته اى كه در آيه : ((فلمّا ذهبوا به ...)) به كار رفته و بر عظمت حادثه دلالت دارد
- توضيح معناى جمله : ((و اوحينا اليه لتنبّئهم بامرهم هذا...))
- اشاره به وجوه متعدد ديگرى كه در معناى آن گفته شده است
- بيان معناى كلمه : ((نستبق )) در آيه : ((قالوا ابانا انّا ذهبنا نستبق ...))
- سخنى درباره بى فرجام بودن دروغ و اينكه سرانجام ، حقيقت نمودار مى شود.
- جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده
- اشاره به معناى صبر و اينكه صابران چه كسانى هستند
- صبر، تواءم با توكل كارساز است
- سررسيدن كاروانيان و بيرون آوردن يوسف (عليه السلام ) از چاه
- توضيح معناى آيه : ((و شروه بثمن بخس دضضضم معدودة ...))
- وجوهى كه در اين باره گفته شده
- خريدار يوسف (عليه السلام )، عزيز مصر و منزل جديد او كاخ عزيز بوده است
- معناى جمله : ((و كذلك مكّنّا ليوسف فى الارض ))
- معناى : ((والله غالب على امره ))
- بحث روايتى
- علت ابتلاء يعقوب به فراق يوسف قصور در اطعام مسكينى بوده است
- چند روايت ديگر در مورد يوسف (عليه السلام ) و آيات گذشته مربوط به داستان آنحضرت
نکات آیه
۱- کاروانیان ، یوسف(ع) را به درهمهایى اندک و بهایى ناچیز فروختند. (و شروه بثمن بخس درهم معدودة) «شراء» (مصدر شروا) به معناى فروختن است و ضمیر فاعلى در «شروه» به «سیّارة» باز مى گردد. «بخس» مصدر به معناى اسم مفعول (مبخوس =ناقص و کم ارزش) مى باشد. «ثمن بخس» ; یعنى، بهایى که نسبت به چیز خریدارى شده کم ارزش تر باشد. «معدودة» به معناى شمرده شده و کنایه از اندک بودن است.
۲- همه اهل کاروان ، خود را نسبت به یوسف(ع) ذى نفع مى پنداشتند و خویشتن را مالک او مى شمردند. (أسرّوه بضعة ... و شروه بثمن) از آن جایى که کالا قرار دادن و نیز فروختن یوسف(ع) به کاروان نسبت داده شده است ، برداشت فوق استفاده مى شود.
۳- کاروانیان یابنده یوسف(ع) ، به نگه داشتن او در نزد خویش ، رغبتى نداشتند. (شروه ... و کانوا فیه من الزهدین) «زهد» رغبت نداشتن به چیزى به خاطر بى مقدار دانستن آن است. به نظر مى رسد کاروانیان ، بیم آن داشتند که کار ناروایشان - یعنى برده ساختن انسان یافت شده - فاش شود. ازاین رو قیمتى ارزان براى او تعیین کردند ، تا هرچه زودتر به فروش رسد.
۴- تعجیل کاروانیان در فروش یوسف(ع) و بى رغبتى آنان در نگه داشتن وى ، دلیل فروختن او به بهایى ناچیز (و شروه بثمن بخس ... و کانوا فیه من الزهدین) جمله «و کانوا ...» به منزله تعلیل براى «شروه بثمن بخس» است ; یعنى ، چون رغبتى به [نگه دارى]یوسف(ع) نداشتند ، او را به بهایى ناچیز فروختند.
۵- برادران یوسف، او را به درهمهایى اندک و بهایى ناچیز ، به کاروانیان فروختند.* (و شروه بثمن بخس) برداشت فوق، براساس این احتمال است که مراد از ضمیر فاعلى در «شروه»، برادران یوسف باشد. بر این مبنا برادران یوسف فروشنده، و طبعاً کاروانیان خریدار او بودند. عبارت «الذى اشتراه من مصر» در آیه بعد، مى تواند مؤید این احتمال باشد ; زیرا این عبارت مى رساند که پیش از فروش یوسف(ع) در مصر، یک بار دیگر نیز خرید و فروش در مورد او انجام گرفته بود.
۶- یوسف(ع) در نزد برادرانش ، شخصى بى مقدار و کم ارزش بود.* (و کانوا فیه من الزهدین) در برداشت فوق ، ضمیر در «کانوا» به برادران یوسف باز گردانده شده است.
۷- برده دارى و خرید و فروش انسان ، امرى رایج در عصر یعقوب(ع) (و شروه بثمن بخس)
۸- درهم (سکه نقره اى) پولى رایج در عصر یعقوب(ع) (درهم معدودة)
روایات و احادیث
۹- «عن على بن الحسین(ع): ... فلما أخرجوه أقبل إلیهم إخوة یوسف فقالوا هذا عبدنا ... أمنکم من یشترى هذا العبد؟ فاشتراه رجل منهم بعشرین درهماً و کان إخوته فیه من الزاهدین... ;[۱] از امام سجاد(ع) روایت شده است: ... هنگامى که کاروانیان یوسف را از چاه درآوردند، برادران او به نزد آنان رفتند و گفتند: این برده ماست ... آیا از شما کسى هست که این برده را بخرد؟ پس مردى از آنان او را به بیست درهم خرید و برادران وى به او بى رغبت بودند».
موضوعات مرتبط
- برادران یوسف: برادران یوسف و یوسف(ع) ۵، ۶; بینش برادران یوسف ۶
- برده دارى: برده دارى در دوران یعقوب(ع) ۷; تاریخ برده دارى ۷
- پول: پول رایج دوران یعقوب(ع) ۸; تاریخ پول ۸
- درهم: درهم در دوران یعقوب(ع) ۸
- کاروان یابنده یوسف: ادعاى کاروان یابنده یوسف ۲; کاروان یابنده یوسف و یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴
- یوسف(ع): ادعاى مالکیت یوسف(ع) ۲; بى رغبتى به یوسف(ع) ۳، ۴، ۹; فروش یوسف(ع) ۱، ۴، ۵، ۹; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۹
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۴۸، ح ۱، ب ۴۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱۳، ح۱۷.