ریشه طير: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
جمع طائر به معنى پرنده است و به قول قطرب و ابوعبيده: طير به واحد نيز اطلاق مى‏شود. و به نظر طبرسى: آن اسم جمع است و نيز مصدر آيد «طار يطير طيراً و طيراناً». [يوسف:41]، [فيل:3]. طير در هر دو آيه جمع طائر است ولى در آيه [آل عمران:49]. ظاهراً براى مفرد است. تطيّر: از باب تفعّل به معنى فال بد زدن است [يس:18]. تاء را در طاء ادغام كرده و به اولش همزه مى‏آورند مثل [نمل:47]. طيره به معنى فال بد است. راغب گويد: اصل تطيّر در فال زدن با پرندگان است سپس در هر فال بد به كار مى‏رود. ابن اثير در نهايه گفته: اصل آن درباره پرندگان و آهوان و غير آنها است كه از طرف راست يا چپ شخص مى‏آمدند و اين آنها را از مقاصدشان باز مى‏داشت. در اقرب الموارد گفته: سانح آن است كه از طرف راست كه از جانب چپ آيد عرب با سانح فال نيك و با بارح فال بد مى‏زد. قول مجمع در معنى سانح و بارح ذيل آيه [اسراء:13]. بر خلاف اقرب است. در الميزان از كشاف نقل شده: اعراب با پرندگان فال مى‏زدند و آن را زجر مى‏ناميدند در مسافرت اگر پرنده از نزدشان مى‏گذشت آن را به پرواز وا مى‏داشتند اگر از چپشان براستشان مى‏گذشت فال نيك مى‏زد و اگر بالكس مى‏پريد به فال بد مى‏گرفتند لذا فال بد را تطيّرخواندند. طائر: پرنده. مثل [انعام:38]. درباره آيه در «امم» صحبت شده است. طائر معناى ديگرى نيز دارد كه در آيات زير روشن خواهد شد. * [اسراء:13]. مفسران طائر را در آيه به معنى عمل گرفته‏اند. خود آيه نيز مى‏فهماند مراد از طائر هر عمل خوب و بد انسان است كه از وى قابل انفكاك نيست و به حكم و جعل خداوند خير و شرّ به خود عامل مربوط است. ولى بايد ديد چرا به عمل طائر اطلاق شده آيا قرآن در اين اطلاق تابع رسم باطل جاهليت شده است؟!! به نظر من قرآن در اين استعمال نظرى به اصطلاح جاهليت ندارد و چون عمل پرنده به خصوصى است كه به صورت نيرو از انسان مى‏پرد و كنار مى‏شود لذا آن را طائر فرموده است. راغب در اين باره حق سخن را ادا كرده آنگاه كه در ذيل آيه گويد: «اىّ عَمَلُهُ الَّذى طارَعَنْهُ مِنْ خَيْرٍاَوْ شِرٍّ» از اينجا معنى طائر در آيات زير نيز روشن مى‏شودك‏ * [يس:19]. [نمل:47]. [اعراف:131]. ممكن است طائر در آيه اول فال بد باشد كه در جواب «تَطَّيَرْنابِكُمْ» آمده است ولى به نظر نگارنده مراد آن است كه پيامبران گفتند: وجود ما براى شما اسباب بدبختى نيست بلكه عمل شماست كه بدبختتان خواهد كرد با خود شماست و از شما منفّك نيست. آيه دوم و سوم نيز در جواب آنان است كه پيامبران مى‏گفتند: ما شما را به فال بد گرفتيم سبب ناراحتى شما نيستم بلكه اعمال بدتان كه پيش خدا نحفوظ است سبب بدبختى شما شده و خواهد شد و با تبليغ ما امتحان مى‏شويد. * [انسان:7]. مستطير به معنى منتشر است يعنى روزى كه شرّش به همه جا گسترش يافته و رسيده است آن را آشكار نيز گفته‏اند «فجر مستطير» يعنى صبح آشكار. آن در هر حال از طيران است كه مفيد وسعت مى‏باشد.
جمع طائر به معنى پرنده است و به قول قطرب و ابوعبيده: طير به واحد نيز اطلاق مى‏شود. و به نظر طبرسى: آن اسم جمع است و نيز مصدر آيد «طار يطير طيراً و طيراناً». [يوسف:41]، [فيل:3]. طير در هر دو آيه جمع طائر است ولى در آيه [آل عمران:49]. ظاهراً براى مفرد است. تطيّر: از باب تفعّل به معنى فال بد زدن است [يس:18]. تاء را در طاء ادغام كرده و به اولش همزه مى‏آورند مثل [نمل:47]. طيره به معنى فال بد است. راغب گويد: اصل تطيّر در فال زدن با پرندگان است سپس در هر فال بد به كار مى‏رود. ابن اثير در نهايه گفته: اصل آن درباره پرندگان و آهوان و غير آنها است كه از طرف راست يا چپ شخص مى‏آمدند و اين آنها را از مقاصدشان باز مى‏داشت. در اقرب الموارد گفته: سانح آن است كه از طرف راست كه از جانب چپ آيد عرب با سانح فال نيك و با بارح فال بد مى‏زد. قول مجمع در معنى سانح و بارح ذيل آيه [اسراء:13]. بر خلاف اقرب است. در الميزان از كشاف نقل شده: اعراب با پرندگان فال مى‏زدند و آن را زجر مى‏ناميدند در مسافرت اگر پرنده از نزدشان مى‏گذشت آن را به پرواز وا مى‏داشتند اگر از چپشان براستشان مى‏گذشت فال نيك مى‏زد و اگر بالكس مى‏پريد به فال بد مى‏گرفتند لذا فال بد را تطيّرخواندند. طائر: پرنده. مثل [انعام:38]. درباره آيه در «امم» صحبت شده است. طائر معناى ديگرى نيز دارد كه در آيات زير روشن خواهد شد. * [اسراء:13]. مفسران طائر را در آيه به معنى عمل گرفته‏اند. خود آيه نيز مى‏فهماند مراد از طائر هر عمل خوب و بد انسان است كه از وى قابل انفكاك نيست و به حكم و جعل خداوند خير و شرّ به خود عامل مربوط است. ولى بايد ديد چرا به عمل طائر اطلاق شده آيا قرآن در اين اطلاق تابع رسم باطل جاهليت شده است؟!! به نظر من قرآن در اين استعمال نظرى به اصطلاح جاهليت ندارد و چون عمل پرنده به خصوصى است كه به صورت نيرو از انسان مى‏پرد و كنار مى‏شود لذا آن را طائر فرموده است. راغب در اين باره حق سخن را ادا كرده آنگاه كه در ذيل آيه گويد: «اىّ عَمَلُهُ الَّذى طارَعَنْهُ مِنْ خَيْرٍاَوْ شِرٍّ» از اينجا معنى طائر در آيات زير نيز روشن مى‏شودك‏ * [يس:19]. [نمل:47]. [اعراف:131]. ممكن است طائر در آيه اول فال بد باشد كه در جواب «تَطَّيَرْنابِكُمْ» آمده است ولى به نظر نگارنده مراد آن است كه پيامبران گفتند: وجود ما براى شما اسباب بدبختى نيست بلكه عمل شماست كه بدبختتان خواهد كرد با خود شماست و از شما منفّك نيست. آيه دوم و سوم نيز در جواب آنان است كه پيامبران مى‏گفتند: ما شما را به فال بد گرفتيم سبب ناراحتى شما نيستم بلكه اعمال بدتان كه پيش خدا نحفوظ است سبب بدبختى شما شده و خواهد شد و با تبليغ ما امتحان مى‏شويد. * [انسان:7]. مستطير به معنى منتشر است يعنى روزى كه شرّش به همه جا گسترش يافته و رسيده است آن را آشكار نيز گفته‏اند «فجر مستطير» يعنى صبح آشكار. آن در هر حال از طيران است كه مفيد وسعت مى‏باشد.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ه:100, من:80, ب:75, ف:67, فى:53, کم:46, ک:45, ل:41, هم:41, ما:41, قول:40, مع:37, ى:34, کون:31, ان:28, علم:28, اذن:28, کلل:27, الا:27, طير:26, لا:26, الله:24, نا:23, الى:23, ارض:23, اله:23, وله:22, انس:22, نفخ:22, سبح:22, رئى:20, هىء:20, سمو:20, لم:20, ا:19, جبل:19, على:19, اتى:19, انن:19, اکل:19, سخر:19, عند:18, ها:18, صفف:18, جنح:18, رحم:17, طين:17, فوق:17, رئس:17, هن:17, لعل:17, اوب:16, حشر:16, موسى:16, دبب:16, داود:16, برء:15, فصل:15, مثل:15, شرق:15, صلح:14, شىء:14, يا:14, او:14, فقد:14, نطق:14, امم:14, عشو:14, الم:14, خير:14, صور:14, رمى:14, أبابيل:14, سوء:14, لحم:14, لين:14, خلق:14, کمه:14, مسک:14, لزم:14, خبز:14, جنن:14, ربع:14, فعل:14, عذب:14, هوى:14, ضلل:13, بل:13, قد:13, بين:13, خطف:13, رسل:13, عبد:13, حور:13, وزع:13, شهو:13, حتى:13, جوو:13, عنق:13, صوب:13, نن:13, قضى:13, صلب:13, بلغ:13, حدد:13, اذا:13, نبء:13, نزف:13, فکه:13, برص:13, صنع:13, اخذ:13, قبض:13, شکر:13, عين:13, جعل:13, حجر:13, هذه:12, اول:12, نکر:12, شدد:12, مسس:12, عمل:12, انتم:12, صلو:12, اخر:12, امر:12, روح:12, لبس:12, خرج:12, ايى:12, جند:12, حکم:12, نهى:12, الذى:12, ذکر:12, خرر:12, أما:12, کيد:12, اذ:12, ملک:12, سبغ:12, ثم:12, قوم:12, لکن:12, سجيل:12, فضل:12, حمل:12, سليمان:12, ذا:12, فئد:11, غفر:11, قدر:11, انجيل:11, قلب:11, خمر:11, کثر:11, ودى:11, کيف:11, رجم:11, کان:11, ن:11, يوم:11, هدهد:11, هذا:11, توراة:11, سحق:11, طمئن:10, فرط:10, فتن:10, ام:10, حسن:10, ربب:10, حيى:10, فتو:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۰

تکرار در قرآن: ۲۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

جمع طائر به معنى پرنده است و به قول قطرب و ابوعبيده: طير به واحد نيز اطلاق مى‏شود. و به نظر طبرسى: آن اسم جمع است و نيز مصدر آيد «طار يطير طيراً و طيراناً». [يوسف:41]، [فيل:3]. طير در هر دو آيه جمع طائر است ولى در آيه [آل عمران:49]. ظاهراً براى مفرد است. تطيّر: از باب تفعّل به معنى فال بد زدن است [يس:18]. تاء را در طاء ادغام كرده و به اولش همزه مى‏آورند مثل [نمل:47]. طيره به معنى فال بد است. راغب گويد: اصل تطيّر در فال زدن با پرندگان است سپس در هر فال بد به كار مى‏رود. ابن اثير در نهايه گفته: اصل آن درباره پرندگان و آهوان و غير آنها است كه از طرف راست يا چپ شخص مى‏آمدند و اين آنها را از مقاصدشان باز مى‏داشت. در اقرب الموارد گفته: سانح آن است كه از طرف راست كه از جانب چپ آيد عرب با سانح فال نيك و با بارح فال بد مى‏زد. قول مجمع در معنى سانح و بارح ذيل آيه [اسراء:13]. بر خلاف اقرب است. در الميزان از كشاف نقل شده: اعراب با پرندگان فال مى‏زدند و آن را زجر مى‏ناميدند در مسافرت اگر پرنده از نزدشان مى‏گذشت آن را به پرواز وا مى‏داشتند اگر از چپشان براستشان مى‏گذشت فال نيك مى‏زد و اگر بالكس مى‏پريد به فال بد مى‏گرفتند لذا فال بد را تطيّرخواندند. طائر: پرنده. مثل [انعام:38]. درباره آيه در «امم» صحبت شده است. طائر معناى ديگرى نيز دارد كه در آيات زير روشن خواهد شد. * [اسراء:13]. مفسران طائر را در آيه به معنى عمل گرفته‏اند. خود آيه نيز مى‏فهماند مراد از طائر هر عمل خوب و بد انسان است كه از وى قابل انفكاك نيست و به حكم و جعل خداوند خير و شرّ به خود عامل مربوط است. ولى بايد ديد چرا به عمل طائر اطلاق شده آيا قرآن در اين اطلاق تابع رسم باطل جاهليت شده است؟!! به نظر من قرآن در اين استعمال نظرى به اصطلاح جاهليت ندارد و چون عمل پرنده به خصوصى است كه به صورت نيرو از انسان مى‏پرد و كنار مى‏شود لذا آن را طائر فرموده است. راغب در اين باره حق سخن را ادا كرده آنگاه كه در ذيل آيه گويد: «اىّ عَمَلُهُ الَّذى طارَعَنْهُ مِنْ خَيْرٍاَوْ شِرٍّ» از اينجا معنى طائر در آيات زير نيز روشن مى‏شودك‏ * [يس:19]. [نمل:47]. [اعراف:131]. ممكن است طائر در آيه اول فال بد باشد كه در جواب «تَطَّيَرْنابِكُمْ» آمده است ولى به نظر نگارنده مراد آن است كه پيامبران گفتند: وجود ما براى شما اسباب بدبختى نيست بلكه عمل شماست كه بدبختتان خواهد كرد با خود شماست و از شما منفّك نيست. آيه دوم و سوم نيز در جواب آنان است كه پيامبران مى‏گفتند: ما شما را به فال بد گرفتيم سبب ناراحتى شما نيستم بلكه اعمال بدتان كه پيش خدا نحفوظ است سبب بدبختى شما شده و خواهد شد و با تبليغ ما امتحان مى‏شويد. * [انسان:7]. مستطير به معنى منتشر است يعنى روزى كه شرّش به همه جا گسترش يافته و رسيده است آن را آشكار نيز گفته‏اند «فجر مستطير» يعنى صبح آشكار. آن در هر حال از طيران است كه مفيد وسعت مى‏باشد.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الطَّيْرِ ۷
طَيْراً ۳
طَائِرٍ ۱
يَطِيرُ ۱
يَطَّيَّرُوا ۱
طَائِرُهُمْ‌ ۱
الطَّيْرُ ۴
طَائِرَهُ‌ ۱
الطَّيْرَ ۴
اطَّيَّرْنَا ۱
طَائِرُکُمْ‌ ۲
تَطَيَّرْنَا ۱
طَيْرٍ ۱

ریشه‌های مرتبط