ریشه بطل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.
باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ب:100, حقق:83, ه:65, ما:63, ف:54, الله:53, انن:53, اله:51, ل:49, وله:48, من:44, کفر:42, الذين:39, کم:38, کون:36, لا:32, هم:32, ک:31, امن:31, ا:28, قول:28, هو:28, ذلک:27, بين:26, بطل:26, زهق:25, عمل:24, مول:22, فى:21, ها:21, ان:21, الا:21, انتم:20, اکل:20, انس:19, اذ:19, علم:19, جىء:19, عن:19, على:19, اوى:18, خسر:18, کتم:18, دحض:18, ارض:18, لو:18, ايى:18, ربب:17, نزل:17, نعم:17, دون:17, تبع:17, کره:17, کلل:17, دعو:17, ائى:17, بل:17, نا:17, صدد:16, رسل:16, فعل:16, جدل:16, امم:16, لبس:16, اخذ:16, هنا:16, سمو:16, اذا:16, وقى:16, جرم:16, هنالک:16, يوم:15, اتى:15, الذى:15, دبر:15, غوث:15, قوم:15, قرآن:14, خلق:14, رئى:14, طوع:14, قلب:14, نصر:14, سبل:14, هما:14, غيث:14, بدء:14, دمغ:14, اما:14, س:14, کلم:14, قطع:14, الى:14, عتد:14, کتب:14, هذا:14, دلو:14, صدق:14, سبح:14, فصل:13, ظنن:13, عود:13, علو:13, ريب:13, طبع:13, وقع:13, قرء:13, سلط:13, عذب:13, طيب:13, ذا:13, جثو:13, زبد:13, صنع:13, افک:13, نور:13, ذهب:13, غلب:13, عزز:13, منن:12, قذف:12, تجر:12, اهل:12, حول:12, محو:12, يدى:12, سوع:12, هلک:12, ى:12, کبر:12, جعل:12, يمن:12, يا:12, ضلل:12, اذى:12, صلو:12, طوف:12, حکم:12, غيب:12, نذر:12, لقف:12, غير:12, ضرب:12, سحر:12, حبط:12, تبر:12, رهب:11, اول:11, ن:11, قضى:11, لدن:11, هى:11, ويل:11, بشر:11, نن:11, رزق:11, هؤلاء:11, رضو:11, جفء:11, لعل:11, حلم:11, لکن:11, حبر:11, حسب:11, الم:11, صدر:11, غنى:11, أما:11, حفد:11, خطف:11, بول:11, زکو:11, خلف:11, اولاء:10, ختم:10, صلح:10, نهى:10, نفق:10, بنو:10, اخر:10, خطط:10, کنز:10, فرق:10, بعد:10, قد:10, مثل:10, نفع:10, شهد:10, حرم:10, کثر:10, ملک:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۸

تکرار در قرآن: ۳۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
بِالْبَاطِلِ‌ ۹
تُبْطِلُوا ۲
بَاطِلاً ۲
بَطَلَ‌ ۱
بَاطِلٌ‌ ۲
الْمُبْطِلُونَ‌ ۴
يُبْطِلَ‌ ۱
الْبَاطِلَ‌ ۵
سَيُبْطِلُهُ‌ ۱
فَبِالْبَاطِلِ‌ ۲
الْبَاطِلُ‌ ۵
الْبَاطِلِ‌ ۱
مُبْطِلُونَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط